• امروز : جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024
پارس وی دی اس
4

نگاهی به ریشه‌های بروز نارضایتی‌های اخیر

  • کد خبر : 8131
  • ۲۳ آذر ۱۴۰۱ - ۹:۰۶
نگاهی به ریشه‌های بروز نارضایتی‌های اخیر
صدای خاوران-شکی نیست که بهترین اعتراض، حضور در کف خیابان نیست، بلکه بهترین اعتراض این است که از طریق رسانه‌های فراگیری که در اختیار همه طرف‌ها باشد، صورت بگیرد. اما وقتی تمامی مجاری استاندارد و محل‌هایی جهت اظهار اعتراض مسدود می‌شود و وقتی همه به‌جز یک جریان سیاسی خاص، از نمایندگی در انتخابات محروم می‌شود و هر کسی که با برخی از اشخاص مباشرت داشته نیز رد صلاحیت می‌شود. وقتی احزاب را یا تعلیق یا محدود می‌کنند، رسانه فراگیر مانند صداوسیما، انحصاری می‌شود و برای خود فرض نمی‌داند که صدای همه اقشار جامعه باشد بلکه صدای برخی از اقشار جامعه است، اعتراضات در کف خیابان بروز و ظهور می‌کند و قطعاً آفاتی به دنبال دارد.

در تحلیل و ارزیابی از نارضایتی‌های اخیر کشور، باید به زمینه‌های شکل‌گیری این وقایع پرداخت. در این راستا می‌توان موضوع را به دو قست تقسیم کرد. اغلب کارشناسان و صاحب‌نظران، در بررسی علل و عوامل بروز این نارضایتی‌ها، به سه عامل اشاره می‌کنند:

اولین عامل، «اقتصادی و معیشتی» است زیرا وضعیت نامناسب اقتصادی که امروز در کشور شاهد آن هستیم یک واقعیت است و امروز مردم و جامعه ما با مشکلات عدیده معیشتی و اقتصادی مواجه هستند و از سال ۹۷ به بعد، یعنی ۵ سال متوالی تورم متوسط ۴۰ درصد را در کشور شاهد می‌باشند.

دومین عامل، «سیاسی» است. در طول سه سال گذشته، دو انتخابات سراسری در کشور برگزار گردید که برای اولین‌بار در تاریخ جمهوری‌اسلامی، هر دو انتخابات با میزان مشارکت زیر۵۰ درصد برگزار شد. اگر انتخابات را به‌عنوان شاخصی مهم در بحث وضعیت سیاسی جامعه در نظر بگیریم، دو انتخابات سال ۹۸ و ۱۴۰۰ با میزان مشارکت زیر۵۰ درصد، دلایلی داشته و دلیل عمده آن، ناامیدی جامعه نسبت به اثر نتیجه انتخابات بوده است. یعنی گزینه‌هایی که در معرض انتخاب بودند، ارزیابی جامعه نسبت به توان این گزینه‌ها در ایجاد تحول در شرایط کشور، باعث کاهش امید در جامعه و حاصل آن مشارکت زیر۵۰ درصد بود. در انتخابات اخیر دایره محدود کردن رقابت سیاسی، از اصلاح‌طلب و نیروهای منتقد گذشت و به بدنه اصولگرایی رسید و شخصی مثل آقای علی لاریجانی نیز مشمول این ردصلاحیت و کنار گذاشتن از امکان رقابت شد. بنابراین در جامعه‌ای که در گذشته یکی از شاخص‌های آن مشارکت سیاسی بوده و مردم از منظر مشارکت سیاسی به دنبال ایجاد تغییر و بهبود در جامعه بودند، این انتخابات به‌گونه‌ای برگزار شد که امید برای تأثیرگذاری کمرنگ گردید.

سومین عامل مهندسی «سبک زندگی» است. بخش‌هایی از حاکمیت در جامعه ما به دنبال مهندسی فرهنگی و ارائه یک الگوی واحد از شکل زندگی برای جامعه هستند و در این ارتباط، جامعه خصوصاً جوانان با توجه به تحولاتی که در خصوص شیوه و سبک زندگی در جهان در حال رخ دادن است، با یکسری اوامر و نواهی حاکمیتی در خصوص شیوه و سبک زندگی‏شان مواجه‌اند که نقطه اوج آن می‌تواند بحث حجاب و شیوه‌های اِعمال آن مثل گشت ارشاد باشد.

