قرار شد برای دیدن و صحبت با او به یکی از کورههای آجرپزی روستای قوژد بروم. کمی زودتر رسیدم. باورش کمی سخت بود، روستایی که زمانی120 کوره آجرپزی با کارگران بسیاری از شهرهای مختلف داشت و در دیگر سو کامیونها برای حمل آجر صف میکشیدند و برای عبور از جادههای این منطقه باید احتیاط را میکردی، این روزها دیگر خبری از هیچکدامشان نبود.
سکوت محیط را دوست نداشتم، اکنون که باید تمامی کورهها پخت آجر داشته باشند، انگار به دلیل سیاستهای غلط خاموش شدهاند. صدای موتورسیکلتی از دور توجهم را به خودش جلب کرد، به گمانم همان فردی بود که انتظار آمدنش را میکشیدم. یکی از قدیمیترین خشت مالهای منطقه، از موتور قدیمیاش پیاده شد و با همان لهجه زیبای محلیاش احوالپرسی میکند.
برای چند لحظه سکوت بینمان حاکم میشود، آهی میکشد و میگوید: “درخدمتم، بفرمائید“. برای صحبت به اتاق کوچکی که مشخص بود از مدتها قبل درب آن باز نشده، رفتیم.
با همان لباسهای خاکی و گلیاش کنار درب مینشیند و برای اینکه به قول قدیمیها نفسی چاق کند، سیگاری از جیب پیراهنش در میآورد و چند پک به آن میزند. «علیرضا نخعی» یکی از چندین خشتمالی است که روزگار و سختی کار از سالها قبل موهایش را سفید و صورتش را پر از چینوچروکهای عمیق کرده است، هرچند آفتاب سوزان و آجرهای زبر، دستان و صورتش را زمخت کرده اما نتوانسته مهربانی را از صورت پر چین و چروکش بگیرد.
سر صحبت را با همان کلمه تکراری که همه هنگام رسیدن به هم میگویند باز میکنم، چه خبر؟، پک دیگری به سیگارش میزند و میگوید: سلامتی. حاجی از خودتان و کارتان بگوئید؟ میخندد. کارگر سادهایام که از 13 سالگی تا الان که 62 سال میگذرد در کورههای آجرپزی کار میکنم و اهل همین روستا هستم.
وی گفت: نوجوان که بودم 8 کوره آجرپزی بیشتر فعال نبود که کوره پدر حاجآقای فخار، برادرشان و عموی ایشان و همچنین کوره زرگران و جنگآزما بیشتر از دیگران فعالتر بودند.
نخعی اظهار کرد: در شروع کارم خشتها را در کوره میچیدم و پس از زمانی دعوت به خشتزنی شدم. خشتزنی آن زمان مثل این روزها و با دستگاه نبود، نیاز به مراحل اولیه داشت بهطوریکه خاکهایی که کارفرما برای ما میآورد، بهصورت یک حوضچه در میآوردیم و آبوخاک را خوب لگد میکردیم.
وی عنوان کرد: پس از به هم زدن، گلها را برای اینکه خشک نشوند زیر پلاستیک نگهداری میکردیم تا گِل و آب با هم بهخوبی مخلوط شوند. آن زمان از صبح تا سه بعدازظهر خشت میزدم و از ساعت 4 بعدازظهر آبوخاکهای مخلوط شده را خوب به هم میزدم تا گِل روز بعد آماده شود.
این استاد خشتمال عنوان کرد: آن زمان از سحر تا ساعتهای 9 شب کار میکردم، در غیر اینصورت تعهدی که به کورهدار داشتیم را نمیتوانستیم به سرانجام برسانیم.
نخعی افزود: در تولید آجر هرکسی یک وظیفه داشت یک نفر خاک و گِل را درست میکرد، یک نفر خشتها را در قالبهای سه و ششتایی میزد و یک نفر آن را حمل و به ردیف میگذاشت و بعد از چند روز چفت کِش (کسی که این خشتها را برای پخت با فرغونهای مخصوص حمل میکند) بهپای کوره میبرد و کوره چین که باید فرد باتجربهای باشد، خشتها را در کوره میچید.
وی افزود: کورهچینی مهمترین بخش کار است و باید تا ارتفاع 2 متر حتماً در این امر دقت گردد چرا که کوچکترین بیتوجهی پس از روشن کردن کوره تمامی آجرها مجدد خمیر و خراب میشود، آن زمان برای انجام فرآیند این کار از خاک تا پخت آجر20 نفر مشغول کار بودند.
استاد خشتمال عنوان کرد: اوایل که کورهها راه افتاد سوختشان با هیزم بود، شش ماه زمستان باید برای تأمین سوخت کوره، هیزم جمعآوری میکردند و پس از مدتی سوخت آنها تبدیل به نفت سیاه و حالا گاز شده است.
وی اذعان کرد: گرچه آن زمان تولید کم بود، ولی فروش خوبی داشتیم و کارمان رونق بسیاری داشت. آن زمان کسانی که وضعیت مالی بهتری داشتند از این آجرها برای سقف و نمای ساختمان استفاده میکردند.
نخعی با بیان اینکه اگر در این دوران با دستگاه روزی 70 هزار آجر تولید میکنند، در گذشته میتوانستیم هفتهای 16 هزار خشت بزنیم و کار بسیار سخت بود، برای اینکه به تعهدمان عمل کنیم همسرم نیز عصرها در تولید آجر کمکم میکرد.
وی عنوان کرد: الان خاک را خوب آب میزنند و بعد لودر آنها را به هم میزند ولی در آن زمان گِلها را لگد میکردیم و همه این مراحل با دست انجام میشد، کیفیت خشتهای دستی بهتر بود و بهقولمعروف خاک بهخوبی ور میآمد.
نخعی عنوان کرد: دستمزدم در ابتدای کار هر هزار خشت 6 قِران بود که میتوانستیم کوره 40 تا 50 هزاری را پر کنیم و همه کارها همچون آبگیری خاک، گِل درست کردن و خشت زدن با خودمان بود.
وی افزود: هرسال اردیبهشت تا پایان مهر میتوانستیم خشتزنی انجام دهیم و کورهها از مهر به بعد خشت نمیزنند و بعد از یک ماه که پخت تمام میشد، در کار بارگیری ماشینها کمک میکردیم.
نخعی در پایان عنوان کرد: اکنون با دستگاه در روز 120 هزار آجر با سه کارگر تولید میکنند ولی با دست نیاز به 20 کارگر بود و چون دیگر توان کار گذشته را ندارم، اکنون داخل کورهها را برای شروع پخت آجر آماده میکنم.