دکلهای قدیمی استادیوم تختی مشهد، در شأن استادیوم آزادی کاشمر نیست
افسوسی چندساله، بر پیشانی ورزش کاشمر، داغ نهاده است و هر روز و هر دقیقه که میگذرد، روح و روان شهر را آزردهخاطر میکند، شهر در هیاهوی سرنوشت خود، همواره شرمسار بیتدبیری بوده و هر از گاهی به تلنگری، این شیر خفته، ورزش که حالا بییال و کوپالتر از همیشه شده از خواب برمیخیزد. اما دیگر نه تاب غریدن دارد و نه توان شکار. بهراستی سرزمین ترشیز را چه شده است؟ مردمانش دیگر از جنس خواستن و توانستن نیستند.
این روزها با بغضی سرشار از نومیدی گذری بر استادیوم پیر شهر انداختیم و با این زمزمه که؛ «من قطاری دیدم که سیاست میبرد و چه خالی میرفت» یاد گذشتهای نهچندان دور و سیمای پرفروغ مجموعهای افتادیم که دیگر نیست. آری دکلهای روشنایی این استادیوم، که دستکمی از دکلهای فشار قوی اداره برق ندارد و حتی قابلیت نصب یک اسکبورد در بالای هریک را داشت، جای خود را به میلههایی داده که نحیفاند و توان تحملی اندک را هم نداشته و بیم سقوط آن هر لحظه در پیش چشمان خواهد بود. آنهایی که دکلهای قدیم را دیدهاند و آن را به یاد دارند، حتی فکر آن را هم نمیکردند که طوفانی (شما بخوان سونامی) بتواند آنها را جابجا کند. اما در رکود فوتبال کاشمر و آن هنگام که سالنهای ورزشی این شهر اقبال بیشتری در فوتبال پیدا کردند، گویا عدم نیاز به چنین دکلهایی، که بیشک نتیجه همان بیتدبیری و تفکر “باری به هر جهت بودن” است. سلسلهی حکومت آنان را بر سیطره فوتبال کاشمر به انحطاط کشید و چنان ناپیدا گردید که حتی نمیتوان از آن خاطرهای نوشت. بهراستی آن دکلها کجا هستند؟ و درواقع داستان حقیقی در موردشان کدام داستان است؟
در دو سه فصل اخیر ورزش فوتبال کاشمر، با حضور تیم روستاهای مختلف و نمایندگان شهر در لیگهای استانی و کشوری، احساس نیاز به داشتن روشنایی و برگزاری مسابقات در زیر نور به وجود آمد و مسئولین در تکاپوی تجهیز استادیوم پیر شهر برآمدند. ـ البته کیفیت لیگهای داخلی و افزایش بدون برنامه آن، که همگی داعیه استفاده از چمن اول شهر را دارند، هم خود مطلبی جداگانه را میطلبد و نیز موضوعاتی که به کیفیت چمن و شرایط و امکانات سکوها و حتی رختکنهای ورزشگاه آزادی مربوط میشود ـ با این حال، انتقال دکلهای دست دوم ورزشگاه تختی به استادیوم آزادی، در دستور کار قرار میگیرد و با تأخیر، مقدمات نصب آن فراهم میگردد. و البته بحث سیستم روشنایی و هزینههای جاری آنهم موردنظر است. سوابق نشان میدهد، با سقوط یکی از دکلها همزمان با حضور رئیسجمهور وقت در بازدیدهای منطقهای، به دستور تیم حفاظتی ایشان سه دکل دیگر نیز پایین آمده و بر اساس صورتجلسه تنظیمی در سال 1391 بهمنظور ساخت و نصب نردههای مقابل سکوی تماشاگران و نیز فنس دور چمن به یکی از درب و پنجرهسازان تحویل شده است. قدر به یقین مشخص نیست این نردهها و فنسها با چه کیفیتی و در کدام محل نصب شدهاند که اگر هم مشخص شده، مقدار و میزان آن معلوم نیست. هرچند با ورود مقام قضایی در پی مصاحبه ریاست اداره ورزش با این نشریه، مراحل پیگیری قضایی این موضوع نیز جریان پیدا کرد و به یقین با صدور احکام لازم، متخلف و یا متخلفان مجازات میشوند.
