سرانجام پس از چندماه وقفه، دور جديد مذاکرات اتمي در هتل کوبورگ شهر ويَن آغاز شد تا بار ديگر يکي از طولانيترين و پيچيدهترين پروندههاي سياسي بينالمللي در صدر اخبار رسانهاي جهان قرار گيرد؛ مذاکراتي که اگر به توافقي حتي موقت و نسبي هم منجر شود، ميتواند کمک کند که ايران از شرايط اقتصادي دشواري که در آن قرار گرفته، عبور کند و فرصت تنفسي براي مردم و مسکّني براي دردهاي معيشتي و مشکلات اقتصادي کشور ايجاد شود.
ششسال قبل، توافق اتمي برجام در همين هتل به دست آمد و حال، چندسال پس از خروج آمريکا از آن توافق، اينک هردو طرف در حالي از «احياي برجام» سخن ميگويند که حساسيت مردم نسبت به اين دور از مذاکرات هستهاي در مقايسه با دور قبل به مراتب کمتر است، زيرا گراني بيامان و تورم سرسامآور، دامن مردم را گرفته و آنان به اين باور رسيدهاند که دولتمردان تلاشي جدي براي بهتر کردن شرايط نميکنند، زيرا پس از گذشت حدود چهارماه از استقرار دولت جديد نيز، نه تنها بهبودي در مديريت اقتصادي کشور رخ نداده بلکه اوضاع در برخي موارد حتي بدتر هم شده است. بنابراين آنچه براي مردم اهميت دارد اين است که نتايج تصميمات و مذاکرات را حس نمايند و ديگر به وعده و شعار اعتماد نميکنند.
با انجام مذاکرات دور اول اين مرحله، خبرهاي متناقضي از نتايج حاصله از اين گفتگوها مخابره ميگردد. شايد تفاوت و تناقض خبرها به اين دليل است که بر اساس رسم معمول در هر مذاکرهاي، مذاکرهکنندگان در ابتدا با مطالبات حداکثري روبهروي يکديگر مينشينند و چانهزنيها هم از همين نقطه آغاز ميشود؛ اما رفتهرفته تضادها يا با چشمپوشي از برخي موارد اختلاف، تعديل ميشود يا کوشش طرفها به راهحل منطقي براي از ميان بردن تضادها ميانجامد. مهم، اراده و تصميمي است که مذاکرهکنندگان براي حضور در اين ميدان با خود آورده باشند که خوشبختانه تيم مذاکره کننده ايران اعلام کرده است: «اراده و اختيار لازم براي ادامه گفتگوها تا زماني که لازم باشد را دارد.» و از اين مهمتر، همانطور که محمدرضا باهنر، سياستمدار نامآشناي اصولگرا و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام ميگويد: «چيزي که من اطلاع دارم، مجموعه نظام به اين نتيجه رسيدهاند که مذاکرات بايد ادامه پيدا کند. ادامه مذاکره، يعني بايد راههايي براي تفاهم پيدا بکنيم وگرنه که مذاکره براي ما اصل نيست. مذاکره بايد به يک نتيجهاي منتهي شود.» بنابراين همه طرفهاي حاضر در مذاکرت، بر ضرورت مذاکره و کسب نتيجه قابل قبول، توافق دارند. مذاکره هم به قول باهنر: «اين نيست که من بگويم اينجا ايستادهايم و بايد شما هم اينجا بياييد و رقيب من هم بگويد خير ما آنجا ايستادهايم و شما بايد آنجا بياييد. در اينصورت چندبار مذاکره ميشود و بعد هم بدون نتيجه تمام ميشود. ما بايد يک راهحل و مسيري را پيشبيني کنيم که ضمن آنکه عزّت، مصلحت و اقتدارمان هم حفظ شود، اما راه براي تفاهم هم ايجاد شود… اينکه ما بگوييم همه تحريمها بايد برداشته شود تا ما مسائل هستهاي را حل کنيم، فکر نميکنم به نتيجه برسد. اما ميتوانيم روي حرکت گام به گام تفاهم کنيم و يک قدم آنها جلو بيايند و يک قدم هم ما. البته مشخص هم هست که اول آنها بودند که قطع ارتباط کردند و يکطرفه زدند زير ميز. اما الان براي برقرارکردن مجدد اين ارتباط ميتوان قدم به قدم پيش رفت تا برسيم به همان تفاهم نهايي برجام.»
