دولت سیزدهم در حالی به یکسالگی خود نزدیک میشود که نه دیگر از خوشبینی و شعارهای ایجاد شغل یکمیلیون تومانی یکسال پیش خبری است، نه از وعده ساخت سالی یکمیلیون واحد مسکونی! یعنی کابینهای که با حمایت کامل نمایندگان همسو روی کار آمد، حالا با گذشت حدود ده ماه از عمر خود، مورد انتقاد آنها قرار گرفته و حتی برخی از وزرا تهدید به استیضاح شدهاند که چهبسا همچون عبدالملکی وزیر کار و رفاه اجتماعی تن به استعفا بدهند.
در آستانه یکسالگی، دولت سیزدهم در موقعیت خاص و ویژهای گرفتار آمده است. شعارهای اقتصادی اعضای کابینه این روزها بیش از همیشه دستبهدست میگردد و افکارعمومی این سئوال مهم را میپرسد که چرا در دولتی که رئیس و اعضای کابینه آن با شعار بیتأثیری تحریم آمدند و مدعی بودند سفره مردم را به مذاکرات گره نمیزنند، وضعیت اقتصادی ایران پیچیدهتر از گذشته شده است، قیمت ارز روندی افزایشی را طی میکند، وعده ساخت یکمیلیون مسکن روی زمینمانده و ایجاد حداقل پانصدهزار شغل جدید به رؤیایی دوردست تبدیل شده که کسی در مورد آن سخن نمیگوید.
مجلس یازدهم هم اگرچه مجلسی همسو با دولت سیزدهم است و نمایندگان آن برای روی کار آمدن آقای رئیسی تلاش زیادی کردند و بیش از۲۰۰ نماینده در بیانیهای از وی خواستند در انتخابات حضور یابد، اما حالا که کمتر از یک سال از عمر این دولت گذشته است، به دلیل ناکارآمدی اغلب اعضای دولت، درصدد پسگرفتن رأی اعتماد خود هستند و رئیسجمهور را مجاب کردهاند دستبهکار شده و کابینه را ترمیم نماید. اکنون بسیاری از نمایندگان مجلس بر این باورند که با گذشت حدود ده ماه از عمر دولت سیزدهم، وزرا وقت کافی داشتهاند تا عملکرد قابل دفاعی از خود ارائه داده و نشان دهند چند مَرده حلاجاند. بنابراین معتقدند؛ در کابینه باید تغییراتی صورت گیرد و در همین راستا به وزیر صمت کارت زرد دادند و استیضاح وی به جریان افتاد و عبدالملکی وزیر کار هم از قطار دولت پیاده شد.
در همین ارتباط، نماینده مردم جویبار، سوادکوه و قائمشهر در مجلس یازدهم اظهار کرد: «دولت دست به جراحی اقتصادی زده است، اما باید قبل از جراحی اقتصادی دست به جراحی کابینه خود میزد. نمیتوان جراحی را شروع کرد و چاقو را به دست افراد غیرمتخصص داد. ما برای آقای رئیسی زحمت کشیدیم و به ایشان رأی دادیم، اما دلمان نمیخواست خروجی کابینه و دولت او اینطور باشد. او باید هرچه زودتر حرکتی انجام دهد در غیر این صورت مشکلات جدی به وجود خواهد آمد.»
انتقاد برخی از نمایندگان به عملکرد وزرا از ماهها قبل آغاز گردید. اوایل فروردین بود که موسوی لارگانی در صحن علنی مجلس به عبدالملکی تاخت و او را متهم به انتصابهای سیاسی و شبههدار کرد. نماینده فلاورجان در نطق خود گفت: «شما به دلیل بیتجربگی، به همه سهمیه دادید و وزارتخانه را مثل غنیمت جنگی بین دوستانتان تقسیم کردید. برخی از افرادی که پُست گرفتند، توسط نهادهای امنیتی صریحاً شما را از انتصاب این افراد منع کرده و گفته بودند این انتصابها به صلاح کشور و نظام نیست، به همین دلیل هم الان چون نمیتوانید برایشان پست بزنید، آمدید برای آنها حکم سرپرست زدید.»