در این میان سوالاتی مطرح شده که بیپاسخ مانده، در پی آن هستیم پاسخ آنها را بیابیم، از جمله این سؤالها این است؛
علت سقوط دکل مذکور چه بود؟
اگر سفر رئیسجمهور وقت به کاشمر برنامهریزی نمیشد، فکر و چارهای در مورد خطرات سقوط احتمالی دیگر دکلها انجام میگرفت؟
برنامهای جهت جایگزینی و یا رفع مشکلات و نصب مجدد دکلها در اداره ورزش به ذهن روسای آن خطور نکرد؟
آیا دکلهای قدیمی استادیوم تختی، در شأن استادیوم آزادی کاشمر است؟
در نصب دکلها پیشبینیها و آیندهنگری لازم انجام شده که باز خاطره سقوط تکرار نشود؟
و آیا مسئله روشنایی و استانداردهای آن مورد توجه است؟
بدیهی است؛ تصاویر موجود از دکلهای قدیم حکایت از آن دارد در برپایی و احداث آن، حداقل استانداردها، رعایت شده و حتی در مسابقاتی که تماشاگران فراوانی به استادیوم میآمدند هواداران از آن بهعنوان سکو، استفاده میکردند. لاجرم نباید بحث عدم استحکام، عامل اصلی سقوط باشد و احتمال وجود چاه و یا تغییراتی در اطراف آن به زیرساخت آن لطمه وارد کرده و طوفان نیز در سقوط آن مزید بر علت گردیده است. (قابلبررسی است)
استادیوم آزادی نه چمن دارد و نه مناسب برای برگزاری مسابقه است. حال اگر مسابقهای هم به دلایلی به نور محتاج باشد، باید تعطیل شده و یا نیمهکاره بماند. معلوم هم نیست دکلهای جدید که به همت مسئولین غیرورزشی و با پیگیریهای آنان جذب و نصب شده بتواند با استاندارد لازم (نصب و لوکس نوری مناسب) شرایط را برای برگزاری یک مسابقه در شب، فراهم سازد؟! این در حالی است که هزینههای سرسامآور برق و لزوم استفاده از تجهیزات با کیفیت که متناسب با بودجه اندک تصویب شده باشد را در چشم و دید ورزش کاشمر نمیبینیم. لذا ضروری است هر مدیری با استخدام نیرویهای لازم، بهموقع در ترمیم و تعمیر و نیز در صورت نیاز تعویض تجهیزات ورزشی کوشا باشد و نگذارد کارد به استخوان برسد.
به گفته برخی از عزیزانی که در آوردن دکلهای جدید سهمی دارند؛ این دکلها از استادیوم تختی مشهد خریداری شده و به کاشمر حمل شده است. (با لوکس نوری یا بدون آن) در خوشبینانهترین حالت، قدمت این دکلها به بیش از سیسال میرسد و سند گفته ما، قدمت بالای ورزشگاه تختی است که احداث آن مربوط به سالهای قبل از پیروزی انقلاب است.
فوتبالیها بهتر از شأن و منزلت بالای فوتبال این شهر آگاه هستند، جولان و تاختوتاز جوانان دهه پنجاه در جام فلق، با حضور برادران دانش و حسینی و دیگر بزرگان، اعتبار ورزشی این دیار را هنوز بر زبان خراسان و ایران زنده نگه داشته است. فوتبال هر روستا و هر منطقه این شهر هم وام گرفته از همان جنبش فوتبالی آن دهه و بعد از آن است. حال باید دید؛ چه شده که میخواهیم پیراهن مندرس دیگران را برتن تنومند “و در حال حاضر بیجان” فوتبالمان کنیم. وامصیبتا و واویلنا بر این افول بیدلیل. «درد دل پیش که گویم، غم دل با که خورم/ روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجاست».
