میخواهیم از مقولهای سخن بگوییم که در کنار همه فتحها و پیروزیهایش، دچار انحرافاتی هم بوده و دیوار این بنا در مقاطعی نامیزان بالا رفته و دلمان نمیخواهد این ناراستی تا ثریا آرزوها، همراهمان باشد.
فوتبال، کشتی، والیبال، بسکتبال و ورزشهای رزمی و دو و میدانی و دهها رشته ورزشی دیگر در گوشه و کنار کاشمر جوانهزده و پرورش یافته و گاهی در مقطعی به بار نشسته و میوه آن مردمان این دیار را اندکی سیراب کرده است.
زمینهای خاکی تبدیل به سرسبزی چمن شده و سالنهای ورزشی بنا گردیده اما هنوز زیرساختهای مناسبی برای رشد بیشتر استوار نشده است. ورزشکاران ما در اندیشه خود، سودای رسیدن به قلههای قهرمانی و بازی در تیم ملی را دارند اما یا راه رسیدن را پیدا نمیکنند؛ یا لابلای کجسلیقگیهای موجود از رسیدن جامانده به جرگه حسرتزدگان میپیوندند.
بانوان ورزشکار ما در حال حاضر برای حرفهای شدن سری پرشور دارند اما درگیر شرایطی هستند که در آنگونهای از تبعیض را میتوان دید و نظاره کرد. هرچند حالا دیگر کاشمر، باشگاه اسبسواری هم دارد اما چقدر دیر میشود که نمایی از آن به شهرمان جلایی بدهد. حتی موتورسواران این شهر هم درپی نام و نشان هستند و فوتبال روی میز در حال جولان دادن است، اما دوندگان ما کمافیالسابق در پیستهای بیکیفیت میدوند و گاهی به پارچهای و بنری بسنده میشود. کاشمر را باید شهر سالنها و چمنهای فراوان اما بیامکانات و کیفیت نامید. هرجا زمینی پیدا شده بناهایی برپا گردیده بیآنکه تدبیری برای آینده در آن متصور باشد.
باشگاههای کاشمر در این چندساله که بر تعداد آنها نیز افزوده شده نه تابع نظامی هستند و نه منتسب به شرایطی و به قولی کاملاً هیئتی اداره میشوند و یک نفر در نقش دهها نفر بوده و همواره زبان نداری گشاده و جالب است در پی افتخارات و کسب مقام هم هستند.
مشتقات این ورزش نیز ناهمگون و نامتناسب است و اولویتهای آن تعریف نشده و گویا هرکسی زودتر برسد سهم بیشتری برداشته و برای دیگری نیز رجزخوانی میکند. گاهی با انتصاب یک مدیر نشاطی تزریق میشود اما اغلب نگراناند مبادا در این هیاهو بینصیب مانده و در پی چاره کار میگردند.
بهتر است سری به ورزشگاههای این شهر بزنیم و امکانات آنها را ببینیم، البته چرا جای دوری برویم همین مکان اداره ورزش هم خوب است که برویم، شاید گفته شود؛ کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد اما در عصر مدرن، مدیریت محتاج امکاناتی است که حداقلهای آنهم در این شهر پیدا نمیشود و بهجرئت باید گفت هیچیک از سالنها و ورزشگاههای کاشمر نهتنها استاندارد نیست که اغلب دارای نواقصی پیش پا افتاده است و گاهاً شاهد تعطیلی آن از سوی مقام قضایی هستیم. هنوز هم شیوههای آبیاری چمنهای ما سنتی است و هنوز هم استادیوم پیر شهرمان جورکش تمام مسابقات ریز و درشت شهر؛ اعم از مسابقات داخلی و استانی و حتی مسابقات دستجات آزاد و جام رمضان میشود.
ما حتی از داشتن یک سالن مجهز که بتوان از مهمانان ورزشی بهطور نسبی پذیرایی نماییم؛ محروم هستیم و خوابگاه و یا مهمانسرای کوچکی هم برای داوران، پیشکسوتان و ورزشکاران نداریم و باید دست به دامان ارگانهای دیگر شویم تا شاید مکانی را به ما اختصاص بدهند.
یقین داریم که این گفته را عدهای بر نخواهند تافت و بر ما خورده خواهد گرفت و موج انتقادات را شاهد خواهیم بود، اما آنچه عیان است چه حاجت به بیان، زیرا همواره باید گویای واقعیتهای تلخ باشیم تا فکری برای پیشرفت و رفع نواقص بشود.
یک نکته حضور مدیرانی دانا در عرصه ورزش است. کاشمر در مدیریت ورزشی خود در سالهای بعد از انقلاب، مدیران فراوانی را به خود دیده که گاه ورزشی بوده و بهندرت هم مدیران غیرورزشی، در رأس کار بودهاند. اما بهجرئت میتوان گفت هیچیک از مدیران ورزش کاشمر، ورزش این شهر را به جریان آغاز پیشرفت، نرساندهاند، کارنامه مدیران بر همگان روشن است. آنان در لابلای دغدغههای خدمت، بیشتر مشغول حواشی بودهاند تا متن و دستآخر نیز میز خود را به دیگری سپردهاند.
