مهدی نایه در پژوهشگر توسعه
چند روز دیگر سال هزار و چهارصد خورشیدی هم با همه فراز و نشیبهایش به پایان میرسد، درحالیکه هنوز ویروس عالمگیر کرونا جان میگیرد و هنوز بختک تورم و تحریم و بیتدبیری بر جان و روحمان فشار میآورد و هر روز فرسودهترمان میکند. گویی آنچه در این سالهای پایانی قرن حاضر بر ما رفته هر روزش، روزگار آزگار بوده است؛ هزار و چهارصد که به پایان برسد بر ما سالی نرفته بلکه قرنی گذشته است و ما اینک نه دردها و رنجها و شادیها و خوشیهای یکسال، که صدسال راه رفته را به دوش میکشیم. چه درست نوشته بود رضا صائمی روزنامهنگار و منتقد سینمایی که؛ «ملتهایی که تاریخ کهن دارند گذشتهای طولانی و پرفراز و نشیبی بر شانههای روح جمعی آنان سنگینی میکند و خاطرات و مخاطرات گذشته را با خود حمل میکنند». هرچند ما بازهم دلخوش به همین تاریخ کُهن و افسانه رنگیم. صدسال راهی که رفتهایم راهی طولانی و طاقتفرسا و پرحادثه بوده است؛ انقراض قاجاریه و تأسیس پهلوی و اشغال میهن عزیز از شمال و جنوب و کودتا و اصلاحات ارضی و پایان حکومت دوهزار و پانصدساله شاهنشاهی و انقلاب اسلامی و جنگ و هزار و یک حادثه و رویداد ریزودرشت دیگر را در این مسیر صدساله دیدهایم و همه اینها را با سختجانی و امید به فردایی بهتر گذراندهایم و زندهایم.
مولاعلی(ع) چه زیبا خطاب به فرزندش امامحسن(ع) میفرماید: «فرزندم! هرچند من بهاندازه همه آنان که پیش از من بودهاند، نزیستهام اما در کارهایشان نگریستهام و در سرگذشتهایشان و در آنچه از آنان مانده، فرورفته و دیدهام تا چون یکی از آنان گردیدهام، با آگاهی که از کارهایشان به دست آوردهام، گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر بردهام»؛ و اینک ما قرنی را زیستهایم که قرن تغییرات وسیع جامعه ایرانی در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. جامعه امروز ایران حداقل در فُرم و شکل، شباهتی با جامعه ایران در سال هزار و300 ندارد و همه این تغییرات در همین صدسال راه رفته اتفاق افتاده است. البته این بدین معنا نیست که همه تغییرات رویداد خوب و مثبت بوده، بلکه جامعه ایرانی در این راه صدساله هم دستاوردهای بیشماری داشته و هم از دست رفتههایی و اینک ما و هر آنکس که دل در گرو این کُهن بوم و بردارد میتواند در ضبط و ثبت این دستاوردها و از دست رفتهها بکوشد، کوششی که به مدد فناوریهای روز ساده و آسان هم شده است. نشریات محلی میتوانند پیشگام این جریان اجتماعی باشند و بر ثبت و جمعآوری تغییرات کهن دیار ترشیز در این صدسال راه رفته همت بگمارند. ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی مردمان این دیار قابلیت آن را دارد که به رشته تحریر یا تصویر درآید. شاید سالها بعد کسی یادش نیاید که در همین میدان مرکزی شهر و در نزدیکی تنها بادگیر به یاد مانده از معماری روزهای نهچندان دور کاشمر، سه غذاخوری بود، کبابی حلیمی و جگرکی برادران و ساندویچی سلیمانی که بوی غذای آنها در میدانی که مثل امروز در تسخیر ماشینها نبود؛ هر عابری را بهسوی خود فرا میخواند و شاید یادشان نیاید از آن دو نوار فروش زیر پلههای پاساژ سجاد بهعنوان اولین مجتمع تجاری تمام منطقه.
حیفم میآید اینک که به لطف سردبیر آوایکاشمر این فرصت برایم پیشآمده، مروری کوتاه بر خاطرات عید سالهای کودکی خود و همنسلانم که دوران تحصیل ابتدایی خود را در دهه شصت گذراندهاند، نکنم. آن روزگار، روزگار جنگ بود و دفاع و مثل امروز نه اسباب سفر بود و نه خرج سفر اما دلها خوشتر بود و قلبها به هم نزدیکتر؛ نزدیک عید که میشد قلکهای به شکل نارنجک و تفنگ را از مدرسه در کنار پیک نوروزی تحویل میگرفتیم و عیدیهایمان که آن روز سکههای پنجتومانی و اسکناسهای ده، بیست و پنجاهتومانی بود در این قلکها میریختیم و به جبهه اهدا میکردیم و چه کیفی داشت این حس سربازی برای دفاع از میهن! امید که قرن نو ، قرن صلح باشد و شادی و بهروزی و رفاه.