خجالتزده خواهیم شد که تصاویر عریان دکلی را به نمایش بگذاریم که تا سالها در محفل هر دوست و دشمنی بر ما خواهند خندید. قرار است چه بشود؟ برنامه چیست؟ لابد در یک شب آرام؛ با برگزاری یک مسابقه، افتتاحی هم صورت میگیرد و کفی زده و هورایی هم کشیده میشود. اما حاصلش چیست؟ «ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ». مراحل استحکام این دکلها و تجهیز مناسب آن و همچنین نگهداری آنها برای استفاده بلندمدت از ضروریات است. (البته در این اثنی باید فکری هم به حال قطعیهای مکرر برق استادیوم که در محل هیئت فوتبال هم هست صورت بگیرد) مدیریت هیئت فوتبال چه تدبیری بر این موضوع دارند و برنامه ایشان در این مورد چیست؟
اشاره کنیم؛ بعد از گذشت سالها شاهد برگزاری مسابقات مینیفوتبال کاشمر، در چمن آزادی بودیم. نفس این برگزاری مورد تأیید است و ادامه آن مورد تقاضاست. بعد فنی آنهم با توجه به برگزاری آن بعد از سالها قابل چشمپوشی است و بیشک باید اهلفن آن را به نقد بنشینند. اما نورپردازی آنکه در واقع نور علی نور بود و چشمها را کور کرده بود. خود حکایتی است شنیدنی. “چشم، چشم را نمیدید و توپ در ارتفاعی چند متری ناپدید میشد”. گویا فقط خواستیم یک دوره مسابقه برگزار کنیم و گزارشی هم بدهیم. این مشتی از خروار است که معمولاً در برگزاری مسابقات ورزشی کاشمر اتفاق میافتد. حال به موضوع برگردیم؛ اهلفن بهخوبی میدانند؛ نصب غیراصولی وسایل مربوط به نور ورزشگاه، نزول شرایط کیفی مسابقه را به همراه دارد. «نوع ثابت دکلها بهطور معمول در استادیومهای بزرگتر که دارای زمینبازی استاندارد و بالطبع نیاز به لوکس نوری بیشتری دارند استفاده میگردد. خاطرنشان میگردد؛ این نوع برجها دارای نردبان و سکو در بالای برج بهمنظور تعمیر و نگهداری پروژکتورها هستند. مبنای اصلی طراحی این پایهها بر اساس نوع کاربری ورزشگاه، میزان لوکس نور مورد نیاز، ایجاد محیطی یکنواخت و به دور از ایجاد خیرگی برای بازیکنان و تماشاچیان است.» با این وصف لازم است مسئولین امر با دعوت از متخصصان، نظارتی تمام عیار، بر مراحل تکمیل دکلها داشته باشند، تا بیتالمال در معرض خطری دیگر قرار نگیرد.
«من و باغ آرزوها که گلی نچیدم از آن»
در آخر باید گفت؛ سرسلسله همه این انتقادات بدان جا بر میگردد که هیچیک از ما شرط خدمت را بر خود فرض نکرده و بیشتر در مسیر حوادث و همسوی باد در حرکتیم. آنجاست که با تلنگری از کوره در میرویم و ناپخته در سرزمین آرزوها درجا میزنیم. شهید بهشتی فرمودند؛ ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت. قدرت یک مدیر بر پایه و اساس خدمتی است که ارائه میدهد و در این راه همواره، هستند کسانی که حساب سود و زیان خود را کرده، گاهی حامیشده و اغلب تخریب میکنند و حتی حاضرند در ائتلافی دروغین برای گرفتن سهم نداشته خود، زمین و زمان را به هم دوخته و از آب گلآلود ماهی مقصود را بگیرند. شرط عقل این است که در کشاکش این هیاهو، دوست را از دشمن تشخیص داده و برای رسیدن، دلی دریایی و سری پرشور داشته باشیم.
خدا لعنت کند هرکس را که چه با زبان نرم چه با تخریب و یا هر وسیله ی دیگر قصد دیده نشد کارهای انجام شده در زمینه های ورزشی و پیشرفت های انجام شده را دارد و بذر نفاق و نا امیدی را در بین جوانان ورزشکاران شهرستان کاشمر می کارد.