هر چند قريب به يک سال تا انتخابات حساس رياستجمهوري سيزدهم در خرداد 1400 زمان باقي است اما جريانات سياسي چندي است که برنامهها و فعاليتهايي را براي حضور قدرتمند و همهجانبه در دستور کار دارند. اصولگرايان که از نتيجه انتخابات 98 راضياند، درصدد تکرار آن در 1400 هستند اما اصلاحطلبان که نيازمند مشارکت حداکثري مردمند بايد همه تلاش خود را براي این در انتخابات و پيروزي احتمالي بهکار ببندند. براي بررسي ابعاد انتخابات 1400، مشارکت مردم در اين انتخابات و نحوه حضور اصلاحطلبان، با محمدرضا خباز، فعال سياسي اصلاحطلب گفتوگویی شده که متن آن را ميخوانيد.
*چندي است که اظهارات زيادي از سوي فعالان سياسي در خصوص انتخابات1400 شنيده ميشود، از ديد شما با توجه به اينکه 10ماه تا انتخابات بعدي زمان داريم طرح اين مسأله زود نيست؟
بهنظر ميرسد همانطور که در همه دنيا مرسوم است، ضروريترين موضوع براي مسائل سياسي در کشور ايجاد احزاب فراگير است. يعني احزاب فراگير، مسئول برگزاري انتخابات و معرفي کانديداها به مردم هستند. بنابراين آنها از اين انتخابات تا 4 سال آينده براي هر روز برنامهاي مستمر، مداوم، هماهنگ و پيگير دارند. با اين حال در کشور ما که حزب فراگير نداريم، تعداد زيادي از احزاب عِدّه و عُدّه قابل معرفي ندارند و تعداي هم که مقداري مشهورترند، در فصل انتخابات کرکرههاي خود را بالا ميزنند و پس از انتخابات، پرچمهايشان نيمهافراشته شده و کرکرههايشان پايين ميآيد. در کشور ما، جناحهاي سياسي هستند که به جاي احزاب اين کار را انجام ميدهند. يعني جناحهاي سیاسی کار احزاب را انجام ميدهند اما بهدليل نبودِ ساختار حزبي، اين کار بسيار ناقص است چرا که احزاب وظايف اساسنامه و مرامنامهاي دارند و نسبت به سخنان خود و افرادي که معرفي ميکنند، مسئوليتپذيرند و بايد پاسخگوي سخنان و ادعاهاي خود باشند. اين در حالي است که در کشورمان از ابتداي انقلاب چنين چيزي نبوده است. بنابراين در پاسخ به این سؤال بايد بگويم نه تنها زود نيست بلکه خيلي هم دير شده است.
*براي اينکه مشارکت مردم در سال 1400 نيز مثل 98 حداقلي نباشد، لازم است چه اقداماتي صورت گيرد؟
من در گفتوگوهاي متعددي به اين مسأله اشاره کردهام که اين سرخوردگي که در مردم بهوجود آمده، متأسفانه قبلاً در تصميمگيران و تصميمسازان کشور بهوجود آمده است. عدهاي از مدعيان اصولگرايي اصرار داشتند که انتخابات حداقلي داشته باشيم. آنها معتقد بودند که اگر انتخابات حداکثري باشد مردم به رقيب اصولگرايان يعني اصلاحطلبان رأي خواهند داد. بنابراين ابتدا با احتياط و سپس رسماً اعلام ميکردند که انتخابات بايد حداقلي باشد تا اصولگرايان همچنان در قدرت باقي بمانند. از طرفي متأسفانه برخي از اعضاي هيأت نظارت هم رسماً اعلام کردند شرکت 40 درصد مردم در انتخابات عدد نامناسبي نيست. اما برخی اصولگرایان همچنان معتقدند؛ شرکت 40 درصد مردم منطقي است و در ساير کشورها نيز همين تعداد سر صندوقهاي رأي ميروند. پس معلوم ميشود اين تصميم مشارکت حداقلي از سوي برخي بوده و بعد کمکم به سایرین سرايت کرده است. بنابراين