چهلمین انتخابات، شگفتیها و پیامهای معنادار آن
با قلم علی محمد خزاعی
انتخابات مجلس شورایاسلامی و خبرگان روز جمعه یازدهم اسفند در فضایی غیررقابتی و با مشارکت ۴۰.۸ درصدی برگزار و پایینترین نرخ مشارکت مردم در انتخاباتهای تاریخ جمهوریاسلامی رقم خورد و از این حیث، رکورد ۴۵ ساله شکسته شد. خبرگزاری دولت، ایرنا اعلام کرد: «از ۶۱ میلیون ایرانی واجد شرایط رأی دادن، ۲۵ میلیون نفر پای صندوقهای رأی رفتند.» این کمترین میزان مشارکت مردم ایران در۱۲دور انتخابات مجلس بعد از انقلاب است.
با این وجود، به نظر میرسید که جریان اصلی قدرت خود را آماده کرده بود تا بهعنوان پیروزی در انتخابات جشن مفصلی بگیرند، ولی وضعیت بهگونهای نبود که بتوانند سرود پیروزی را بنوازند. البته باز هم برخی رسانههای منتسب به جریان قدرت از صبح روز پس از انتخابات، با همین آمار دستاوردسازی کردند و به عنوان مثال، خبرگزاری فارس نرخ مشارکت در انتخابات ایران را با آمریکا و فرانسه مقایسه کرد و جشنِ شکست کمپین تحریم را گرفت هرچند به قولی اگر نرخ مشارکت ۲۰ درصد هم میشد، آنها باز هم اعلام جشن و پیروزی میکردند.
*اصلاح طلبان و انتخابات 11 اسفند
از نظر اصلاحطلبان، “انتخابات” یک ابزار برای رسیدن به شرایط بهتر و تغییرات مطلوب در کشور است و برخلاف بخش زیادی از نیروهای اصولگرا و جناح راست، شرکت در انتخابات و رأی دادن بهعنوان یک کُنش سیاسی را “حق” خود میدانند اما زمانی که به این نتیجه رسیدند که تغییر مثبت از مسیر صندوق رأی به وجود نمیآید و صندوق رأی کارکرد خود را از دست داده است، تصمیم گرفتند زینتالمجلس نباشند و از عدد حضورشان برای اثبات موافقت با وضع موجود استفاده نشود. در همین راستا بود که جبهه اصلاحات در بیانیهای اعلام کرد: «ضمن هشدار به اینکه مسئولیت تبعات و مخاطرات ناشی از کاهش مشارکت مردم در انتخابات برای اقتدار و امنیت ملی برعهده نهادها و مقاماتی است که صندوق رأی در کشور را فاقد اثربخشی کردهاند، اعلام میدارد، تنها راه حل مشکلات کشور ایجاد مجلس و دولت قوی و مستقل از طریق برگزاری انتخابات منصفانه، رقابتی و مؤثر در اداره امور کشور با حضور نمایندگان همه طیفها و سلایق فکرى است.» و آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات هم با اشاره به اینکه اصلاحطلبان هیچگاه مدافع گزینه تحریم انتخابات نبودهاند و نخواهند بود، اعلام کرد در این انتخابات لیستی ندارند و از نامزدی حمایت نمیکنند. آقای خاتمی هم اعلام کرد که «رأی ندادم و تصمیم گرفتم با خیل ناراضیان همنوا باشم.»
البته اصلاحطلبان بیشتر از هر گروه دیگری از این فضا و این وضعیت ناراحت و ناخرسند هستند، زیرا جریانی که به دنبال فضای سیاسی و رقابتی است، هرگز از چنین شرایطی خشنود نمیشود و به خوبی می داند که ادامه این روند منجر به ظهور رادیکالیسم خواهد شد و با کاهش مشارکت، افرادی به صحنه میآیند و بر صندلی مجلس مینشینند که از سطح علمی، کارشناسی، توانایی و کارآمدی پایینتری برخوردار هستند و این اتفاق خوبی برای کشور نیست.
