جشنهای پیروزی انقلاب و دههفجر، بهترین زمان برای شنیدن خاطرات مبارزان انقلاب است. پس از گذشت چهاردهه از انقلاب شکوهمند اسلامی، برای خیلیها مرور خاطرات قدیمیترها خالی از لطف نیست. “حجتالاسلام محمدرضا طاهریان” یکی از مبارزین انقلابی دیارمان است. اگرچه عمر بسیاری از ما به دوران قبل از پیروزی انقلاب و شور و هیجان آن زمان قد نمیدهد، اما این طلبه انقلابی با خاطراتش ما را به آن دوران برد. او زمان انقلاب 18،19ساله بوده و بهعنوان طلبه در مدرسه علمیه تحصیل میکرده است. “آوایکاشمر” در این شماره پای صحبت ایشان نشست که ماحصل گفتوگوی ما در پی میآید.
مسجد حاجی جلال پایگاه انقلابیون کاشمر
حجتالاسلام محمدرضا طاهریان با اشاره به اینکه از فعالین به نام و مهم دوران انقلاب، “حجتالاسلام حسنزاده” است که چندین بار زندانهای رژیم را تحمل کرد و دیگری “قاسم خزاعی” که آن زمان طلبهای در قم بود و در دوران انقلاب رنج زندان و فشار رژیم را تحمل میکرد و هرگاه به کاشمر میآمد، پیام امام را به ما میرساند؛ گفت: آن روزها منزل مرحوم هاشمیان، پایگاه آیتالله خامنهای بود و زمانی که ایشان به کاشمر میآمدند، در خانه ایشان سکونت میکردند. یکی دیگر از افرادی که نقش اساسی در بین انقلابیون منطقه داشت، “حاج احمد رضایی” بود، او زمانی طلبه بود و شغل ساعتسازی داشت، منزل او پایگاه مهمی برای تجمع جوانان انقلابی و مرکز اعتقادی بود.
طاهریان افزود: “حاجاحمد رضایی” با ارتباطی که با دانشجویان تهران داشت و “حاج آقای حسنزاده” هر دو وظیفه ساماندهی انقلابیون را بر عهده داشتند، بهطوریکه اولین جلسه عمومی انقلاب در سال 54 با مدیریت ایشان با حضور آیتالله مشکینی در شب اربعین برگزار شد.
وی افزود: آن شب ساعت 8 در مسجد حاجی جلال تعدادی از جوانان 18 تا30 سال که به حدود150 نفر میرسیدیم جمع شدیم. آقای داوودی که از طرف آیتالله خامنهای معرفیشده بودند، در منبر و آیتالله مشکینی پای منبر نشسته بودند و هنوز سخنرانی شروع نشده و مباحث سیاسی روز مطرح نشده بود، که فرزند مرحوم حاج جلال مضطرب وارد مجلس شد و تقاضای تعطیلی مراسم را کرد. آیتالله مشکینی با توجه به شرایط و حضور مأموران مراسم را تعطیل کردند.
او که آن زمان19 سال بیشتر نداشته و ازدواج کرده بود، گفت: قبل از شروع آن مراسم، من خطبهای از نهجالبلاغه خواندم و ادامه مراسم را به آقای داوودی تحویل دادم. پس از برهم خوردن مراسم، دوستان گفتند؛ مأموران درب مسجد هستند و باید یکییکی بیرون برویم. ناگفته نماند، چند ماهی با توجه به حساسیت شرایط، با لباس شخصی رفتوآمد میکردم به دوستان گفتم، مأموران به من کار ندارند، اجازه بدهید از لابهلای جمعیت عبور کنم. از مسجد بیرون رفتم و جلوتر از مسجد قهوهخانه احمد سبیلیان، (پدر شهید سبیلیان) بود، چایی خوردم و نیم ساعت بعد که وضعیت آرام شد، راهی منزل شدم. ولی روز بعد مأموران حکومتی مرا دستگیر کرده و بردند.
