داشتن پایگاه مردمی، از الزامات اصلی برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی محسوب میشود. هیچ دولتی بدون حمایت قاطبه مردم از سیاستها و برنامههایش شانس زیادی برای موفقیت ندارد. حتی نظامهای دیکتاتوری هم برای بقای خود نیازمند حمایت سیاسی و اجتماعی مردم هستند. تعاملات با سایر قدرتهای جهانی نیز نیازمند پشتوانه مردمی است. دیکتاتوری که توانسته مردمش را قانع کند که بر لاغر شدن رهبرشان زاری کنند، شاید از منظر منتقدین نازیبا باشد ولی خود، آن را پشتوانه استمرار حکومتش میداند!
امروزه کمتر سیاستمدار عاقلی را میتوان پیدا کرد که توان نظامی کشورش را منهای پشتوانه داخلی، عامل اقتدار خود در عرصه بینالمللی بداند.
همه رژیمها میزان مشارکت در انتخابات را معیاری برای پشتوانه مردمی میدانند و چنانچه رو به زوال باشد، بعد از دلیلتراشی، به دنبال برطرف ساختن عوامل آن هستند و چنانچه در چند دوره متوالی به آن بیتوجه باشند، قطعاً بهصورت تنشهای داخلی همراه با خشونتهای نظامی سر بر میآورند! منازعات داخلی کشورهای منطقه همه ناشی از تحریک بیگانگان نیست. تا زمانی که مردم از حکومت خویش مأیوس نشوند توسط بیگانگان تحریک نمیشوند. منازعات داخلی سوریه، لیبی، عراق و افغانستان و بروز پدیدههایی همچون داعش و طالبان در پناه قدرت نظامی نیروهای خارجی، نتیجه عدم تعامل و مشارکت آنها در قدرت بوده است که نتیجهای جز ویرانی و عقبماندگی و کشته شدن مردم بیگناه در پی نداشته است.
خوشبختانه در ایران مراجعه به صندوقهای رأی و مشارکت در قدرت متناسب با پایگاههای مردمی، تاکنون راه را بر بروز اختلافات جدی بسته است. البته رفتار حذفی دورههای اخیر شورای نگهبان بدون ارائه توضیحات قانعکننده به مردم میتواند از عوامل اصلی کاهش مشارکت مردم و مأیوس شدن آنها از رسیدن به قدرت از طریق مراجعه به آرا باشد! پدیدهای که برای آینده نظام بسیار خطرناک خواهد بود! وقتی شورای نگهبان بهگونهای شرایط را مهیا میکند که بسیاری از افراد دارای صلاحیت و با پشتوانههای قوی مردمی امکان حضور در انتخابات را پیدا نمیکنند، نتیجه آن تشکیل دولت و مجلس و پارلمانهای محلی ضعیف و بیپشتوانهای میشود که ثمرهای جز سرخوردگی مردم ندارد! حضراتی که نتایج تصمیمات آنها برای رسیدن طیفی خاص به حکومت در ردصلاحیتهای شورای نگهبان تجلی یافته است، نباید کاهش مشارکت را فقط در نارضایتی مردم از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ناشی از عملکرد فلان دولت و فلان مجلس بدانند که تشکیل هر دولت و مجلسی نتیجه کنار گذاشتن افراد صلاحیتداری با پشتوانه مردمی بوده است. وقتی شخصیتی همانند مرحوم هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت میشود نتیجه میشود دولت آقای روحانی! که در سالهای آینده مشخص خواهد شد که الحق و الانصاف با وجود جنگ اقتصادی و تحریم، کارنامه قابل قبولی ارائه کرده است! همچنین نتیجه فراهم نشدن فضا برای حضور افرادی همچون لاریجانی، احمدینژاد، خاتمی و ظریف میشود انتخاباتی با مشارکت نسبتاً کم و منتخبی با پشتوانه حداقلی با سهمخواهیهایی از جریانهای متفاوت که کار را برای دولت در عرصه داخلی و خارجی مشکل خواهد کرد!
