در کشورهایی که بالاترین مقام اجرایی آن (رییسجمهور) با مراجعه به آرایعمومی انتخاب میشود، کاندیداهای مدّعی ریاستجمهوری، در ماهها و به ویژه روزهای منتهی به انتخابات با استفاده از نظر کارشناسان و لیدرهای ستاد انتخاباتی خود (اگر حزبی وجود داشته باشد، براساس تئوریهای کادرهای احزاب)، اهداف، برنامههای کاری و وعدههای انتخاباتی خود را تدوین کرده و رئوس آن را در قالب شعارهای انتخاباتی از طریق رسانههای گروهی (پوستر، بنر، تراکت و میتینگهای خیابانی، و…) به اطلاع عموم میرسانند تا نظر مردم را، با امید تحقق آن شعارها جلب کرده و پیروز انتخابات شوند.
در این نوشته نگاهی گذرا به شعارهای نامزد پیروز (سیدابراهیم رئیسی) و کارنامهی وی در “صد روز نخست” پس از پیروزی خواهیم داشت. امّا، چرا صد روز؟!
در عرف رایج، غالب کشورهایی که ریاست آن، از طریق مراجعه به آرایعمومی برگزیده میشود؛ صد روز اول پس از انتخابات را در حقیقت دورهی گمانهزنی (نمونهگیری) توانمندیهای دولت جدید برای تحقق وعدهها و شعارهای انتخاباتی در دورهی چهارسالهی پیشرو میدانند. در تعبیری عامیانه میتوان گفت: «درختی که قرار است میوه بدهد، از گل و برگ و شکوفههای آن پیداست!» به دیگر سخن، اگر امیدی به بهبودی اوضاع باشد، در همان صد روز اول نشانههای امید به توفیق، به چشم میآید! چرا که در همین صد روز نخست است که تصمیمهای کلان و مهره چینیهای لازم (انتخاب همکاران و کادرهای اجرایی) برای تحقق وعدهها صورت میپذیرد. اینک با گذشت قریب به پنجماه از آغاز به کار دولت جدید، میبایست با نگاهی به گذشته (صد روز نمونه) به قضاوت نشست و به قول اخوان پرسید که: «بگو با من، بگو؛ آیا امید رستگاری نیست؟! صدا نالنده میگوید: … آری نیست»!!!
حال که ناله و نجوایی، از اعماق جامعه بر میآید که امید رستگاری نیست! باید به چونی و چرایی آن پرداخت:
ابتدا باید ببینیم که رییسجمهور منتخب چه وعده وعیدهایی داده است، که نشانههایی از تحقق آن به چشم نمیآید؟! دو دیگر، آنکه راه کار و ابزار تحقق آن قول و شعارها کدام است؟! به دیگرسخن، آیا «سنگ بزرگ است، که نشانهی نزدن است»؟ یعنی شعارها قابلیت اجرا ندارند، یا بستر و ابزار لازم برای تحقق آنها فراهم نیست!
برای پاسخ این پرسشها باید کمی به عقب یعنی دوران انتخابات برگشت، و مصادیق شعارهای ایشان را مورد بررسی و توجّه قرار داد و هم چنین راههای نیل به آن شعارها را!