آنها معتقدند ما نبايد دنبال انتخابات حداکثري باشيم و مشارکت 40 درصد را بد يا نقص و عيب نميدانند. آنها بر اين باورند؛ چون در همه دنيا ميزان مشارکت همين 40 تا 42 درصد است، پس اين مشارکت چندان هم پايين نيست. غافل از اينکه ما ظرف 40 سال گذشته ادعايي داشتيم و حضور حداکثري مردم در انتخاباتهاي گوناگون ارزش بالايي برايمان داشته است. کساني که قائل به مشارکت حداقلي مردم در انتخابات هستند بايد بگويند آیا ما از ارزشهاي ابتداي انقلابمان عدول کرديم و ديگر مشارکت حداکثري را ارزش نميدانيم؟ برخی آقایان معتقدند انتخابات حداقلي بهاندازهاي که اصولگرايان حاکم باشند براي ما کافي است و بقيه هم کار خود را انجام دهند. اين حرف به معناي گذشتن از ارزش انتخابات حداکثري است. در صورتي که همه ديدند که در انتخابات گذشته، همه مقدسات را به صحنه آورديم تا مردم به پاي صندوقهاي رأي بيايند اما تقريباً 58 درصد واجدين شرايط شرکت نکردند. حال به آنها کاري نداريم و طرف حسابمان خود و دوستان اصلاحطلبمان هستند. من بر اين نظرم در کشوري که دشمنان تا اين حد چنگ و دندان برايش تيز کردهاند و اخيراً نيز بيانيه برخی کشورها را عليه ايران ديديم و عليه ما يکدست ميشوند، در این شرایط بايد به داخل کشور و همبستگی مردم توجه بیشتری نشان دهیم و مردم را دلگرم کنيم تا به پاي صندوقهاي رأي بيايند.
*تحليل شما از نحوه حضور و فعاليت اصلاحطلبان در انتخابات 1400 چگونه است؟
اگر قرار باشد اتفاق اسفند سال 98 تکرار نشود، اصلاحطلبان حداقل بايد از هماکنون به بازنگري در شوراي عالي مرکزي سياستگذاران به سرپرستي رئيس دولت اصلاحات بپردازند و سپس با استفاده از خرَد جمعي اصلاحطلبان همه کشور، يک مانيفست نوشته شود و برنامهاي به مردم ارائه گردد که مردم بدانند اگر در انتخابات شرکت کنند چه چيزي بهدست خواهند آورد و به صورت مشخص، شرکت در انتخابات چه نفعي براي آنها خواهد داشت. اگر در انتخابات شرکت کنند وضع حوزه اقتصاد و معيشت، مسائل داخلي، سياست خارجي و… چه خواهد شد. اگر بر اين مبنا برنامهاي ارائه دهيم، ميتوان با خرَد جمعي و زير نظر رئيس دولت اصلاحات، دو نفر به عنوان کانديداهاي رسمي معرفي کنيم و اگر شوراي نگهبان صلاحيت آنها را تأييد کرد، مثل اتفاقي که در سال 92 و 96 افتاد يکي به نفع ديگري کنار برود و نفر اصلي در صحنه بماند. در نتيجه اگر همه اصلاحطلبان حول محور وي تلاش کنند، مجدداً ميتوان اين ديوار بياعتمادي را کوتاه و مردم را به آينده کشور دلگرم و اميدوار کرد. در اين صورت احتمال اينکه مردم حضور بيشتري پيدا کنند را خواهيم داشت. لذا اگر ميبينيد ظرف اين 40 سال، بدون اتکاء به بيرون با اتکا به مردم توانستيم کشور را پيش ببريم، اين بخاطر حضور حداکثري مردم در عرصهها بوده است. حداقلي بودن مشارکت در انتخابات باعث خواهد شد که دشمنان اين سرزمين به کشورمان طمع کنند و اگر مشارکت 60، 70 و 80 درصد يا بيشتر 98 درصدي مردم در انتخاباتها کاهش يافته و مثل انتخابات سال 98 به 40 درصد يا حتي 30 درصد تقليل يابد، طبيعتاً طمع دشمنان بیشتر خواهد شد.