الحمداللهالذی جَعلَنی مِنَالمتمسکینَ بولایه علی بن ابیطالب
چه بگویم درباره کسی که فضائلش و مناقب بیکرانش شرق و غرب عالم را فرا گرفته است. کسی که عقل بشری قادر به درک آن اقیانوس بیکران فضائل انسانی او نمیباشد. همانگونه که پیامبر(ص) فرمود: ای علی، جز خدا و من کس دیگری تو را نشناخت و باز پیامبر(ص) در وصفش فرمود: اگر تمام درختان قلم و دریاها مرکب و جنیان حسابگر و تمام انسانها نویسنده باشند، نمیتوانند فضائل علی(ع) را بهحساب آورند.
کار لایل، فیلسوف بزرگ انگلیسی دربارهاش میگوید: ما را نمیرسد جز اینکه علی را دوست داشته و به او عشق بورزیم. چه او جوانمردی عالیقدر و بزرگمرد بینظیری بود که از سرچشمهی وجدانش، خیر و نیکی میجوشید. او شجاعتر از شیر ژیان بود، آمیخته با لطف و عواطف انسانی و عاقبت شدت عدلش او را به کام مرگ کشاند.
بارون کارادور، مورخ و محقق فرانسوی میگوید: علی آن شجاع بیهمتا و قهرمان یکهتازی بود که دوشادوش پیامبر بزرگوار اسلام میجنگید و معجزه میآفرید. در معرکهی بدر که بیستسال از عمرش نگذشته بود، با یک ضربت، یکی از دلاوران مشهور و نامآور قریش را از پای درآورد و در غزوه خیبر دروازه آهنین و سنگین قلعه را با یکدست از جا کند و پیامبر(ص) در حضور صد و بیست هزار نفر از اصحابش دربارهاش فرمود: من کُنت مولاه فعلی مولاه. هرکس من ولی امر و مولای او هستم، علی نیز ولی امر و مولای اوست.
میخائیل نعیمه، نویسنده مسیحی لبنانی میگوید: آنچه این قهرمان پیروز عرب در میان خود و پروردگارش گفته و بدان عمل نموده، گویی نظیر آن را نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. وی در ادامه سخن خود میگوید: علی(ع) در هر زمان و در هر مکان، همان قهرمان بیمانند فکر و روح و بیان است.
جورج جُرداق، یکی دیگر از نویسندگان مسیحی لبنانی میگوید: ای جهان، چه میشد اگر تمام قدرت و نیرویت را به کار میگرفتی و در هر زمان یک علی با آن عقل و آن قلب و آن بیان و ذوالفقار به جامعه بشریت ارزانی میداشتی. ولی واقعیت این است که گویا آسمان در ترکشش همان یک تیر را داشته است.
و بالاخره شبلی شُمیُل، یکی از پیشوایان مکتب ماتریالیسم، مکتبی که برای جهان خالق و صانعی نمیشناسد و کلیه کائنات را زائیده یک تصادف میداند و پدیدآورنده جهان و مسئله رسالت را هرگز قبول ندارند، در رابطه با علی(ع) چنین میگوید: امام علی ابن ابیطالب، بزرگ بزرگان و نسخه منحصربهفرد زمان است که شرق و غرب عالم تاکنون رونوشتی مطابق اصل هرگز به خود ندیده و نخواهد دید. من چه بگویم درباره شخصیتی که دیگران دربارهاش چنین داد سخن دادهاند.
کسانی که نهتنها مذهب و آیین و دین ما را نمیپذیرند، بلکه در انکار آن تنش هم نشان میدهند و این نیست جز آنکه علی(ع) را چهرهای جهانی دانسته و بپذیریم، که او تنها اختصاص به شیعیان ندارد بلکه یک چهره جهانی بوده و بهکل بشریت تعلق دارد. بشر باید به وجود چنین عظمت لایتناهی برخود ببالد. او مظهرالعجائب و مُظهرالغرائب بود.
اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
*گوشهای از عملکرد علی(ع)
علی(ع) هیچگاه حقیقت و عدالت را قربانی مصلحت سنجیهای شخصی و حزبی نکرد و راضی نشد برای بقای حکومتش حتی به مورچهای ظلم شود.
علی(ع) حتی با دشمنانش مدارا میکرد و در صفین اجازه نداد یارانش آب را به روی لشکر معاویه ببندند. او اصحابش را منع کرده بود که از دشنام به بزرگترین دشمنش یعنی معاویه بپرهیزند و میگفت؛ راضی نیستم شیعیانم اهل سب و دشنامگویی باشند.
او هیچگاه جنگی را آغاز نکرد و تنها زمانی به یارانش اجازه جنگ میداد که مذاکرات صلح بینتیجه میشد و یا سپاهیان دشمن جنگ را آغاز میکردند.
علی(ع) غارت خلخال یک زن یهودی و ظلم به وی را در جامعهاش تاب نیاورد و گفت: “اگر کسی با شنیدن چنین چیزی دق کند و بمیرد، نباید او را سرزنش کرد”.
