خشونت ممکن است در اثر خشم اتفاق افتد. پرخاشگری عمدتاً رفتاری صدمه زننده و تخریبکننده را میگویند که از جانب فردی علیه فرد دیگر صورت میگیرد و به دو دسته پرخاشگری خصمانه و پرخاشگری ابزاری تقسیم میشود. پرخاشگری خصمانه رفتاری است که به نیت صدمه زدن انجام میگیرد. در پرخاشگری ابزاری نیز ممکن است آسیب به وجود آید اما در این نوع پرخاشگری، نیت آسیب رساندن نیست بلکه آسیب در نتیجه رفتاری به وجود میآید. پرخاشگری با هر شکلی که باشد زمینه خشونت و رفتارهای خشن را موجب میشود و در این میان نوجوانان نیز جزء گروههایی هستند که رفتارهای خشونتآمیز (از بدخلقی، بحث و مشاجره کردن، زورگویی، بیرحمی نسبت به حیوانات و دعوا کردن گرفته تا خودکشی یا قتل) در نوجوانی از مشکلات رفتاری بسیار جدی و نگرانکننده آنان برای والدین است. نوجوانی به دلیل شرایط سنی تا حدی متفاوت از بزرگسالی است. عوامل پدیدآورنده خشونت در نوجوانان شامل؛ عوامل روانی و فردی نظیر؛ اختلالات روانی، افسردگی و مواد مخدر که خشونت را مرتبط با عامل غریزی و ناشی از عوامل ژنتیکی میدانند (نظریات فروید و لورنز که مدلهای اولیه به آنها توجه مینمودند) و همچنین؛ عوامل مربوط به خانواده، تعاملات و روابط درون خانوادگی است. سؤال اساسی این است که؛ عوامل و زمینههای خشونت در نوجوانان کدامند؟
رفتارهای خشونتآمیز مانند همه رفتارهای آدمی، محصول فرآیندی از فعل و انفعالات و تعاملات با محیط است. تا زمانی که فرآیند رشد کودک روند طبیعی داشته باشد رفتارها نیز به اقتضای رشد کودک رشد میکند لکن بروز برخی ناکامیها نظیر كمبودهاي بيولوژيكي مانند نقص جسمي يا ذهني، سلامت و وضع فيزيكي فرد، کاستیهای محيطي مانند نداشتن پول، ویژگیهای شخصيتي و ضعف و يا نداشتن تواناییهای ذهني(ناتوانیهای یادگیری بلندمدت) باعث از كوره در رفتن، احساس گناه كردن، احساس حقارت، دوري جستن از تماسهای اجتماعي و شكست در فعالیتهای حل مسئله، و حتی رفتارهای پرخاشگرانه میشود که در ابتدا از شدت پایینتری برخوردار است (گریه و زاری کردن) و استمرار این روند (فشار اجتماعی، فقر یا عقاید فرهنگی، خانواده تک والدینی، سپر بلا کردن کودک در مقابل فشارهای زندگی و روابط ناسالم اعضای خانواده) کودکان را مستعد پرخاشگری در دوره نوجوانی با نمایش رفتارهای خشنتری همچون اذیت کردن دیگران، شکستن وسایل، گاز گرفتن، لگد انداختن و… مینماید. دیدگاههای نوین در روانشناسی ضمن پذیرش نقش اختلالات روانی و عصبی نظیر اختلالات خلقی از قبیل افسردگی، اختلال دوقطبی و… در بروز خشونت بر نقش عوامل خانوادگی در بروز برخی عوامل زمینهساز خشونت در کودکی و فراهم شدن زمینه خشونت در نوجوانی تأکید بیشتری دارد. عوامل خانوادگی شامل ناتوانی والدین در تغذیه، پوشاک و مراقبتهای بهداشتی از کودک، قراردادن کودک در محیط فاسد، محروم کردن کودک از رفتن به مدرسه، کتک زدن و شکنجه کردن کودک و حتی بیتوجهی نسبت به کودکان آنها را به این باور کلی میرساند که جهان سرشار از خشونت است.
چگونگی کنترل رفتارهای خشونتآمیز در نوجوانان
یکی از مهمترین راهکارها برای کمک به نوجوانان در این شرایط، رفتارهای مراقبتی است. مراقبت در لغت به معنای غم و اندوه، دلواپسی و اشتیاق است و نیز به فرآیند محافظت از کسی یا چیزی به همراه تأمین نیازها و خواستههای او معنا شده است. هایدگر در کتاب «هستی و زمان »، مراقبت را بهعنوان مقولهای هستیشناختی پایه و اساس اراده و منشأ وجدان(وجدان صدای مراقبت) و تمام قضاوتها، آرزوها و اعمال آدمی معرفی کرده و آن را بهعنوان پدیدهای اساسی از وجود انسانی دانسته که از آدمی، انسان میسازد. مهمترین مشخصۀ مراقبت کمک به دیگری در رشد و حاوی شناخت و آگاهی، استمرار در عمل، صبوری، صداقت، اعتماد، فروتنی، امید و شجاعت با جنبههایی چون؛ خودشکوفایی از راه مراقبت، اولویتبندی فرایندها، توانایی مراقبت کردن و مراقبت شدن، استمرار مراقبت، قصور در مراقبت، مراقبت عملی متقابل و محدودیتها و درجات مراقبت میداند که به دو شکل مراقبت از دیگران و مراقبت از خود بروز میکند. مراقبت بهعنوان فعالیتی شناختی، ارزش و ضرورتی اخلاقی، تحمل وضعیتی روحی همراه با دلهره است و چنانچه با دقت، توجه و مسئولیت هماهنگ گردد سبب گوش دادن و پاسخ دادن به دیگران با زبان خودشان(همدلی) و به دنبال آن پیوند فرد به جامعۀ خود، گروههای وابسته به خود و به دیگران میشود. مراقبت در روابط بین فردی با صبوری، تداوم، تسهیل در انجام کار، تأیید و تصدیق و قدرتمندی همراه است و در عمل انگیزهداشتن برای عمل مؤثر است. مراقبت سبب زندگی نیکو میشود. مشروط بر آنکه بین آزادی نوجوان و مراقبت از او به کمک روشهایی چون تأکید بر محبت و پرهیز از خشونت، اعتمادسازی، تغافل (نادیده گرفتن)، ایفای نقش راهنمایی، بجای نقش دستوری و پرهیز از مناقشات خانوادگی تعادل شود.