قال الله الحکیم: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإِسْلامُ (آلعمران آیه 19)؛ دین واقعی در نزد خداوند اسلام است.
چرا انسانی که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با دورن مایههای دین پیوند تکوینی دارد به “دینگریزی“ روی میآورد و چرا دینگریزی در نسل جوان بیشتر است؟
اگر انسانها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نائل آیند؛ هرگز از دین نمیگریزند. افزون بر این “عقل“ و “عشق“ که دو رکن اساسی حیات انسانی بوده و همه جاذبهها و دافعهها بر اساس آن دو رخ میدهد، هر دو در متن دین جای دارند.
دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه میکند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط میبخشد. بنابراین علت دینگریزی را باید در خارج از قلمرو دین و آموزهای دینی جستجو کرد.
بدون شک عوامل متعددی در بروز دینگریزی نقش دارند از جمله ضعف شناخت دین، اگر واقعاً اسلام را آنگونه که هست بشناسیم همه علاقمند به اسلام میشوند، ولی عدم فهم درست از اسلام و دین، انسان را متزلزل میکند.
در دوره جوانی گرایش جوانان به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق میدهد. جوانان تلاش میکنند هویت مذهبی خود را شکل دهند اما ممکن است به دلایل گوناگون در فرایند هویت با بحران مواجهه شوند و نتوانند آن را شکل دهند و در نتیجه دچار نوعی سر درگمی و نهایتاً بیرغبتی و گریز از دین شوند. جوانان به جهت توانمندیهای ذهنی خود دینِ صرفاً تقلیدی را بر نمیتابند. بسیاری از جوانان باورهای دینی را که در دوران کودکی به صورت تقلیدی به آنها القا شده را کنار میزنند و میخواهند دینی را بپذیرند که متناسب با سطح تفکرشان باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به آنها عرضه میشود برایشان قانع کننده نیست. از طرفی جوانان میخواهند آموزهای دینی را با عقل خود بسنجند و فکر میکنند اگر آموزهای دینی در قالبهای فکری آنها بگُنجد صحیح است والا درست نیست و باید کنار گذاشته شود. قرآن نیز یکی از علل عمده گرایش به کفر و بیایمانی را جهل و ضعف معرفتی انسانها میداند.
حضرت علی(ع) درباره علت کفر میفرماید: اگر مردم در مورد ناآگاهی درنگ و تأمل میکردند هرگز به کفر و گمراهی روی نمیآوردند.
بنابراین یکی از علل دینگریزی در همه انسانها، خصوصاً جوانان ضعف معرفتی و عدم دستیابی به هویت دینی است و همچنین برداشتهای غلط و نادرست از معارف دینی در دینگریزی جوانان موثر است.
بسیاری از اوقات دین مساوی با معنویت لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف فروکاسته میشود و چنین نتیجهگیری میشود که نیاز به معنویت فقط ویژه مواقع سخت و بحرانهای شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزمره انسان ندارد. این دیدگاه سادهانگارانه نسبت به معارف دینی به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان میشود.
جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار میگذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر بداند و از آن فاصله بگیرد.
یکی دیگر از عوامل دینگریزی، تفاوت بین رفتار و گفتار علماء و روحانیون و مبلغین دین و دینداران است؛ در اسلام عیبی نیست ولی ممکن است در رفتار و کردار مُبلغین دین که الگوی دیگران هستند عیب باشد. مثلاً ببینند مُبلغین دروغ میگویند، رشوه میخورند، ربا میگیرند، اختلاس میکنند و… وقتی یک جوان از دین شناخت درستی ندارد با این تفاوت رفتار ممکن است از دینگریزان شود.
فقدان الگوهای مناسب
الگوهای جذاب برای یادگیری و شکلدهی رفتار انسانها به ویژه جوانان نقش اساسی دارد؛ در دوره جوانی تأثیرپذیری از خانواده به شدت کاهش مییابد و گاهی بین خانواده و جوان تعارض و درگیری به وجود میآید. از این رو جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود میخواهد از چیزهایی غیر از خانواده و مربیان قبلی استفاده کند. یکی از الگوهای جوان دوستانش هستند خصوصاً دوستان ناباب که زمینه دینگریزی او را فراهم میکنند.
افراط در سرزنش
استقلالطلبی و عدالتجویی از ویژگیهای دوران جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگیها با بزرگسالان مقابله میکنند. این مقابله نه از سر لجبازی و پشت پا زدن به ارزشهاست بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای جوان دارد؛ یکی از اشتباهات بزرگترها سرزنش و ملامت کردن جوان است، این سرزنشها هم از نظر عاطفی برای جوان شکننده است و هم به روحیه استقلالطلبی او آسیب میزند و نتیجه آن بر افروختن آتش لجاجت و طغیان است. علی(ع) در این باره میفرماید: زیادهروی در ملامت و سرزنش آتش لجاجت را شعلهور میسازد و سرزنش کردن او پیامدهای خطرناکی همچون گریز از ارزشها و به دینگریزی میانجامد.
عدم پاسخ به شبهات اعتقادی
وقتی از طرف دشمنان دین شبهات بیشماری میشود و از طرف مُبلغین دین پاسخ داده نمیشود ممکن است ذهن جوان منحرف شود. شبهاتی مانند تعدد زوجات پیامبر(ص) و تفاوت حقوق بین زن و مرد و سایر شُبهات در احکام که اگر درست پاسخ داده نشود؛ ممکن است برداشت بیعدالتی و تبعیض کند و دینزده شود.
عدم ارضای نیازها
غرایض در دوران جوانی به نقطه اوج میرسد و جوان در پی ارضای آنها است تأمین به موقع این نیازها نقش بسیار مهمی در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضای آنها نه تنها مانع رشد و کمال که سبب ناهنجاریهای رفتاری زیادی میشود. کفر به عنوان یک ناهنجاری اعتقادی همانگونه که میتواند معلول جهل و ضعف معرفتی باشد معلول فقر نیز هست. از این رو معصومین علیهمالاسلام فرمودهاند: یکی از پیامدهای احتمالی فقر کفر و دین گریزی است. پیامبر(ص) در اهمیت ازدواج میفرماید: آنکه ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است پس در نیم دیگر پروای الهی پیشه سازد. بنابراین فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینهساز گناه و زایلشدن ایمان میشود و به تدریج تبدیل به گریز از دین میگردد؛ بنابراین ارضای نیازهای جسمانی و روانی در بهداشت روانی جوان موثر است و فقدان آن نه تنها سلامتی وی را تهدید میکند، بلکه زمینهساز بسیاری از ناهنجاریها از جمله فاصله گرفتن از دین است.