به هرحال، اصل مهم در هر مذاکره موفق، دستيابي به منافع متوازني است که به تعهدات طرفها شکل ميدهد. بنابراين موفقيت يا ناکامي مذاکرات وين را بايد در نتايج پاياني آن سنجيد و از حالا نميتوان درباره موفقيت يا ناکامي آن قضاوت کرد. اين دور از مذاکرات با توجه به عمق اختلافها و فاصله مواضع مذاکرهکنندگان وين، فرايندي سخت و طولاني را پيش چشم قرار ميدهد و ناکامي در اين مذاکرات، مورد قبول و رضايت هيچيک از طرفين نيست و لذا سعي دارند از هر اقدامي که موجب شکست مذاکرات گردد، پرهيز نمايند.
خوشبختانه امروز در ميان دولتمردان جديد اين باور بهوجود آمده که رفع تحريمها صرفاً از طريق مذاکره ممکن است و وحدت نانوشتهاي در ميان دلسوزان ايجاد شده که مهمترينِ آن، تلاش براي لغو تحريمهاست. اين در حالياست که در دوره فعاليت دولت آقاي روحاني، سنگاندازيهاي سياسي از سوي مخالفان براي موفق نشدن دولت در لغو تحريمها صورت ميگرفت اما اکنون و با يکدست شدن حاکميت، بخشي از همان جريان در صف مذاکرهکنندگان براي لغو تحريمها هستند و وزيرخارجه ايران نيز در تأييد همين امر عنوان ميکند که «ايران شش دور مذاکرات قبلي را ناديده نخواهد گرفت و روند ديپلماتيک را ادامه خواهد داد.» از سوي ديگر برخلاف شعارهاي تند و درخواستهاي حداکثري آمريکا، شاهد هستيم که آنها نيز در مذاکرات از خود انعطافهايي نشان دادهاند و يکي از اين انعطافها نيز رفع عملي تحريمها عليه ايران است که از سوي مقامات آمريکا بر آن تأکيد شده است. اما نکته قابل توجه، عدم حضور مستقيم آمريکا در اين مذاکرات است در حالي که بايد توجه داشت عدم مذاکره مستقيم ايران و آمريکا اين روند را مختل ميکند، زيرا آنچه امروز مانع اصلي رفع تحريمها عليه ايران است، وضع تحريمها از سوي آمريکاست که در اين خصوص تصميمگيري ميکند. به قول احمد زيدآبادي: «کيست در اين دنيا که نداند تمام داستان مذاکرات وين، تلاش براي بازگشت آمريکا به برجام و لغو تحريمهاي اقتصادي آن کشور عليه ايران است؟ در حقيقت، مذاکره با طرفهاي غيرآمريکايي برجام در وين، صرفاً وسيله و در واقع بهانهاي براي کمک به توافق ايران و آمريکا بر سر برجام است. به عبارت ديگر، چين و روسيه و سه کشور اروپايي فقط نقش ميانجي و واسطه را در مذاکرات وين به عهده دارند و بدون اين نقش، مذاکره با آنها امري پوچ و بلااثر است.» اگر در سال 2015 نيز برجام شکل گرفت، بهواسطه مذاکرات مستقيم ايران و آمريکا بود و امروز نيز در راستاي سرعت گرفتن مذاکرات، بايد اين اقدام صورت گيرد.