کاشمر پیشتاز در برگزاری راهپیمایی
طاهریان افزود: روز20 ماه رمضان، مصادف با 6 شهریور 1357 وقتی به مدرسه علمیه رفتم اعلام شد، آقای عربی در حصر خانگی هستند و اجازه بیرون آمدن ندارند و البته درب مسجد هم قفلشده و اجازه اقامه نماز داده نشده بود، لذا قبل از اذان با دوستان در خیابان متفرق شدیم. با شروع اذان از مسجد جامع، ما دستهجمعی با شعار اللهاکبر به جلو مسجد حاجی جلال رفتیم و با تلاش در مسجد را باز کردیم. یکی از دوستانمان با موتور، آقای حسینی را برای اقامه نماز آورد و پس از نماز فوراً ایشان را به منزل بردند.
وی گفت: پس از نماز در مسجد نشسته بودم که حاجآقای رضایی و آقای طلعتی آمدند و گفتند؛ شیخ یک کاری بکنید و چیزی بگویید تا این مردم بیرون بیایند و شعاری بدهند؛ چون صدای رسایی داشتم خطبهای خواندم و در ادامه گفتم؛ باخبر شدیم آقای عربی در حبس خانگی قرار دارند و باید برویم دنبال سخنرانمان تا برای ما سخنرانی کند.
وی گفت: آن روز با شعار درود بر خمینی، از مسجد حاجیجلال به سمت میدان مرکزی با حضور 150 نفر حرکت کردیم، یکباره دور میدان مرکزی، ماشین آبپاش شهرداری روی جمعیت آب گرفت و همه به پیادهروها متفرق شدند.
وی افزود: جلوتر از همه در حرکت بودم که یکباره پشت سرم را که نگاه کردم جز تعداد اندکی بافاصله بیشتر، پشت سر من، کسی نبود. در نبش میدان مرکزی، محل دکه پلیس فعلی، من و پاسبان یعقوبی با هم درگیر شدیم، یعقوبی سلاح گرم نداشت و با باتون به بازوهای من میزد، من هم که مشت زدن را از “شهید سبیلیان” یاد گرفته بودم به شکم او آنقدر زدم که حالش به هم خورد، شروع به دویدن کردم که آقای یعقوبی در ابتدای خیابان 17 شهریور، از پشت عبای مرا گرفت و فکر کرد مرا دستگیر کرده و داد زد، شیخ را گرفتم و برگشت.
طاهریان گفت: به در مدرسه علمیه که رسیدم، نتوانستم کلید را از جیبم بیرون بیاورم رفتم کوچه پشت مدرسه امام صادق(ع) که در آن زمان بهصورت خرابه بود و خودم را بهزحمت از بالای دیوار انداختم داخل محوطه، که دیدم انقلابیها از طرف گاراژ ناظمی خودشان را آنجا پنهان کردهاند.
همه در پیروزی انقلاب نقش داشتند
وی گفت: در پیروزی انقلاب همه مردم نقش داشتند. در ابتدا مردم نیاز به آگاهی داشتند که روحانیون و دانشجویان و جوانان، فعالیتهای انقلاب را شروع کردند و وقتی این فعالیتها عمومیت پیدا کرد، همه اقشار از کسبه و بازاریان، روستائیان، روحانیون و جوانان کمک کردند، از بازاریان کاشمری آقایان نیشابوری، شکرالهی، کبریایی، رضایی، حاجآقای معمار و حلوایی فعالیتهای انقلاب را حمایت و تقویت میکردند.
تعدادی از دوستان فریب منافقین را خوردند
طاهریان با بیان اینکه حرکت انقلاب تا سال 54 با همراهی سازمانها و حتی منافقین بود و از سال 54 با انشعابهایی که صورت گرفت، راه انقلابیون از آنها جدا شد، عنوان کرد: افرادی در کاشمر نیز هوادار این گروه شدند؛ ولی آقای رضایی توانست با مدیریت خوب خود مسئولیت حفظ بچهها را بعد از این جریان به دست بگیرد تا بچهها به دام آنها نیفتند. استفاده از کتابهای مرحوم دکتر شریعتی هم توسط جوانان در یافتن راه درست مؤثر بود.