*اصولگرایان و انتخابات 11 اسفند
همچنانکه ذکر شد، اصولگرایان به لطف يك اكثريت خاموش و در یک رقابت درون گروهی مجدد كنترل مجلس را به دست گرفتند و به قول غلامحسين كرباسچي، «همه را ردصلاحيت كردند بعد ميگويند، اول شدهايم!» البته بسیاری از مردم با توجه به افراد تأییدصلاحیت شده و آرایش کاندیداها، پیشاپیش میدانستند که قرار است رقابت بین خود اصولگرایان باشد و بخشی از آنان قدرت را از همفکران خود بگیرند. لذا در این دوره از انتخابات، نیروهای جریان اصولگرا دچار یک جنگ تمامعیار درون خود گردیدند و “پاجوشها” با آرای حداقلی، روی دست “چنار”ها بلند شدند. انتخابات این دوره مجلس نشان داد فضای سیاسی کشور روزبهروز بستهتر میشود و حتی اصولگرایان سنتی، میانهرو و حتی قالیبافیها هم دیگر در پهنه سیاسی کشور جایی ندارند و به عبارت دیگر، صورتبندی جدیدی در جریان راست سنتی، اصولگرایی و نواصولگرایی بوجود آمده است.
پرویز امینی فعال سیاسی اصولگرا معتقد است که اصولگرایان با رو آمدن چهرههای جوان و بدون تجربه، دچار ابتذال در امر سیاست شدهاند. وی در بخشی از مناظره خود با حسین مرعشی میگوید: «نهاد انتخابات به چنان ابتذالی کشیده شده که “استاد فلانی” که زمانی سخنرانی میکرد و اعداد فراماسونری از تصاویر نشان میداد، حالا لیدر سیاسی شده و عمل سیاسی تنظیم میکند. این یعنی امر سیاسی دچار ابتذال شده است.»
حشمتالله فلاحتپیشه، استاد علوم سیاسی، نماینده مجلس دهم و از چهرههای میانهرو اصولگرا هم میگوید: «من معتقدم انتخابات مجلس دوازدهم، دوره پیروزی گروههای فشار بود. وقتی گروههای فشار هیچ رقیبی را در میدان ندیدند، پدرخواندههای خودشان را شکست دادند.»
*ترکیب مجلس دوازدهم
با اعلام آرای راهیافتگان به مجلس دوازدهم، همچنانکه از قبل مشخص بود مجلس آینده همانند مجلس یازدهم کاملاً در اختیار اصولگراها خواهد بود و تنها تفاوتی که وجود دارد به حضور تعداد بیشتری از اصولگراهای تندرو باز میگردد که در این دوره راه برای آنها کاملاً هموار شده است. مهدی آیتی، تحلیلگر مسایل سیاسی و نماینده سابق مجلس میگوید: «ترکیب مجلس دوازدهم رادیکالتر خواهد بود و در ادامه فضا هم تنگتر و سختگیریهای اجتماعی و سیاسی هم افزایش پیدا خواهد کرد.»
حسین کنعانیمقدم فعال سیاسی اصولگرا هم میگوید: «من سه جریان را در مجلس میبینم. جریان نخست، جریانی که با پایداریها همگام است و به دنبال حکومت اسلامی میگردند. جریان دوم، جریانی است که به آقای قالیباف و میانهروهای مجلس مرتبط میشود که جمهوریخواه و به دنبال جمهوریاسلامی و قانون اساسی هستند و جریان سوم، جریانی از فراکسیون اقلیت است که قاعدتاً در جریان مجلس به عنوان افرادی عمل خواهند کرد که منتقد شرایط موجود محسوب میشوند. بر این اساس در مجلس چند صدایی هم وجود خواهد داشت.»
*واکاوی دلایل کاهش مشارکت
در انتخابات 11 اسفند امسال، پایینترین نرخ مشارکت مردم در انتخاباتهای تاریخ جمهوریاسلامی رقم خورد و حدود60 درصد واجدین شرایط در آن شرکت نکردند و بخش قابل توجهی از شرکتکنندگان نیز به دلایلی، رأی باطله به صندوق انداختند. قطعاً برای کسانی که به جمهوریاسلامی با دو اصل “جمهوریت” و “اسلامیت” اعتقاد دارند، کاهش مشارکت مردم یک نگرانی جدی ایجاد میکند. بنابراین نباید نسبت به کاهش مشارکت مردم بیتفاوت بود زیرا عدم مشارکت 36 میلیونی، پیام مشخصی دارد که اگر در روندهای موجود اصلاحی ایجاد نگردد، شاید شاهد نارضایتیهای بیشتری در جامعه باشیم.
