نیمنگاهی به ادبا و شعرای ترشیز
به قلم جواد روشندل
کارشناس ارشد ادبیات و پژوهشگر فرهنگعامه
حُسنت بهاتفاق ملاحت جهان گرفت
آری بهاتفاق جهان میتوان گرفت
بهار میآید و گل به سر روزگار میریزد. در این گذران گلهای شعر و ادب همچنان شمیم وجودشان را در پهنهی فرهنگ و تمدن زادگاهی یا قدکشیدگی ترشیز ارزانی میبخشند. امید که این مختصر در رسانه “آوایکاشمر” نجوایی باشد برای ضرورت توجه به مفاخر در رویدادهای فرهنگی و هنری و بنمایهای باشد برای شورای فرهنگعمومی شهرستان و پردازش ناب برای تعالی فرهنگ حسن و ملاحت این دیار در آیندهی پیشرو.
آنگاه که “آهی ترشیزی” غزلسرای سده ۱۰ هجری قمری ساده و بیتکلف میسراید؛
یارب زکه پرسم من بیدل خبر از تو
چون هر که به کوی تو رود بیخبر آید
و…
“اهالی ترشیزی” شاعر دربار سلطان حسین بایقرا که به توارانی و خراسانی نیز شهرت دارد، میسراید؛
چنان زیادهی شوق تو سر گران شدهام
که فارغ از خود و وارسته از جهان شدهام
و…
“میر صدرالاسلام ترشیزی” که به صنعت کتابت و فراست موصوف بوده میگوید؛
بهشت آنجاست کازاری نباشد
کسی را با کسی کاری نباشد
و…
“ژندهپیل احمد جامینامقی” در روزگار حکمیت سلجوقیان در قریه نامق و در دودمانی نجیب و شریف متولد میشود و در کوهستان نمک معتکف و چراغ توفیق فرا رو میشود؛
هر که را روی در نکو نامی است
طمع عاشقی از او خامی است
احمدا مست باش در ره عشق
تا بگویند که احمد جامی است
و…
“محمد حسامی بندهقرایی” از ادبا و علمای سده اخیر در روستای بندقرا کوهسرخ که در مدرسه علمیهسلطانالعلما تحصیل علم میکند و مجالس کامل تعزیه را از خود بر جای میگذارد که اخیر به قلم و پژوهش جناب آقای علی طاهریان تصحیح و تحریر و بهعنوان نخستین فصل به چاپ رسیده و جای بسی آفرین است بر این کوشش بیهیاهو.
“ابوطاهر طرسوسی” ادیب شهیر سدهی ششم هجری که حافظ روایات ملی و سنن داستانی بیتکلف بوده است. شاهنامه، اسکندرنامه مصیبنامه، داراب نامه و… از آثار اوست.
“محیالدین طرثیثی” باز هم در بهاران سده شش هجری در ترشیز پا به دنیا میگذارد و میسراید؛
ای حُسن تو در جهان ز آوازه برون
وی خانهی مهر تو زدروازه برون
و…
“طوطی ترشیزی” شیرینگفتار قرن نهم هجری که بنا بر وصیت او این شعرش نگارش شد؛
وقت آن شد که دل از دام هوس باز رهد
طوطی روح زبیداد قفس باز رهد
و…
“مولانا نورالدین ظهوری ترشیزی” شاعر نیمه دوم قرن دهم هجری که از ترشیز برخاست و در هند نام برآورد، مجموعه منشات ظهوری، دیباچه توس، گل زار ابراهیم، ساقینامه و اینکه؛
ای از تو همه نهان و پیدا پیدا
در مدت تو همیشه فردا فردا
در جرات ما مبین فضولیم فضول
در رحمت خود نگر خدایی تو خدا
و…
“غواص بستی” از شاعران گمنام و بینشان قرن پنجم؛
پشت حول و سر طویل و روی بدکردار نیل
ساق چون سوهان و دندان پر مثال دستره
و…
“محمد ابن عبدالله کاتبی ترشیزی” که به نیشابوری از او یاد میشود و زادگاهش را طرق راوش مینگارند. لطایف طبع و سخنوری کاتبی شهرتی دارد که گویند صاحب دوازده هزار مضمون خاص بوده و ارادتی تمام به اهلبیت؛
ای دل سخن زدست و دل بوتراب کن
آباد ساز کعبه و خیبر خراب کن
و…
هزارانی دیگر چون “منتخب ترشیزی”، “مطهری ترشیزی”، “مؤمن ترشیزی”، “ابوالفتح طرثیثی”، “ابوالقاسم طرثیثی”، “ابوطاهر طرثیثی”، “ابونصر طرثیثی”، “عهدی ترشیزی” و… که در حقیقت با کولهبار دانش و عشق، زینت زیست خود و آیندگان هستند. برای روح همه این پرکشیدگان طلب خیر میکنیم و برای همه علما و ادبا و هنرمندان که اکنون در کنار ما هستند آرزوی خیر و سلامت داریم؛ امیدوارم این شکوفههای همیشهبهار را پژمرده نکنیم و برای آنان زمستان نباشیم.