علی(ع) راضی نمیشد که در حکومتش مسیحیان هم به فقر دچار شوند و وقتی مشاهده کرد یک پیرمرد مسیحی تکدی میکند، دستور داد تا از بیتالمال مسلمین برایش حقوقی در نظر بگیرند تا آن شخص مجبور به تحقیر شخصیت خود و تکدیگری و گدایی نشود.
علی(ع) مخالفانش را به زندان نمیافکند و از حقوق اجتماعی محروم نکرد و آنان را به خاطر اعتراضات علنی و پرخاشگری مجازات ننمود، حتی وقتی که نظم عمومی را در سخنرانیها و نماز جماعتهای خلیفه مسلمین بر هم میزدند.
علی(ع) مشک بیوهزنان را بر دوش میکشید و با یتیمان بازی میکرد و با انگشتان خود عسل در دهان آنان میگذاشت و در عین حال که وصی مخصوص پیامبر(ص) و دارای مقام عصمت بود، صورت خود را بر روی آتش تنور میگرفت و نفسش را از آتش جهنم انزار میداد.
علی(ع) نمیپسندید که والیانش در مهمانیهای مجلل و پای سفرههای رنگین بنشینند و آنان را به خاطر چنین رفتارهایی توبیخ میکرد.
علی(ع) به دو جامه کهنه و دو قرص نان در شبانهروز بسنده میکرد تا دیگران نیز چنین ورع و عفتی را مشاهده کنند و از دستیازی به بیتالمال چشم بپوشند و با اجتهاد و استواری در حل مشکلات مردم بکوشند.
علی(ع) به مردم میآموخت که زبانشان در برابر حاکمان تیز و تند باشد و هرگز با تملق سخن نگویند و انتقادات خود را بیپرده بیان کنند و حرف دل خود را بیهراس بزنند.
علی(ع) هیچگاه حاضر نبود اراده خود را با توسل بهزور و خشونت بر مردم تحمیل کرده و آنان را به امری که خوش ندارند وا دارد.
علی(ع) نمیپسندید که مردم به دنبال مرکبش بدوند و خود را به حقارت افکنند. او شکوه و عظمت خود را در برقراری عدالت میدید، نه در ظواهر اشرافی و تجملات و تشریفات متکبرانه.
علی(ع) به خلیفه دوم شکایت کرد که چرا در دادگاه به او احترام گذاشته و وی را با کُنیه خطاب کرد، اما طرف مقابل را به نام خوانده و بین آنها عدالت در خطاب را رعایت نکرده است.
او با یک مسیحی در دادگاه نزد قاضی منصوب خویش حاضر میشد و قاضی هم به علت کافی نبودن شاهد شاکی، خلیفه مسلمین امام علی(ع) به نفع متهم که مسیحی بود حکم داد.
علی(ع) ابوالاسود دوئلی را از قضاوت عزل کرد، چرا که صدایش را در برابر متهم در دادگاه بلند کرده بود.
علی(ع) دخترش را از آویختن گردنبند عاریهای در عید باز داشت و سرزنش کرد؛ چرا که دیگر زنان مسلمان از مثل چنین کاری عاجز بودند.
علی(ع) برای صحبتهای شخصی خود حاضر نبود شمعی را روشن نگه دارد که با روغن بیتالمال میسوخت و حاضر نشد سهم بیشتری از بیتالمال را به برادرش عقیل که نابینا و عیالوار بود، بدهد تا اندکی به زندگی ساده خود سامان دهد.
علی(ع) به فرماندارانش میگفت که سر قلمها را تیز کنید و خطوط نامهها و فرمانهای حکومتی را نزدیک به هم بنویسید و از اسراف و زیادهروی در هزینهها بپرهیزند، تا مبادا ضرری به اموال مسلمین برسد و اموال عمومی بیهوده صرف شود.
به او گفتند؛ فردی در خانهاش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است؛ نگفت به این مرکز فساد حمل کنید و شلاقشان بزنید، گفت: خانه و حریم شخصی خودش است به شما ربطی ندارد و با چشمان بسته وارد شد و بعد از خروج از منزل، دوباره چشمش را باز کرد و گفت: من چیزی ندیدم.
علی(ع) به سوی صحرا میرفت و باری از هسته خرما را با خودش میبرد و آنها را میکاشت و میگفت؛ هر دانه از اینها یک نخل است.
علی(ع) زندگیاش را از راهِ کار و تلاش تأمین میکرد و خود را وابسته به بیتالمال نمیکرد، بلکه چنان بود که دیگران نیز از کار و تلاش او بهره میبرند.
آن حضرت در مدت حکومت، از بیتالمال مصرف نمیکرد و هزینه زندگی او از زمینهای کشاورزی که در ینبع داشت تأمین میشد. این گوشه بسیار ناچیزی از روش مولا علی(ع) بود.
هرکس غلام و بنده شاهی و دولتی است
ما بنده حقیم و شهنشاه ما علی است