در انتخابات گذشته و هنگامی که مشارکت مردم به زیر ۵۰ درصد رسید، کاهش مشارکت را به کرونا و عملکرد دولت روحانی ربط دادند! اما در این انتخابات نه از کرونا خبری بود و نه از روحانی اثری. اما در مورد دلیل کاهش مشارکت میگویند که علت اصلی آن، تبلیغات مخالفان برای تحریم انتخابات بوده است و بنابراین مشارکت 40 درصدی هم یک پیروزی بزرگ به حساب میآید! در حالی که بهتر است آقایان دلایل واقعی آنچه رخ داده را پیدا کنند. شاید در بررسی دلایل واقعی مشخص شود که آنچه مردم را از مشارکت در انتخابات دلسرد کرده، نه عملکرد این مسئول فعلی و آن مسئول سابق و نه تبلیغ مخالفان نظام و امثال آن است. شاید اینبار از بررسیها این نتیجه حاصل شود که وقتی در میان کاندیداهای عبورکرده از سد شوراینگهبان صدای بخش گستردهای از جامعه یافت نشود، طبیعیست که میلی هم به مشارکت در انتخابات ایجاد نمیشود. شاید در بررسیها مشخص شود وقتی منتخبان ملت در دولت و مجلس امکان و اختیار کافی برای اجرای برنامههای خود نداشته باشند، طبیعیست که رأیدهندگان هم رأی خود را بیاثر بدانند و کنار بکشند.
رسانه شورای امنیت ملی در تحلیل انتخابات به صراحت از رفتار شوراینگهبان انتقاد کرده و مینویسد: «بیرون از تصمیمات اجرایی، وقتی به رغم توصیههای رهبری، مردم، تغییر معناداری در مشی نهادهای نظارتی در رسیدگی به صلاحیتها نمیبینند، چه بسا تلقی آنان از موضوع رقابت در انتخابات دچار آسیب شود.»
محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا، در کانال تلگرامی خود مینویسد: «ملت فهمید رأی دادن کاری عبث است و هیچ تأثیری ندارد. از طرفی چون توان مقابله با هسته سخت قدرت کاسبان تحریم را نداشت، عطای سیاست را به لقایش بخشید و کنج عُزلت گزید و قهر کرد.»
*آراء باطله
آرای باطله همزاد انتخابات است و از همان روزی که صندوق رأی اختراع شد، رأی باطله هم وجود داشته است. البته در گذشته تعداد آن زیاد نبود بنابراین چندان به چشم نمیآمدند، اما وقتی در شهری تعداد آرای باطله بیش از نفر اول آن شهر باشد و یا در شهر دیگری نفر اول در رقابتی تنگاتنگ و نفسگیر با آرای باطله توانسته مجوز ورود به مجلس را دریافت کند، آرای باطله تبدیل به یک بازیگر سیاسی میشود که میتواند معادلات را به هم بزند.
آرای باطله از انتخابات ریاستجمهوری گذشته به یکی از چالشهای انتخابات تبدیل و در جدول آراء جا خوش کرد و رتبه دوم جدول ردهبندی آراء را به خود اختصاص داد. در انتخابات اخیر نیز بحث آرای باطله بار دیگر بهعنوان یک آسیب جدی مطرح گردید و این مسئله از آن جهت اهمیت پیدا کرد که برای به دست آوردن میزان مشارکت در انتخابات، باید آرای باطله را از آرای صحیح جدا کرد و در این صورت درصد مشارکت باز هم پایینتر میآید.
محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا، در همین زمینه نوشت: «اینکه اعلام شده میزان مشارت 41درصد است چندان واقعی نیست. باید آمار آرای باطله را از این درصد کم کرد. افرادی که رای باطله یا سفید میدهند عمدتاً نمیخواستهاند در انتخابات شرکت کنند اما بنا به دلایلی پای صندوق رفتهاند. به سیاق انتخابات 1400، اگر 13درصد آرا را باطله فرض کنیم، میزان مشارکت واقعی به 35درصد هم نخواهد رسید.»
