• امروز : شنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 27 July - 2024
پارس وی دی اس
16

لحظات عمر را قدر بدانیم

  • کد خبر : 8755
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۷:۱۸
لحظات عمر را قدر بدانیم
صدای خاوران-این جمله معروف است که "وقت طلاست"، ولی باید گفت؛ لحظات عمر ما ارزشش از طلا و برلیان هم بیشتر است. اگر در لحظه‌های ارزشمند عمر، علم و دانش بیاموزید تا بتوانید با آن به جامعه بیشتر خدمت کنید، عبادت است. در روایت است که پیامبر(ص) به ابوذر فرمودند: ای اباذر هرچه می‌توانی در تحصیل علم بکوش. چون ساعتی در جایی که سخن علمی مطرح است بنشینی و گوش فرا دهی و یا در آن شرکت کنی اجرش پیش خدا از دوازده هزار ختم قرآن بهتر است.

به ما زندگی خوب یا بدی داده نشده بلکه این به ما بستگی دارد که زندگی را خوب یا بد بسازیم.

«چند سال پیش در آمریکا در مورد سرمایه‌گذاری و امور مالی کنفرانسی برگزار شد، یکی از سخنرانان ایلان ماسک بود. سؤالی از او پرسیدند که همه را به خنده انداخت. آیا شما به‌عنوان ثروتمندین مرد جهان اجازه می‌دهید دخترتان با یک مرد فقیر یا متواضع ازدواج کند؟ پاسخ او تعبیر جدیدی از ثروت در جهان ایجاد کرد.

ایلان ماسک گفت: اول از همه این را درک کنید که ثروت به معنای داشتن حساب بانکی چاق نیست، ثروت در درجه اول توانایی خلق ثروت است، کسی که در لاتاری یا قمار برنده می‌شود حتی اگر 100 میلیون برنده شود ثروتمند نیست، بلکه او یک مرد فقیر با پول زیاد است. به همین دلیل 90 درصد میلیونرهای لاتاری و قمار بعد از 5 سال دوباره فقیر می‌شوند. شما افراد ثروتمندی هم دارید که پول ندارند، مثل اکثر کارآفرینان. آن‌ها در حال حاضر در مسیر ثروت هستند حتی اگر پولی نداشته باشند زیرا در حال توسعه هوش مالی خود هستند و آن ثروت است. اگر جوانی را دیدید که تصمیم دارد تمرین کند چیزهای جدید بیاموزد و دائماً خود را بهبود ببخشد بدانید که او ثروتمند است. ولی اگر جوانی را دیدید که فکر می‌کند مشکل از دولت است، ثروتمندان همه دزدند و مدام انتقاد می‌کند بدانید که او یک فقیر است. ثروتمندان متقاعد شده‌اند که فقط به اطلاعات و آموزش نیاز دارند تا پرواز کنند، ولی فقرا فکر می‌کنند که دیگران باید به آن‌ها پول بدهند تا بلند شوند. وقتی می‌گویم دخترم با مرد فقیر ازدواج نمی‌کند من در مورد پول صحبت نمی‌کنم در مورد توانایی ایجاد ثروت صحبت می‌کنم ببخشید که این را می‌گویم اما بیشتر جنایتکاران، مردم فقیر هستند. وقتی حریصانه فقط به دنبال پول می‌دوند عقل‏شان را از دست می‌دهند به همین دلیل دزدی می‌کنند و… برای آن‌ها این یک افتخار است زیرا نمی‌دانند چگونه می‌توانند به‌تنهایی درآمد کسب کنند.»

ثروت اول از همه یک حالت ذهنی است برخی افراد برای رسیدن به اهداف مثبت مادی یا معنوی می‌کوشند از زمان به‌درستی استفاده کنند و سود ببرند. برخی نیز جهت نداشتن برنامه در زندگی زمان را بیهوده سپری می‌کنند که نتیجه‌اش پشیمانی است برخی دیگر نیز از زمان بد استفاده کرده و در برابر زمانی که از دست می‌دهند شر و بدی را برای خود کسب می‌کنند.

علی(ع) می‌فرماید: عمر تو همان لحظه‌ای است که در آن قرار داری، گذشته گذشت و آینده هم معلوم نیست تو باشی، پس فرصت را میان دو فُقدان دریاب.

این جمله معروف است که وقت طلاست“، ولی باید گفت؛ لحظات عمر ما ارزشش از طلا و برلیان هم بیشتر است. اگر در لحظه‌های ارزشمند عمر، علم و دانش بیاموزید تا بتوانید با آن به جامعه بیشتر خدمت کنید، عبادت است.

در روایت است که پیامبر(ص) به ابوذر فرمودند: ای اباذر هرچه می‌توانی در تحصیل علم بکوش. چون ساعتی در جایی که سخن علمی مطرح است بنشینی و گوش فرا دهی و یا در آن شرکت کنی اجرش پیش خدا از دوازده هزار ختم قرآن بهتر است.

به گفته قرآن عمر سرمایه است که خداوند به ما عنایت کرده که چه بخواهیم و چه نخواهیم از دست می‌دهیم و به‌سرعت می‌گذرد و نیروی معنوی و مادی و توان و قدرت ما کاسته می‌شود.

انسان همانند کسی است که سرمایه عظیمی دارد و بی‌آنکه بخواهد هر روز بخشی از آن گرفته می‌شود، این طبیعت زندگی دنیاست.

بدانید هر نفسی که می‌کشیم یک گام به مرگ نزدیک‌تر می‌شویم چنانچه امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: نفس‌های انسان گام‌های او به‌سوی مرگ است.

عده‌ای این سرمایه را برای رسیدن به مقامی از دست می‌دهند و گروهی نیز برای کسب سرمایه، عمر و زندگی را از دست داده و گروهی آن را در مسیر عیش و نوش و لذت‌های زودگذر مادی از بین می‌برند. مسلماً هیچ‌یک از این‌ها نمی‌توانند بهای آن سرمایه عظیم باشد.

علی(ع) می‌فرماید: برای وجود شما بها، ثمن و قیمتی جز بهشت نیست، مبادا آن را به کمتر از بهشت بفروشید.

در یک برنامه تلویزیونی مجری از میهمان برنامه که یک فرد ثروتمند بود، پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ فرد ثروتمند گفت: چهار مرحله طی شد تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. مرحله اول خیال می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالا است اما این‌چنین نبود.

در مرحله دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کم‌یاب و ارزشمند است ولی تأثیرش موقت بود.

در مرحله سوم با خود فکر کردم خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و… است، اما باز هم این‌طور نبود.

در مرحله چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهاد داد برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم، اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را تقدیم آنان کنم. وقتی به هدیه را به آن‌ها تحویل دادم خوشحالی که در صورت آن‌ها نهفته بود واقعاً دیدن داشت. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود، هنگامی‌که قصد رفتن داشتم یکی از آن کودکان پایم را گرفت، سعی کردم که پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او در حالی‌که با چشمانش به صورتم خیره شده بود، این اجازه را به من نمی‌داد. این جواب همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم. او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ای ملاقات در بهشت شما را بشناسم و در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم.

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=8755
  • نویسنده : حجت الاسلام رضایی
  • منبع : صدای خاوران
پارس وی دی اس

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.