سال 1403 خورشیدی رو به پایان است. روزهای اسفندماه که میرسد؛ خیلیها از فرط زیاد بودن کارهای محوله و وظایف نوشته و نانوشته زنانگی، یادشان میرود؛ 8 مارس مصادف با 18 اسفند، روز جهانی زن است. آنها همه ایام سال مشغول رفعورجوع امور خانه و خانوادهاند اما در روزهای پایانی سال سختتر درگیر کار و بار زندگیاند زیرا به گمانم همهچیز برای رسیدن به سال نو، دستزنان را میبوسد؛ از خانهتکانی گرفته تا رفتوروب و مدیریت خرید رخت و لباس نو اهالی خانه، تا تهیه شیرینی و تنقلات و آماده شدن برای پذیرایی از میهمانان نوروزی و… القصه که زنان در این ایام سال پرکارترند و البته که انگار نقش اصلی آنان در خانه دیده شده و باوجود آنکه زنان در سالهای اخیر بار بسیاری از مسائل و مشکلات را به دوش میکشند اما هنوز هم از نظر برخی افراد جامعه، آنها توانایی انجام بعضی کارها را ندارند اگرچه این قشر از جامعه در همه حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، نقشآفرینی کرده و میکنند. چهبسا همانطور که زنان نیمی از جمعیت جامعه را در بر میگیرند؛ نیمی از تواناییهای جهان هم متعلق به آنان است ولی همواره مسئله نابرابری و تبعیض بر قامت آنها سایه افکنده است.
پرواز با بال بسته!!
با مرور بر آنچه در سال 1403 رویداده است و با توجه به اتفاقات شوک برانگیز و عجیبی که در این سال روی داده و با نظر داشت بر اینکه موضوع ترس از جنگ و مناقشات بینالمللی در آغازین سالهای سده جدید شمسی، به طور جدی مطرح بوده و مشکلات اقتصادی و تنگناهای معیشتی بر سر مردم سایه سنگینی انداخته، لذا اگر زنان آوازی بر پلههای مترو خواندند یا برای نداشتن حجاب و عقب رفتن روسریشان جریمه دادند یا شمار اندکی از آنها در فعالیتهای سیاسی شرکت کردند؛ مردان خوب توانستند آنان را از صحنه سیاست و اجتماع و فرهنگ دور کنند، گویی آنان درصحنه پیکار برای مخالفت با قوانین و مسائلی که آنها را در جایگاه فرودست نگه میدارد، برای جان دوباره یافتن، پرچم سفیدی بالابرده و خشم خود را زیر خاکستر نشاندهاند. اما یادشان هست؛ قانون برای تغییر نگرشها در دگرگون کردن اجتماعی که بنیان آن بر مردمحوری است، در این جغرافیا، قدرت و اختیارات محدودی دارد و رهایی زنان از یوغ اقتدار مردانه در جامعه زمانبر است؛ در بعضی جاها تن به نابرابریها سپردهاند. البته واقعیت زندگی برای همه زنان یکسان نیست و آنها به شیوههای مختلفی فرودست میشوند و شاید فرودستی وجه اشتراک همهشان باشد وقتی هنوز هم پدری، برادری و همسری به خود اجازه میدهد بر سر یک مسئلهی ناموسی، جان دخترش، خواهرش و همسرش را بگیرد، وقتی دخترکان کمسن و سال شوهر داده میشوند، وقتی آنان در مالکیت مردان قرار میگیرند. وقتی با وجود اینکه بیش از60 درصد دانشآموختگان و دانشجویان دانشگاهها، زنان هستند و سالها در ردههای میانی مدیریتها، استخوان خردکرده و تجربه اندوختهاند و بهراحتی کنار گذاشته میشوند زیرا مردان، معیار متعارف بهحساب میآیند.
در این شرایط، توجه زنان را به نابرابریها و تبعیضها، نشانه غیرعادی بودن آنان نباید دانست بلکه، نمایش نبردی است که سالها کموبیش ادامه یافته است. البته به نظر میرسد؛ آنچه زنان در گوشه و کنار این مرزوبوم در این سال تجربه کردهاند این است که در هر مناسک و اجتماع و تشریفاتی، کم سهمترین، عقبترین و دورترین بودهاند؛ چه عزا، چه عروسی و چه مهمانی، اما تا به حال با خود اندیشیدهاید، با بال بسته چگونه میتوان پرواز کرد؟!
بدیهی است؛ باید دامنه آزادیها و برابریهای تازهای، زنان را در بر گیرد زیرا در این سال، همچون سالهای پیش، برابری برای گروه اجتماعی زنان هیچ جایی منظور نشده است. اگرچه برای روی کار آمدن دولت وفاق و تغییر هوای سیاست کشور، کورسویی امیدواری برای بهبود جایگاه آنان، در عرصههای مدیریتی، ایجاد شد اما دیدیم که در بر همان پاشنه چرخید و میچرخد و جز انتخاب یکی از زنان دیار ترشیز بهعنوان فرماندار شهرستانی در خراسانرضوی، فرصت برابری برای آنان در پستهای بالاتر مدیریتی مهیا نشد.
به امید فرصتهای برابر
البته که با نو شدن سال، چارهای نیست جز اینکه برای بهبود شرایط، بذر امید در دل خود بکاریم اما برای اینکه بوی بهبود از اوضاع مملکت برای زنان باشد هرکدام از ما باید به دنبال ابزاری برای قدرت گرفتن باشیم و این ابزار بیش و پیش از هرچیز دانش و توانایی است و با تجهیز به این ابزارها شاید بتوان به کنار گذاشتن زنان از مشارکتشان در ساختار فکری، فرهنگی و سیاسی پایان داد و به آنها بهجای دادن نقشهای حاشیهای، نقشهای اصلی را سپرد. آنچه تاکنون در توجیه حذف زنان از مواضع قدرت و اختیار در نهادهای فرهنگی و سیاسی و فکری جامعه بهکار رفته شده، بیتجربگی زنان است اما با تجربهاندوزی آنان در دهههای اخیر، تلاشها و راهبردها بهسوی این بوده تا این بخش از جامعه برای پایان دادن به تبعیضها و خشونتها خود را توانا سازند تا امکان شنیده شدن بیابند و با پیمودن این مسیر، راه رسیدن به حقوق، قدرت و فرصتهای برابر برای همه باز شود و آیندهای رقم بخورد که در آن هیچکس نادیده گرفته نشود. هرچند نیاز به سیاستگذاریها و سرمایهگذاریهایی در حوزههای آموزش، سلامت، توانمندسازی اقتصادی، حذف خشونت علیه زنان و دختران است و باید با به چالش کشیدن همه اشکال خشونت و تبعیض و ترویج برابری و تغییر نابرابریهای ریشهدار، نشان دهیم که صدای زنان و دختران بلندتر از همیشه است. آنان روبهجلو میروند و به عقب باز نمیگردند.
پیشتر در جایی خوانده بودم آبگیر با ورود هر جویبار کوچک، اندکی به تلاطم میآید و سپس آرام میگیرد. اما آبگیری که آرام گرفت، دیگر همان آبگیر پیشین نیست، اندکی سرشارتر شده است؛ جوامع انسانی نیز پس از فرونشستن خیزشهای کوچکِ آگاهی، به آرامشی میرسند که با آرامش پیش از آن متفاوت است لذا هر جویبار کوچکی را باید جدی گرفت.