بنابراین جامعه‌ای که شاید بتوان ادعا کرد وضعیت معیشت و اقتصاد مردم حتی در مقایسه با زمان جنگ در سطح نازل‌تری قرار دارد و امکان مشارکت سیاسی و تأثیرگذاری در شیوه حکمرانی در کشور ـ که مشخصاً شاخص آن می‌تواند انتخابات باشد ـ، باز در نازل‌ترین سطح قرار دارد به‌گونه‌ای که دایره کسانی که مجوز رقابت در انتخابات را دارند طوری تعریف می‌شود که فراتر از جریان اصلاحات، به جریان اصولگرا هم تسرّی پیدا کرده و در کنار این دو، تلاش برای حاکم کردن یک الگوی واحد برای سبک زندگی که جامعه و جوانان را در انتخاب آن با مشکل مواجه می‌کند، از علل و زمینه‌های شکل‌گیری حوادث اخیر در کشور می‌باشد. مجموع و نتیجه وجود این سه عامل در سال‌های اخیر، یک ناامیدی فراگیر نسبت به آینده و نسبت به داشتن یک افق از شرایط مناسب برای زیست فردی و اجتماعی را ایجاد و عامل اعتراض می‌گردد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت جنس این اعتراضات القایی نیست بلکه واقعی است و مشکلات و تنگناهایی که در جامعه ما وجود دارد، از دلایل بروز آن است. به عبارتی، وجود تورم 40 درصد در چندسال متوالی، فقدان امکان مشارکت سیاسی برای اکثریت جامعه و مشارکت کمتر از۵۰ درصد در انتخابات، یک امر واقعی است. همچنین وجود اراده‌ای برای القا و حاکم کردن یک سبک زندگی خاص، نیز واقعی است و القایی نیست و مردم در ادارات، مدارس، دانشگاه‌ها و خیابان با آن آشنا هستند.

شعار «زن، زندگی، آزادی» که توسط معترضان سر داده می‌شود، یک شعار معترضانه بوده و به دنبال اعلام خواسته‌های خود از حاکمیت و بهبود شرایط است. البته تردیدی نیست که جریانات بدخواه نسبت به سرنوشت کشور، ملت و حاکمیت قطعاً بیکار نیستند، جریان خارج‌نشینی که با استفاده از پول برخی کشورهای منطقه، رسانه تأسیس می‌کند، رسانه را عملاً تبدیل به مرکز هدایت‌کننده جریانات تخریبی در کشور می‌نماید و همین جریان، روش‌های خشونت‌آمیز در اعتراضات را القا و برای آن نظریه‌پردازی می‌کند. البته به شکل طبیعی در هر کجای دنیا زمینه‌ای برای اعتراضات درون‌زا فراهم شود، جریانات بدخواه خارجی قطعاً آن را بستر مناسبی برای دنبال کردن سیاست‌های خود می‌دانند اما حاکمیت باید اصل و حقانیت اعتراض را که مبتنی بر برخی از کمبودها و نارسایی‌های واقعی در جامعه امروز ایران است به رسمیت بشناسد و برای معترضینی که نسبت به کمبودهای واقعی در کشور اعتراض دارند، مجرای اعلام و به صحنه آوردن مطالبات‌شان را ایجاد کند و در کنار آن، نسبت به جریانی که می‌خواهد سوار بر موج این اعتراضات شود و ضد مملکت و ضداستقلال و تمامیت ارضی ایران است و توسط رقبای منطقه‌ای و جهانی ایران هدایت می‌شود، برخورد دیگری نماید. اما متأسفانه مهم‌ترین آسیبی که در مواجهه با این اعتراضات می‌توان دید این است که حاکمیت در عمل بین این دو نوع از اعتراض فاصله مشخصی قائل نیست. اگر به صحبت‌های مسئولین نظام توجه کنیم مکرر این حرف زده می‌شود که ما اعتراض را به رسمیت می‌شناسیم ولی با اغتشاش مخالف هستیم و این جهت‌گیری کاملاً درست است، منتها آسیب آنجاست که در مقام عمل، برای اجرا کردن این تئوری موفقیتی مشاهده نمی‌شود و نمی‌توان نمونه‌ای بیان کرد که بستر قانونی آن در این مدت فراهم شده باشد، یعنی گفته شود که فلان امر در چارچوب قانونی می‌گنجد و باقی جزو اغتشاشات به‌حساب می‌آید.

