در هفتههای گذشته وقتی خبر استعفای رئیس اداره ارشاد کاشمر را پس از ماهها حضور نیمبند بر کُرسی ریاستش شنیدیم، بار دیگر مظلومیت حوزه فرهنگ و هنر شهرمان حس شد. هرچند گویا قول و قرارهایی در زمان انتصاب ایشان مطرح بوده که عمل نشدن به آنها منجر به این استعفا شد و اکنون مجموعهای با این اهمیت به لحاظ گستره فعالیت و با اعتبار ناچیز و گیر و گرفتاریهای خاص خود، بدون رئیس مانده است! البته در این مجال به دنبال چرایی و چیستی این اتفاق نیستیم؛ اما با توجه به حساسیت سال 1402 و در پیش بودن انتخابات مجلس شورایاسلامی و مجلس خبرگانِرهبری، جا دارد به مقوله انتخاب مدیران کارآمد و شایسته نگاه دقیقتری داشته باشیم، بهویژه در شرایطی که به بهانه “جوانگرایی” در عرصه مدیریت، گاه شاهد قربانی شدن “شایستهسالاری” هستیم.
امروزه برای افکارعمومی مسجّل است که با تغییر هر دولت و روی کار آمدن نمایندهای جدید در مجلس، تغییراتی در قطار مدیران صورت میگیرد و تعدادی از افراد غیرهمسو و دارای اختلافسلیقه با کُرسینشینان، پیاده میشوند. این تغییرات در سالهای اخیر و به بهانهی جوانگرایی بدون توجه به شایستهسالاری و تجربهگرایی، باعث حضور جوانان “ناپخته” و “رانتی” در بین مدیران شده است و از این طریق عدهای بهزور بزرگ شدند، در حالیکه از شایستگیهای لازم برخوردار نبودند و با این رویه، دودِ حضور جوانان ناپخته و رانتی به چشم مردم رفت. در این میان، ما به عنوان یک رسانه این پرسش را داریم؛ «از تغییر رئیس اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان چه عاید مردم و فعالان این حوزه شد؟ و چه رویداد فرهنگی خاص و مهمی با این تغییر رقم خورد؟!
البته تغییر مسئولان با رویکرد “جوانگرایی”، در سایر دستگاههای اجرایی و بخشهای دیگر هم روی داد و کمتر و یا اصلاً نفعی عاید مردم و منطقه نگردید؛ اگرچه مرجعی هم نیست که میزان لطمه جامعه در تغییر اینگونه مدیران را بررسی و اعلام کند، اما بنا به بیانات رهبری، “جوانگرایی در پازل مهمی با عناوین جانشینپروری، تدوین تجربه و مدیریت دانش، توجه به توانمندی افراد باسابقه در حوزههای کاری، ظرفیت شغلها و شرایط خاص بعضی از مشاغل و… باید فهم شود”. بدیهی است؛ جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است و همواره جوانان در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، جلوتر از دیگران در صحنهاند و میتوانند کارآمدتر از دیگران باشند. از اینرو چنانچه فردی بهعنوان مدیر، بهصِرف جوان بودن، به کار گرفته شود هیچ حُسنی برای جامعه ندارد؛ باید افراد بر اساس شایستگیشان بر سر کار بیایند. چهبسا در ساختار شایستهسالار، اصلاً نیازی به طرح موضوع جوانگرایی و ضرورت توجه به آن مطرح نباشد بلکه بهطور منطقی و ساختارمند، سیستم بهگونهای عمل میکند که خودبهخود جوانگرایی اتفاق میافتد و افراد توانمندی که ظرفیت تغییر بر اساس شرایط را دارند، امکان ارائه ایدههای نوین با توجه به شرایط جدید را پیدا میکنند. حال جای تأسف اینجاست که ما در امر شایستهسالاری دچار مشکل هستیم و ساختار قدرت، بهگونهای است که “رفیقسالاری” بهجای شایستهسالاری حاکم شده و چهبسا در موضوع جوانگرایی هم بیش از آنکه متمرکز بر بهکارگیری نیروهای جوان باصلاحیت باشد؛ معطوف به این شده که جوانانِ به اصطلاح خودی را در مقامهای عالیه منصوب کرده بدون آنکه صلاحیت و شایستگی لازم را داشته باشند!
در حال حاضر علیرغم شعارهای گوناگون، بسته بودن حلقهی تصمیمگیری در بخشهای مختلف مدیریتی محسوس است و تصمیمگیران، حلقه بستهای را در جامعه تشکیل دادهاند که امکان حضور شایستگان را نمیدهد و چهبسا وقتی هم جوانی با استفاده از رانت قدرت در عرصه مدیریت حضور مییابد، این حضور او موفق نیست چرا که سیستم اجازه نداده جوان با اعتمادبهنفس و براساس تواناییها و بر پایه سلسله مراتبی از کسب موفقیتها و در سایه کادرسازی صحیح و طی نمودن رتبههای پایین مدیریت تا مدیریت میانی و عالی، به جایگاههای مدیریتی دست یابد.
در واقع اگر به مقوله مدیریت با این دید نگاه کنیم که ساز و کار رقابت در آن شکل گرفته باشد، بروندادِ آن، حضور افراد شایستهای خواهد بود که میتوانند سکان امور را در دست بگیرند. اما بهنظر میرسد بهجای تعیین چنین سازوکاری، تلاش کردهایم بهصورت دستوری و سلیقهای اقدام کنیم. ساختار مدیریت نشان داده بر اساس زمانبندی و با عوض شدن دولتها و تغییر موکلان مردم در مجلس، تغییراتی نه براساس رقابت و شایستگی بلکه بر اساس میزان نزدیکی به ساختار قدرت شکل میگیرد. در این میان وقتی بر جوانگرایی صِرف تأکید شود، حوزه مدیریت با یک مسئله و معضل مدیران رانتی فاقد تجربه و صلاحیت روبرو میشود. از این رو جا دارد؛ برای تغییر در نسل مدیران با توجه به موضوع جوانگرایی، بیشازپیش به سمت رقابتی کردن عرصه مدیریت کشور و شایستهسالاری و گردش نخبگان حرکت کنیم تا حصار مدیریت رانتی بشکند و نسل جدیدی از مدیران روی کار بیایند که برای حضور و انتخاب آنها معیار و ضابطه وجود داشته باشد و در سپردن مسئولیتها به سمت معادلات پشتپرده رانتی حرکت نشود. بدینترتیب، نسل جوانی بر سر کار خواهد آمد که حضورشان در مناصب قدرت به دلیل مسائل نسَبی و سبَبی نیست بلکه افراد شایستهای هستند که با داشتن تحصیلات و تجربه متناسب و به دور از روابط رانتی در عرصه مدیریت حضور یافته و گردش نخبگان روی میدهد و اجتماع هم از حضور چنین جوانانی کارآمد و اثرگذار و شایسته استقبال میکند.