بههرحال قبل از یکسالگی عمر کابینه سیزدهم، بر اثر فشار اجتماعى و تهدید مجلس به استیضاح، عبدالملکی کماستعداد و پُرمدعا مجبور به استعفا شد درحالیکه نه لامبورگینی ایرانی ساخت و نه توانست با یکمیلیون تومان شغل ایجاد کند. او جزو وزرای حاشیهساز دولت بود که اظهارات و مواضع او درباره مسائل مختلف موجب تحیّر و تمسخر شد و هزینههای هنگفتی به کشور و بدنه دولت تحمیل نمود تا آنجا که برخی معتقدند؛ خسارات دوران مدیریت ایشان در مدت 300 روز در مجموعه عظیم وزارت و شستا و سازمانهاى تأمین اجتماعى و فنى و حرفهاى و بازنشستگى و عشایر و روستاییان و حوزه اقتصادى و اجتماعى و مدیریتى، فعلاً غیرقابل شمارش است. جالب آنکه این فرد اعلام کرده بود ایکاش در هیئت دولت به من دو ساعت وقت میدادند تا درباره دور زدن تحریمها توضیح میدادم که چطور با نسخه جدید میتوان تحریمها را دور زد و در هم پیچید.
فياض زاهد، فعال سیاسی درباره وی میگوید: «حجت عبدالملكي جواني است كه رؤياي بزرگ شدن داشت. چيزهاي مختصر، سطحي و كممايهاي را آموخته بود و تصور ميكرد كه چرخ را از نو ابداع كرده است. شرايط پيراموني هم اين توهّمگرايي را دامن ميزد. تيپهايي اینچنین نه درست درس خواندهاند، نه جهد عظيمي كردهاند، نه برتري و استعدادي فراتر از هم سن و سالان خود دارند. آنها تنها هنرشان اين است كه سوراخ دعا را خوب ياد گرفتهاند. بهوفور دريافتهاند كه راه ترقي چگونه است، از چه تيپ و قيافهاي بايد برخوردار باشند، از چه كليدواژههايي بايد سود ببرند، در برابر چه عناصري بايد فروتن و در چه محيطهايي درشتگو باشند. گندهگويي، خيالپردازي، توهّم نظري و خود بزرگپنداري سبب شد او نهتنها به سازمان اجتماعي و اقتصادي وزارتخانهاش، بلكه به رابطه توأم با حُسننيت جامعه هدف و دولت مستقر آسيب زند. او در كنار اين آسيبها، ناكارآمدي تئوري “نيروي جديد انقلابي” را هم نشان داد.»
حجتالاسلام عباس امیریفر، فعال سیاسی اصولگرا هم در این خصوص میگوید: «از ابتدا معلوم بود آقای عبدالملکی انتخابی اشتباه برای تصدی مسئولیت وزارت در دولت آقای رئیسی است. او حرف و ادعا زیاد داشت اما عملش با حرفهایش ۱۸۰ درجه متفاوت بود. آقای عبدالملکی در سخن گفتن بسیار مسلط بود و متأسفانه افکارعمومی و دولت را فریب داد چون اینطور وانمود میکرد که میتواند برای اجرای اصلاحات اساسی در وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی نقش منجی را ایفا کند اما در مدت مسئولیتش کارهای خوبی انجام نداد. او یکسری افراد بیتجربه را در رأس کار گذاشت، سطح بالای نارضایتی بین کارکنان وزارتخانه کاملاً مشهود بود و در مسئولیتهای وزارتخانه انتصابهای فامیلی از همسر و برادرهمسرش تا سایر آشنایانش داشت. در مجموع کار مثبتی در این مدت از آقای عبدالملکی ندیدیم. البته او خودش قصد استعفا نداشت، آنقدر خطا کرده بود که فشار بر روی او زیاد بود بنابراین به آقای عبدالملکی گفته شد که استعفا دهد. اگر او استعفا نمیداد خود آقای رئیسی حکم عزل آقای عبدالملکی را صادر میکرد.»
هرچه هست به نظر میرسد این آغاز راه تغییرات در دولت سیزدهم است چرا که نه فقط عبدالملکی و فاطمی امین، بلکه برخی دیگر از وزرا نیز با انتقادات تندوتیز نمایندگان مجلس روبرو هستند و به نظر میرسد عدم حل بحران در این حوزه ممکن است
دومینووار به تغییر مهرههای چیده شده رئیسی در کابینه بینجامد. دولت سیزدهم روزهای سختی را پشت سر گذاشته است، اما بیتردید روزهای سختتری را پیش رو دارد. روزهایی که حامیان اصلی و حلقه شعارزده دولت در آن باید تن به پیاده شدن از قطار کابینه بدهند و اکنون انتظار اين است که با توجه به اهميت وزارتخانه کار و امور اجتماعی، رئیسجمهور چهرهاي متخصص، شايسته و متعهد را براي تصدي سمت وزير در اين حوزه انتخاب کند و عبدالملکی عبرتى باشد تا دولتمردان تحت تأثیر شعارهای موهوم قرار نگیرند و از چگونگى اجرای شعارهای مدعیان پرسش کرده و سوابقشان را از نظر کمّى و کیفى بررسى کنند و به تعریف و تمجید جمیل و وکیل بسنده نکنند.
