یک مکتب درسآموز
به قلم لیلا قرایی ترشیزی
در روزهای میانی اولین ماه از فصل آخر سال 98 به دستور مستقیم ترامپ، «سردار سلیمانی» در یک حمله تروریستی به شهادت رسید. اگرچه در یک سال پس از شهادتش بیشتر از همه سالهای زندگیاش از او و خدمات، جانفشانیها، ایثارگریها، رشادتها و ابعاد شخصیتیاش در محافل و مجامع مختلف سخن گفته شد، اما به گواه این ضربالمثل که قدر زر، زرگر شناسد؛ دیدیم که همان روزهای شهادت سردار دلها، رهبر معظم انقلاباسلامی در اولین نماز جمعه تهران، فرمودند: “ما در صورتی اندازه و قیمت این حوادث را میفهمیم که به حاج قاسم سلیمانی و به ابومهدی شهید عزیز، به چشم یه فرد نگاه نکنیم. به آنها به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را به چشم یک مکتب، یکراه، یک مدرسه درسآموز، با این چشم نگاه کنیم، آنوقت اهمیت این قضیه روشن خواهد شد”.
حالا ما در آغاز راه شناخت مکتب حاج قاسم قرار داریم او که همتراز با انقلاب اسلامی و اهداف بلند آن بود. قدردانی بینظیر مردم انقلابی در ایران در مراسم تشییع پیکرش، قدردانی از جهاد و مبارزه بود. زیرا او در این جهاد، با اخلاص و پاکی نیت قدم گذاشت و خداوند به خاطر همین اخلاص او را آنچنان عزیز و بزرگ کرد که هیچوقت در تاریخ منطقه فراموش نمیشود و در مراسم تشییع پیکرش، هزاران جوان با بغضی مقدس در سینه شعار دادند که هر یک از آنها قاسم سلیمانی خواهند بود؛ یعنی آگاهانه مکتب حاج قاسم را انتخاب کردهاند. آنها دریافتند که حاج قاسم مرد میدانهای تکلیف و تعهد و اطاعت از ولی و خدمت به مردم بود و برای روشنگری و بصیرت افزایی در جامعه لحظهای ترک میدان نکرد و لباس رزمش را که در دفاع مقدس به تن کرد؛ تا لحظه شهادت، در دفاع از مردمان مظلوم منطقه برتن داشت. اینک همه ما میدانیم او در اندیشه و عمل برای عزت ایران و ایرانی و دفع ظلم و ستم از مسلمانان خواب راحت را بر خود حرام کرد و در چهل سال حضورش در سنگر جهاد و جستجوی شهادت بهویژه در هشت سال دفاع مقدس در برابر صدام و استکبار جهانی و در ادامه در نبرد با نظام سلطه و صهیونیسم و قبیله داعش و تکفیریها لحظهای آرام نگرفت و در این راه مقدس با شهادت مظلومانه و تقدیم خون پاکش، رستاخیز وحدت را در حمایت از مقاومت و ایستادگی در برابر ستمگران و مستکبران رقم زد.
حاجقاسم از جنس مردم، و برای مردم بود. راز دوست داشتن حاج قاسم سلیمانی و محبوبیت او و ماندگاریاش در دل مردم از اینرو بود که او فرمانده بود نه فقط در میدان جنگ بلکه در میدان اخلاق و شجاعت. آن شهید دوست داشت سرباز بشناسندش و اسیر مدارج و جایگاههای دنیوی نبود. هرگز شاخه به شاخه و در وادیهای مختلف پا نگذاشت و در مسیر تقویت قدرت دفاعی ایران و جبهه مقاومت ثابتقدم ماند. او برای وحدت بین ادیان و مذاهب صادقانه تلاش کرد، او جانبداری سیاسی یکطرفه نداشت. همه را میدید و گرفتار تنگنظری نشد و نگاه منفی در برخورد با طیفها و گروهها نداشت و به خودش اجازه نمیداد با تهمت و دروغ حتی دشمنانش را تخریب کند .آن فرمانده درباره جریانات اجتماعی و سیاسی مستقل میاندیشید و روابط حسنهاش با همه طیفهای سیاسی و حتی شخصیتهایی که توسط جریانات خاص زیرسؤال میرفتند نشان میداد که او فراجناحی است. سلیمانی یک انقلابی بود که بهروز میاندیشید. مسلمانی که به آداب و ادب مسلمانی عمل میکرد. او در وفای به عهد، امانتداری و صداقت سرآمد و مرامش ادب و احترام و دست خیرش باز بود.این روحیه و این ابعاد شخصیتیاش ، مردم را جذب و دل آنها را به او مهربان کرد و هزاران نفر او را در مراسم تشییعاش بدرقه کردند و شهادت دادند که او آدم خوبی است.
حال ماییم و راه و آرمان حاج قاسم و مکتب او. اگرچه در یک سال اخیر، هر روزی که از شهادت این سردار رشید اسلام و قهرمان ملت ایران گذشته، مردم با ابعاد بیشتری از شخصیت والای او که تا همین چند سال قبل بروز و ظهور کمتری در افکار عمومی داشت، آشناتر شدهاند و چه بسیار از ویژگیهای برجسته شخصیتی او سخن میگویند؛ از اخلاص و شجاعت و روحیه جهادی او تا مردمی بودن و مردمدار بودنش، فقط خدا کند در این مدرسه درسآموز گرفتار شعار نشویم هیچ نمایش و فرمایشی در کار نباشد و همه کارها را برای رضای خدا انجام دهیم. یقین دارم حق این شهید بزرگوار است که همه ملت ما شخصیت او را بشناسند و از او الگو بگیرند تا حاج قاسم که رفت، “حاج قاسم”ها زنده باشند و راه او را ادامه دهند و از این مکتب درسآموز درس بگیرند.