علی ربیعی سخنگوی پیشین دولت هم در این خصوص میگوید: «رأی باطله همواره در انتخابات وجود داشته است. تفاوت این دوره با دورههای قبل، نسبت رأی باطله با مشارکت و همچنین نسبت رأی باطله با بالاترین آرای کسب شده برای حضور در مجلس است. یعنی در گذشته اگر رأی باطله حتی به همین اندازه هم داشتیم، نسبت تعیینکنندگی زیادی با تعداد مشارکتکنندگان نداشت، اما اینبار، رأی باطله نشاندهنده نوعی نگرش رفتار رأیدهندگان به شرایط سیاسی است که میزان رأی باطله را قابل تأمل میکند. با محاسباتی از کف آرا در تهران و بیشترین رأی به دست آمده، به نظر میرسد بیش از ۵۰۰ هزار رأی باطله در تهران وجود داشته است.»
نتیجه انتخابات در برخی حوزهها حاکی از قدرت عمل آرای باطله در این دوره است. برای نمونه محمدصالح جوکار با 81 هزار و 634 رأی بیشترین رأی را در حوزه انتخابیه یزد، اشکذر و ندوشن به دست آورده و پس از او آرای باطله با 29 هزار و 303 رأی دوم شده است.
در شهریار تهران وضعیت عجیبتر است. نماینده اصولگرای این شهر با 56 هزار و 529 رأی وارد مجلس شده، در حالی که آرای باطله 54 هزار و 195 رأی بوده است.
*پیامهای این انتخابات
انتخابات از مهمترین مظاهر حکمرانی مطلوب در دنیای امروز است که میزان مشارکت مردم در آن از اهمیت بالایی برخوردار است و از نشانههای رضایتمندی و دلبستگی به نظام حاکم به شمار میرود و عدم مشارکت مردم، به منزله آژیر هشدار تلقی میگردد. اکنون و در کشور ما، برگزاری انتخابات با مشارکت پایین، صدای این آژیر را به صدا درآورده است تا آنجا که رسانه شورای عالی امنیت ملی در تحلیلهای آن مینویسد: «بیهیچ پردهپوشی و انکاری باید پذیرفت که فضای ذهنی مردم در مقیاس کلان و بنیادین تغییراتی کرده است و در یک کلام، ساختار ذهنی و نظام باورها و دستور زبانشان دستخوش تغییر شده است.» و میافزاید: «مواجهه با چنین شهروندانی، محتاج مردمداری از نوع دیگر است.»
به هر حال 11 اسفند به پايان آمد و حكايتي ديگر از انتخابات را پيش روي جامعه قرار داد. عدم حضور بیش از ۷۶ درصد از مردم تهران که مرکز حکمرانی نظام جمهوریاسلامی، پیام مهمی به همراه دارد که مسئولان نظام باید آن را دریافت کنند و علل و عوامل آن را به درستی شناسایی و اقدامات لازم را انجام دهند. مسئولان باید درک کنند که در زیر پوست جامعه وقایعی در جریان است که باید به درستی و با روش علمی و با دقت و به دور از احساسات آن را شناخت و به آنها پرداخت.
عدم مشارکت بخشی از مردم در این انتخابات، نیازمند توجه جدی حاکمیت است. قهر اکثریت مردم از صندوقهای رأی را میتوان یک نوع «اعتراض آرام» یا «رفراندوم خاموش» تلقی کرد که دستاندرکاران دلسوز نظام و انقلاب بایستی آن را جدی بگیرند و برای رفع آن گوش شنوا، چشم بینا و برنامهریزی اساسی داشته باشند. به قول کنعانیمقدم فعال سیاسی اصولگرا: «این انتخابات یک پیام جدی به مسئولان نیز خواهد داد که اگر اولویتهای مردم را در نظر نگیریم، توقع هم نباید داشته باشیم که مردم با مشارکت حداکثری از عملکرد آنان حمایت کنند.»