غلامرضا جعفرزاده ایمنآبادی رئیس سابق فراکسیون مستقلین ولایی مجلس هم میگوید: «عبدالملکی باید محاکمه شود. او متوهّمی بود که همهچیز را به همریخت. این فحشهای که بهنظام داده میشود او و دولت رئیسی مقصر است… تمامی کسانی که انتخابات را مهندسی و ابراهیم رئیسی را رئیسجمهور کردند باید در فردای روز قیامت جوابگو باشند! زیرا نگذاشتند که مردم حق انتخاب داشته باشند.»
باید گفت، عملکرد و کارنامه عبدالملکی آیینهای برای تماشای تفاوت اظهارات و اقدامات افراد، پیش و پس از رسیدن به مسئولیت است. از سرنوشت عبدالملکی باید بیاموزیم که در اظهارات خود پیش از رسیدن به مسئولیت، خصوصاً وقتی تجربه کمی در حوزه اجرایی داریم، محتاطانه و دستبهعصا عمل کنیم. همچنین رئیس دولت و سایر دولتمردان برای انتصابات و اعتمادها باید سراغ افرادی بروند که ترکیب علم و تجربه باشند. جوانگرایی بلاشک نسخه نجات کشور است، اما قیود مهمی باید به آن اضافه کرد تا این نسخه، دچار شکست و تخریب نشود. یکی از قیدهای مهم جوانگرایی، شایستهسالاری با وسعت نظر است. اگر فقط جوانان قبیله خود را صالح برای رسیدن به مناصب قدرت بدانیم، هم سایر شایستگان را دلسرد میکنیم هم حتی به جوانان قبیله خودی نیز ظلم میکنیم، چراکه بعد از مدتی کارآمدی مدنظر حاصل نمیشود.
عملکرد عبدالملکی نشان داد که اداره امور يک وزارتخانه به اين سادگي نيست که با برکناري هزار مدير زحمتکشیده و سرمايههاي يک وزارتخانه شدني باشد. حذف عبدالملکی اتفاق خوبي است بهشرط آنکه جايگزينش فردي باشد که نشان دهد داراي تجربه و توانمندي و ظرفيت اداره يک وزارتخانه با اين وسعت و کميّت و کيفيت و تنوع فعاليت را دارد. لذا اميدواریم آقاي رئيسي بعد از گذشت یکسال از انتخابات که بهمثابه گذشت ربع زمان مديريتشان است، به اين نکته توجه کنند که بنا نيست وزرا پس از انتصاب از مسائل شناخت پيدا کنند بلکه بايد از قبل داراي تيم و برنامه بوده و از تجربه لازم در حوزه کاري خود برخوردار باشند.
در پایان، حقیقت با تحمیل هرچه بیشتر خودش به متولیان، حبابها را یک به یک میترکانَد! عبدالملكيها بخش كوچك مشكل هستند، اِشكال اساسيتر به سيستمي برميگردد كه مديران ارشد، دانا، باتجربه و تحصیلکرده را خانهنشين كرده يا مشغول بازي با نوههايشان در پاركها نموده و در شرايط جنگي و بحرانهاي امنيتي، جوانان صفركيلومتر را بر عرش نشانده است.
بدون شک، مشکل عبدالملکیها نیستند بلکه مشکل کار در جای دیگری است که باید شناسایی گردد، زیرا کسانی که تحت عنوان انقلابی و جهادی بدون داشتن هیچ سابقه انقلابی، جهادی و رزومه قوی تخصصی، امور را در دست گرفتهاند و در پستهای کلیدی متصدی امور شدهاند و فقط با توسل به این واژهها، جایگاهی را اشغال میکنند، ضربهای محکم به کشور وارد میسازند که هیچ دشمن خارجی نتوانسته وارد نماید. بله استفاده از نیروی جوان و پُرانرژی برای سیاستگذاری و مدیریت کشور لازم و ضروری است، بهشرط آنکه سلسله مراتب اداری و جانشینپروری رعایت گردد و با پختگی کامل حکمرانی به آنان سپرده شود.