بسیاری از صاحب‌نظران، راه برون‌رفت از شرایط فعلی را «گفت‌وگو» می‌دانند اما اولین پیش‌فرض شکل‌گیری «گفت‌وگو»، احساس «نیاز» است. اما در میان جریان حاکم، نگاهی غالب است که خود را «حق» می‌داند و گمان می‌کند هر آنچه فکر می‌کند مُرّ اسلام، نظام و مردم است و هرکسی که به نوع دیگری فکر می‌کند، مشروب‌خورده یا منحرف است یا از جای دیگری خط می‌گیرد. این نگاه، معتقد است دیگران در سطحی نیستند که با آن‌ها گفت‌وگو کرده و نیاز نمی‌داند و می‌گوید ما برداشتی از ایده‏آل‏ها در جامعه داریم و در قطب حقانیت هم هستیم و هر کسی با ما همراه شد از ماست، در غیر این‌صورت از ما و حق نیست. بنابراین در چنین جامعه‌ای گفت‌وگو شکل نمی‌گیرد. کسی گفت‌وگو می‌کند که به عقل جمعی معتقد است یعنی فکر می‌کند حقیقت مانند آیینه‌ای بوده  که شکسته و هر تکه آن نزد یک گروه وجود دارد. کسی گفت‌وگو می‌کند که ملت، جامعه و مردم را یک جامعه متکثّر می‌داند و بخشی از این جامعه، افرادی هستند که مثلاً در راهپیمایی ۱۳آبان شرکت می‌کنند و بخشی از کسانی هم که در این مراسمات شرکت نمی‌کنند، «مردم» هستند و شنیدن صدای همه طیف‌ها لازم و ضروری است. جامعه ایران جمعیتی بالغ‌بر۸۰ میلیون است و هر نحله و قسمتی از آن به یک نوعی فکر می‌کند و حق شهروندی در این جامعه دارد، لذا باید حرف آن‌ها شنیده شود و در این‌صورت است که گفت‌وگو شکل می‌گیرد. ما تا نپذیریم که نگاه‌های متکثر در کشور وجود دارد و ممکن است که بخشی از حقانیت نزد این نگاه‌ها باشد و آنچه مبانی حاکمیت در کشور است «رأی مردم» می‌باشد، وضعیت فعلی اصلاح نخواهد شد.

ایران مانند همه جوامع دنیا، یک جامعه متکثّر دارد، اما تکثر جامعه امروز ایران در زمینه‌های مختلف قابل‌توجه و ملاحظه است. ما در بحث سنّت و مدرنیسم، نوع نگاه به دین، مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه متکثر داریم و برای اداره و حکمرانی در این جامعه متکثر، نیازمند گوشی شنوا هستیم. ما نمی‌توانیم مطالبات و خواسته‌های قسمت‌های فراوانی از جامعه را به جهت این‌که با هنجارهای تفکری ما نمی‌خواند، نادیده بگیریم و یک حکمرانی بر مبنای اقلیّت را در کشور حاکم کنیم. ما باید غیر از خودمان را هم به رسمیت بشناسیم اما آنچه مشاهده می‌شود این است که در کشور نیازی به گفت‌وگو احساس نمی‌شود که اگر این مهم، احساس می‌شد و مقدمات آن فراهم می‌گردید، چه‌بسا شاهد بروز این اعتراضات نبودیم. ما تا معترضی را که مثل حاکمیت نسبت به دشمنان این کشور با تمام وجود نفرت دارد، معترضی که حفظ تمامیت ارضی ایران برای او در مرتبه اول اهمیت است، معترضی که حتی چارچوب‌های نظام موجود را علی‌رغم انتقادهایی که به آن دارد، به‌عنوان بستری برای جاری شدن اصلاحات و رفتن به سمت بهبود شرایط می‌پذیرد، به رسمیت نشناسیم و با او وارد گفت‌وگو نشویم، این شراره‌هایی که زیرپوست جامعه است، عمق بیشتری پیدا خواهد کرد و در ادامه می‌تواند خطرات بزرگی را برای تمامیت ارضی کشور، حاکمیت و مردم به دنبال داشته باشد.

شکی نیست که بهترین اعتراض، حضور در کف خیابان نیست، بلکه بهترین اعتراض این است که از طریق رسانه‌های فراگیری که در اختیار همه طرف‌ها باشد، صورت بگیرد. اما وقتی تمامی مجاری استاندارد و محل‌هایی جهت اظهار اعتراض مسدود می‌شود و وقتی همه به‌جز یک جریان سیاسی خاص، از نمایندگی در انتخابات محروم می‌شود و هر کسی که با برخی از اشخاص مباشرت داشته نیز رد صلاحیت می‌شود. وقتی احزاب را یا تعلیق یا محدود می‌کنند، رسانه فراگیر مانند صداوسیما، انحصاری می‌شود و برای خود فرض نمی‌داند که صدای همه اقشار جامعه باشد بلکه صدای برخی از اقشار جامعه است، اعتراضات در کف خیابان بروز و ظهور می‌کند و قطعاً آفاتی به دنبال دارد.

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=8131
  • نویسنده : علی محمد خزاعی
  • منبع : آوای کاشمر
پارس وی دی اس

اخبار پیشنهادی

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.