به اهداف اصلی نرسیدیم ولی خود کمبین نباشیم
وی با تأکید بر اینکه در انقلاب اهدافی داشتیم ولی به هدفمان نرسیدیم؛ گفت: متأسفانه ما از جهاتی خودکمبین شدهایم و فقط نداشتههایمان را بزرگ میبینیم و خیلی از داشتهها را یادمان رفته است. یادم میآید پس از مجروحیت، مرا بهزور به سربازی بردند هرچند بعد از دوماه فرار کردم، برای باز کردن یک جعبه فشنگ ژـ3 یک نیروی خارجی آورده و پرده انداختند که ما نحوه باز کردن پلمپ را نبینیم. حالا کشور ما پایگاه موشکی و امکانات نظامی بسیاری دارد.
طاهریان گفت: یک عده فقط نداشتهها را میبینند. ما قبل از انقلاب، فقیرترین خانواده در روستا بودیم، اما فقیرترین فرد این زمان، از آقاترین مردم آن زمان بهتر زندگی میکند.
نفوذیها همهجاها هستند
این مبارز انقلابی که از نیروهای شهربانی سابق آقایان غلامی، پورعلی و مرحوم ممرآبادی را در این سالها دیده و با آنها صحبت کرده بود؛ گفت: در آن زمان به دوست و برادر اطمینان نداشتیم و شاید برادر، رابط ساواک بود و یا پدر، پسرش را لو میداد و این سخت بود که بشناسیم خانواده در چه راهی است. نمیخواهم بگویم همه نفوذی بودند، ولی به خودیخود، نفوذی بین دو گروه بود. همانطوری که در شهربانی آقای عبدالمطلبی برای آقای شاکری خیلی از خبرهایی که میخواست اتفاق بیفتد را میآورد.
ضعف تعهد انقلابی در بعضی از مسئولین
طاهریان گفت: اگر مسئولین صددرصد پایبند انقلاب بودند، کشور وضع بهتری داشت. عدهای پایبند بوده و هستند اما عدهای متأسفانه وارفته و از ملت جدا شده و مسیر دیگری را انتخاب کردهاند. به نظرم مسئولی که نظر خود را اعمال کند تعهد انقلابی او ضعیف شده است. نباید به خاطر یک اختلافسلیقه هزار لعن و نفرین پشت سر هم نثار کنیم.
همیشه به اصلاحات نیاز داریم
وی عنوان کرد: انقلاب باید، در انقلاب دائم باشد و به اصلاحات نیاز است نه اینکه یک حزب اصلاحات داشته باشیم بلکه باید اصلاحات همیشه در امور صورت گیرد. همه الان میگویند چرا یک عدهای آنقدر بخورند که نفسشان در نیاید و به بقیه چیزی نرسد و برای این موضوع باید انقلاب صورت گیرد و رهبری باید در این زمینه آغازگر راه باشد.
وی با تأکید بر اینکه رهبری اعلام کردند، از آتش به اختیار استفاده میکنیم، ولی بعضیها از کلمه آتش به اختیار سوء استفاده کردند، گفت: منظور مقام معظم رهبری از این تعبیر این بود که اگر کاری به زمینمانده دولت انجام نداده انجام دهیم نه اینکه یک نفر و یا مسئولی را آتش به اختیارها گوشهای به باد کتک و فحش بگیرند.
یک مبارز انقلابی با مرور خاطرات روزهای انقلاب در کاشمر
همیشه به اصلاحات نیاز داریم
یک مبارز انقلابی عنوان کرد: انقلاب باید، در انقلاب دائم باشد و به اصلاحات نیاز است نه اینکه یک حزب اصلاحات داشته باشیم بلکه باید اصلاحات همیشه در امور صورت گیرد. همه الان میگویند چرا یک عدهای آنقدر بخورند که نفسشان در نیاید و به بقیه چیزی نرسد و برای این موضوع باید انقلاب صورت گیرد و رهبری باید در این زمینه آغازگر راه باشد.
لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=6364
- نویسنده : غلامحسین دباغ
- منبع : آوای کاشمر