شاید جریان اصولگرایی افق عملکرد دولت برایش روش است که با فرار رو به جلو از هماکنون کشوری با میلیاردها دلار پول بلوکه شده و برجامی آماده امضاء را “زمین سوخته” مینامند و دولت را نیز “دولت مظلوم”! دلارهایی که از هماکنون در حال آزاد شدن هستند و شاهد آن آزادسازی پولهای ایران در ژاپن و کره جنوبی است. نگارنده بر این باور است که اگر ظلمی به دولت آینده بشود عمدتاً از ناحیه قدرتطلبان سهمخواه خودی خواهد بود و اولین چوبها را “خودیها” لای چرخ دولت خواهند گذاشت اما با درایت رئیسجمهور منتخب و مشارکت همه گروههای سیاسی در سیاستگذاری و تصمیمسازی و توزیع منصفانه قدرت در کنار تعامل منطقی با جهان بهویژه کشورهای منطقه در کنار حمایتهایی که رهبری از دولتها داشتهاند، راه برای موفقیت هموار خواهد شد.
از انتخابات ریاستجمهوری که بگذریم، با نگاهی سطحی به نتایج انتخابات اخیر شوراهایاسلامی و مجلس شورایاسلامی در منطقه کاشمر و تأمل در نتایج و آراء میتوان نتیجه گرفت که پشتوانه مردمی جریان اصلاحات نهتنها با ریزیش مواجه نشده است که با پتانسیل بالا آمادگی رویش خوبی را دارد! شاید برگشت به انتخابات مجلس و واکاوی آن اکنون مناسب نباشد ولی وقتی آن نتیجه در کنار نتایج انتخابات شورا قرار میگیرد نشان از یک همخوانی قوی دارد! یعنی با افزایش مشارکت ده الی پانزده درصدی هواداران، اصلاحطلبان میتوانستند بدون توجه به اتفاقات ردصلاحیتها و محدودیتهای به وجود آمده همچنان برنده انتخابات باشند.
اینکه در منطقه ترشیز چند جوان کمتر شناخته شده همه از یک ائتلاف عضو علیالبدل شورا میشوند، آیا خود یک پتانسیل قوی محسوب نمیشود؟ بهراستی اگر تعداد معدودی از اصلاحطلبان همانند دورههای قبل برای فعالیت در انتخابات مجلس و شورایاسلامی و کمک به کاندیداها وارد عرصه حمایت و فعالیت شده بودند و یا فقط از ترویج قهر با انتخابات پرهیز کرده بودند، آیا نتیجه تغییر نکرده بود؟
شاید مناسبتر باشد اصلاحطلبان منطقه ترشیز در برابر هواداران خود احساس مسئولیت بیشتری داشته باشند. کنار گذاشتن از قدرت به شیوههای متفاوت از جمله تخریب و رد صلاحیت، خواسته و استراتژی رقیبان است اما قهر و کنار کشیدن تا زمانی که قانون اساسی اصلاح نشود و مبنای منتخبین به حداکثر واجدین شرایط بهجای شرکتکنندگان در انتخابات بازنگردد، شاید روش مناسبی نباشد! باید باور داشت که با حفظ پایگاه مردمی حتی با نیروهای ناشناخته نیز میتوان پارلمانهای ملی و محلی را در اختیار داشت و برای پیشرفت منطقه تلاش کرد. باید قدر مردم را دانست مردمی که با تمام مشکلات و عوامل دلسردکننده باز هم پای کار بودهاند و چنین پشتوانه باارزشی را پاسداری نمودند.
در سالهای اخیر هیچ اصلاحطلبی از فرستادن نمایندهای همچون خباز و بنیادی به مجلس شورایاسلامی احساس شرمساری نمیکند و به داشتن منتخبین خود در شورایشهر و در پی آن انتخاب شهرداری توانمند و متخصص همچون “مهندس سلیمانی“ که در عمران و آبادانی شهر نام نیکی به یادگار گذاشته افتخار میکنند! شهرداری که آوازه خدمات وی از منطقه فراتر رفته و بهعنوان یک چهره شاخص استانی و حتی کشوری مطرح بوده است، تا جایی که حتی برخی رقیبان سیاسی او جانب انصاف را نگاه داشته و از عواقب عزل و یا استعفای او بیم دارند! امید است تجربیات گذشته چراغی باشد برای پیمودن راه آینده!