در هفته های گذشته در همسایگیمان “حمیدرضا الداغی” قربانی خشم دو جوانی شد که با دشنه و قمه، او را وقتی که از ناموسش دفاع کرد؛ از پا انداختند. او “شهید غیرت“ نام گرفت و نامش پرآوازه شد. در فیلمی هم که از همسرش در شبکههای اجتماعی دست به دست شد؛ مشخص گردید؛ او در خیل مردان ایرانی با غیرتی بود که ناموسپرستی در خوناش بوده است. نه بسیجی بود و نه آمر به معروف و البته همسرش هم، شباهتی به الگوی مطلوب ذهنی حکمرانی جامعه از زن نداشت؛ اما او در دفاع از ناموس مردم در سبزوار توسط دو جوان نادان که زور بازویشان در دشنه و چاقو خلاصه میشد، ناجوانمردانه آسمانی شد.
او را تا پیش از همین واقعه نمیشناختم؛ اما وقتی ماجرا خبرساز شد و اخبار تشییع پیکر او در اطراف حرمرضوی و در سبزوار، با حضور دهها هزار نفر از مردم را شنیدم، باورم شد او برای همیشه در خاطرهها باقی میماند و البته این واقعه تلنگری بود برایم که نظام ارزشی و هنجاری جامعه مردان سرزمینم همچنان سالم و پویاست و این را باید قدر دانست و به آنها که برای خانمها مزاحمت ایجاد میکنند، گوشزد کرد که عاقلانه رفتار کنند و به نظام ارزشها و هنجارها در جامعه احترام بگذارند.
اما یادمان باشد که این روزها حالِ جامعه وخیم است. اجتماع انسانی در جایجای این سرزمین، آتش زیرخاکستر است. اینبار موضوع مزاحمت خیابانی حادثهساز شده، ممکن است بار دیگر مسئله دیگری روی دهد و در نبودِ رفتارهای آگاهانه و مصلحانه، خون بیگناهی بر زمین ریخته شود؛ زیرا جامعه راههای کنترل و مهار خشم را بلد نیست و در مواجهه با انبوهی از مشکلات و معضلات فرهنگی و اجتماعی زودجوش میآورد و از کوره در میرود. لذا همزمان که انتظار میرود؛ متولیان، مجازاتی سخت برای عاملین این حادثه تلخ در نظر بگیرند تا درس عبرتی برای همپالگیهای تفکر دشنه و قمه باشد. مسولین و متولیان و جامعهشناسان برنامههایی برای مهار خشم به ویژه برای گروهها و اقشار ضعیف در مناطق حاشیه و پایین شهرمان داشته باشند، چه اینکه در شهری مثل کاشمرکه فاصله پایینشهر تا بالایشهر10 دقیقه هم نیست، فاصله فرهنگی اجتماعی آن فرسنگهاست و جا دارد برای از بین بردن و کم کردن این فاصلهها یک برنامهریزی اساسی و ریشهای صورت گیرد، پیش از آنکه زخم ناسور آسیبهای اجتماعی دهان باز کند.
موضوع مزاحمتهای خیابانی برای نوامیس مردم، در شهر کوچکی مثل کاشمر هم، چه بسیار دیده شده و میشود و به نظر میرسد برخی افرادِ بیمار جنسی تا درمان نشوند؛ مزاحم نوامیس مردم خواهند شد. یعنی اگر همه زنان و دختران این سرزمین هم وادار به رعایت حجاب اجباری بشوند دور نخواهد بود حضور بیمارانی جنسی که باز هم مزاحم خانمهای محجبه با هر نوع پوششی شوند، از اینرو باید تلاش کرد؛ از یکسو متولیان برای مزاحمان خیابانی، مجازاتی سختگیرانه در نظر بگیرند تا هیچکس به خود اجازه ندهد به راحتی و بدون ترس از قانون، در کوچه و خیابان برای ناموس مردم مزاحمت ایجاد کند و از دیگر سو با برگزاری دورههای آموزشی، افراد جامعه را نسبت به مهارتهای رفتاری از جمله کنترل و مهار خشم آموزش داد.
یادمان باشد؛ تا درک درستی از مسائل و مشکلات جامعه نداشته باشیم؛ نمیتوانیم نسخهای مطلوب برای رفع آنها بپیچیم.
لیلا قرایی
کنشگر مسائل اجتماعی