يکي ديگر از نکاتي که تيم سياسي ايران تلاش دارد به آن بپردازد، عدم استفاده از نام «برجام» و جايگزين کردن اصطلاح «رفع تحريم» بجاي آن است، اما توجه ندارند که راه رفع تحريم، بازگشت به «برجام» است. بنابراين اگر اسامي هم تغيير کند اصل برجام همچنان پابرجاست. البته تلاش براي تغيير نام برجام، احتمالاً به اين دليل است که يکي از بزرگترين مشکلاتي که دولت آقاي رئيسي و اصولگرايان در اين مذاکرات با آن مواجهاند، دشواري توجيه و اقناع افکارعمومي براي ورود به مذاکرات است. زيرا سالهاست که اصولگرايان صرفنظر از بحثهاي کارشناسي و حقوقي درباره مذاکرات و پرونده هستهاي، بر طبل عدم مذاکره با شيطان بزرگ کوبيدهاند و ژستهاي انقلابي و سِفتوسخت و سازشناپذير آنها براي مذاکره با آمريکا و متهم کردن دولت روحاني به سازش، شرايط را بهگونهاي برايشان رقمزده که اکنون هر توجيه و بهانهاي براي نشستن پشت ميز مذاکره را براي هواداران منطقي و معقولشان غيرقابل قبول جلوه ميدهد. البته در اين مسير زيگزاگي اصولگرايان، افکارعمومي حق دارند که از آنها بپرسند چگونه مذاکره در دولتهاي ناهمسو با آنان، بهمثابه خيانت، پايمال کردن خون شهدا، تحقير ملت، از دست رفتن اقتدار و زير پا گذاشتن عزت کشور است، اما خودشان که در همان موقعيت قرار ميگيرند، آن را عين عزت و حکمت ميدانند؟
پُر واضح است که در دولت روحاني، اصولگرايان هر آنچه که توانستند براي جلوگيري از موفقيت آقاي ظريف و تيم مذاکرهکننده انجام دادند و منافع ملي کمترين اهميتي برايشان نداشت، اما اکنون ليدرهاي آنها در قوه مجريه و مقننه تصميمگير هستند و مردم پاسخ مطالباتشان را از آنان ميخواهند. بنابراين به قول علي مطهري: «اين بار اگر توافقي صورت بگيرد نه موشکي هوا ميشود، نه آن را آتش ميزنند، نه خسارت محض مينامند و نه خيانت غربگراها معرفي ميکنند، چون اين بار خودشان توافق ميکنند.» لذا اکنون ديگر برجام را خسارت نميخوانند و آن را آتش نميزنند. حتي اگر مذاکرات به نتايج مطلوبي هم منجر نشود، به مردم خواهند گفت که با آمريکا، اروپا و دنيا مذاکره کرديم، ولي آنها توافق نکردند.
اصولگرايان به خوبي دريافتهاند که اکنون مردم خواهان لغو تحريمها هستند و بارها اين مطالبه را با صداي بلند اعلام کردهاند، بنابراين افرادي که در گذشته ميگفتند تحريم نعمت است، اکنون براي لغو تحريمها به مذاکره مينشينند. اگر واقعاً اعتقاد داشتند تحريمها نعمت است، چرا اکنون براي از بين رفتن اين نعمت در حال تلاشاند؟
با همه اين تفاسير، همه گروهها و جريانات سياسي بايد از اين مذاکرات حمايت نمايند و به اصولگراياني که تا ديروز مخالف برجام بودند بگويند که نگران نباشيد، چراکه شرايط معيشتي و اقتصادي کشور بسيار بغرنجتر از آن است که رقبا بخواهند از اين ضعف شما به نفع خودشان استفاده کنند. رقيب شما تاکنون نشان داده که از اين ناجوانمرديها نکرده که به خاطر اهداف سياسي، معيشت مردم را گروگان بگيرد. شما نان را به سفره مردم برگردانيد قطعاً مردم ترجيح ميدهند فراموش کنند عدهاي چندسال معيشتشان را گروگان گرفتند تا خود به قدرت برسند و مذاکره کنند. به قول اسماعيل گراميمقدم، فعال و تحليلگر مسائل سياسي: «برجام توافقنامه بدي نبود و همين آقايان باقريکني و اميرعبداللهيان که روزگاري از مخالفان سرسخت برجام محسوب ميشدند و براي تخريب رقيب سياسي خود برجام را ناديده ميگرفتند، اکنون تمايل به احياي برجام دارند. ما بر همه اين ناجوانمرديهاي سياسي چشمپوشي ميکنيم زيرا اکنون يک موضوع بسيار مهمتر وجود دارد و آن منافع ملي ايران است.»