گروهبندیها و جناحهای موجود در کاشمر که هر یک بیشتر در پی سهمخواهی بودند تا خدمت، در واقع کمر مدیریت ورزش را خم کرده و همواره حالت یکقدم به جلو و دو قدم به عقب را نصیب اهالی ورزش کاشمر کردهاند و ترس از برکناری، اغلب جایگزین فرصت خدمتگذاری شده است و همواره مشترک موردنظر ورزش، در دسترس نبوده و فرصتهای از دست رفته و استعدادهای برجایمانده هم به باد فراموشی سپرده شده و تکرار مکررات و دوری باطل در حال وقوع بوده و هست. البته همیشه جرقههایی بوده و تکستارههایی هم در آسمان این شهر درخشیدهاند، درخشش بازیکنان کاشمری در لیگ برتر و فوتسال ملی را هم داشتهایم، اما بهراستی استعداد و غنای اصلی ورزش این شهر در همین حد و مرز است؟!
مدیریت ورزش که با جامعهای به وسعت یک شهر روبروست، بازوان و مغز متفکری را شاید که بتوان در سایه تدبیر آن و اتصال به توانمندیش، سکان پرتلاطم و در عین حال خطیر و شکننده ورزش را در دست گرفته به سرمنزل مقصود برساند. آگاهی به مدیریت ورزشی، اشراف بر روانشناسی ورزشی، احاطه بر اقتصاد ورزشی، آشنایی با اصول باشگاهداری و رعایت انصاف ورزشی، داشتن مشاوران عالی، ارتباط تنگاتنگ با مرکز و دوری از افراد فرصتطلب و نیز شجاعت و جسارت، تنها بخش کوچکی از رفتار و شخصیت یک مدیر برای هدایت مفید این مجموعه است و بهعلاوه تلاش برای دانشافزایی مدیران و استفاده از تجربیات پیشکسوتانهم میتواند این حرکت را سرعت بخشیده تا از قافله عقب نمانیم.
شناخت و مقابله با مجموعهها و افرادی که در پی گلآلود کردن جریان درست ورزش هستند و شناسایی و دور کردن آنان از اوجب واجبات است کسانی که به هر قیمتی حاضرند، بمانند و به هر مقولهای میپردازند جز اصل ورزش و با تلنگری از رفاقت به دشمنی هجرت میکنند؛ این جماعت خطرناکترین و مضرترین افراد در هر جامعهای هستند. منابع مالی و وضعیت اقتصادی در ورزش همواره به بیراهه رفته و گویا عدهای همیشه گارانتی حضور داشته و آب باریکه این منابع راهی جز حساب آنان ندارد و لزوم کنترل و تخصیص آن نیز با توجه به اولویتها ضروری به نظر میرسد و این خود از خصوصیات یک مدیریت خلاق است.
تدوین نظام باشگاهداری و سروسامان دادن به آنهم ضروری به نظر رسیده و تیمهای شاغل در رشتههای مختلف نیز باید شناسایی و برای ادامه حیات ملزم به اصول گردند تا شاید به حداقلهای موجود نزدیک بشویم.
ورزش بیجان ادارات و بینظمیهای موجود در مدارس و آکادمیها، نگاه ویژه به آنها را طلبیده تا در این امر مهم، کیفیت فدای کمیت نشده و بازده آن مورد بررسی قرار گیرد و همچنین بازنگری در ترکیب و عملکرد هیئتهای ورزشی چه به لحاظ مدیریت و چه بازدهی را باید از وظایف مهم مدیران در ورزش بدانیم.
نکته دیگر موضوع اتحاد و همدلی ورزشکاران است؛ هرچقدر به دهههای شصت و پنجاه و چهل بر میگردیم، اتحادی بیشتر در بین ورزشکاران مشاهده میکنیم، حداقل این اتحاد در تشکیل تیمهای منتخب و آموزشگاهها بیشتر نمود داشت، و علت اصلی درخشش و موفقیتهای آن دور آنهم ریشه در چنین رفتاری دارد، البته منکر اختلافات و درگیریهای ریز و درشت آن دور آنهم نیستیم اما در مقام مقایسه، ورزش آن دوران متحدتر نسبت به دوران حاضر است.
مشاهده میشود مربیان ما و مدیران باشگاهها و ورزشکاران تیمها در بعضی مواقع و بهخصوص آن مواقعی که احساس میکنند حقی از آنها ضایعشده در سنگر تفرقه پناه گرفته و با پرتاب توپ به زمین حریف همه تقصیر را به گردن آنان انداخته و سعی میکنند با موضعگیریهای مختلف و مخرب، عکسالعملی از خود بروز بدهند که در نهایت کل ورزش را زیر سؤال برده و آتشی بر پا میکند که لاجرم دود آن چشم همه را کور خواهد کرد.
بهعنوان حرف آخر باید گفت؛ زیربنای ورزش امروز متکی بر دانش و جوانی است، دو بازوی توانمند برای رسیدن به مقصود و کسب موفقیت و هر آنگاه که برمدار علم و جوانی حرکت کنیم و از اعتماد به مردان توانا نهراسیم، هرگز در سراشیبی انحطاط نخواهیم افتاد و البته باید مترصد اوضاع هم بود و نگران بیراههها هم شد و آستین همت و غیرت را برای رسیدن به مطلوب بالا زد.