از آنجا که رییسجمهور، پس از رهبری بالاترین مقام را داراست، حوزهی کاری بسیار گستردهای داشته و طبیعتاً شعارهایی بسیار دارد، که پرداختن به آن همه، اطالهی کلام را موجب است؛ پس یکی دو نمونه را به مصداق برگزیده و به شرح و بسط مینشینیم که خود نمونهای از بسیار است و مشتی از خروار! انصاف روا داریم و مشکلات ساختاری موجود در کشور و میراث نهادینه شده و نامیمونی که از دولتهای قبل به جای مانده را نادیده نگیریم؛ که هر کس آمده، کوهی بر آن افزوده و کاهی از بار کمرشکن ناشی از سوءمدیریت برنداشته است. باری که کمر اکثریت قریب به اتفاق طبقات پایین و متوسط جامعه را در هم شکسته و بنا به اظهارنظر بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران، حدود دو سوم جمعیت 83 میلیونی ایران را به زیر خط فلاکت و فقر کشانیده است! کشوری که غنیترین ذخایر نفتی، گازی، کانی و… جهان را داراست! امّا، شوربختانه تنها کسانی از این همه موهبت و نعمت خدادادی بهره میگیرند (برخی آقازادهها، مسئولین و فرزندانشان)که ادّعای پاکدستی و خداترسی دارند و تنها هنرشان ترساندن مردم از مالپرستی، بیتوجهی به امور دنیوی و نعمات خدادادی و… است! همان جیفهای که برای برخی، تبدیل به نوعی بیماری پراشتها و سیری ناپذیر بدل شده است. هرچند، اگر مدیریتی کارآمد، مصدر امور بود؛ پتانسیل بیهمتای گنجهای عظیم خدادادی در این پهنه از جغرافیا چندان است که بدون شک همهی مردم میتوانستند از زندگی رؤیایی آقازادگان و ازمابهتران برخوردار گردند!
به حاشیه نرویم؛ سخن از شعارهای انتخاباتی رییسجمهورمنتخب بود. در اینجا فقط دو نمونه را مختصراً به مصداق میآورم: 1. شفافیت و مبارزه با فساد 2. فراجناحی بودن (مستقل بودن)
- شعار شفافیت و مبارزه با فساد:
یکی از شعارهای اساسی آقای رییسی (که یکی از هزاران آرمان به دل آرزو شدهی شهروندان ایرانی هم هست) تأکید بر مبارزه با فساد و شفافیت اموال و دریافتی مسئولان بود که در مصاحبهی ششم اردیبهشت 1400 از شبکهی دو سیما پخش شد: «ابراهیم رییسی، نامزد دوازدهمین دورهی انتخابات ریاستجمهوری، در نخستین برنامهی تلویزیونیاش، فضای مجازی را از مهمترین ابزارهای مبارزه با فساد معرفی کرد و با انتقاد از شیوهی کنونی مبارزه با فساد در جمهوریاسلامی، گفت: در صورت پیروزی، دولتی شفاف خواهد داشت» و ضمن اظهاراتی کلی و مبهم و بدون تشریح جزئیات، برنامههای خود در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مطرح کرد.
او برخلاف عملکردش در قوهی قضاییه در مواجهه با فضای مجازی، زبان تعریف و تمجید از آن گشود و گفت: «فضای مجازی میتواند در شفافسازی کمک شایانی بکند و جلوی فساد را بگیرد!»
هنوز صد روز از عمر دولت آقای رییسی نگذشته بود، که در مهر امسال طرحی جنجال برانگیز در کمیسیون قضایی مجلس مطرح شد که براساس طرح مصوّب این کمیسیون: «اطلاعات مربوط به اموال و داراییهای مسئولان کاملاً محرمانه و امنیتی است و به هیچ وجه نباید منتشر شود.»!!!
براساس اصل142 قانون اساسی جمهوریاسلامی، دارایی رهبر، رییسجمهور و معاونانش، وزیران و همسر و فرزندان آنان، قبل و بعد از خدمت، توسط رییس قوهی قضاییه رسیدگی میشود که برخلاف حق، افزایشی نیافته باشد.
مسألهی ثبت اموال و دارایی مسئولان کشور تازگی نداشت؛ اصل142 قانون اساسی به صراحت این موضوع را مطرح کرده است. در سال84 در قانون برنامهی ششم توسعهی کل کشور، مجلس طرحی برای رسیدگی به اموال مسئولان به عنوان «از کجا آوردهاید» را به قانون تبدیل کرد که براساس آن مسئولان عالی رتبه اموالشان را اعلام میکنند. این قانون سالها در مجمع تشخیص مصلحت نظام خاک خورد و سرانجام پس از دهسال، بندهای مربوط به ضمانت اجرایی آن حذف و عملاً از خاصیت افتاد. با این وجود قوهی قضاییه به عنوان مسئول اجرای اصل «ازکجا آوردی»؟آییننامهی اجرایی این قانون را در 21 ماده و 8 تبصره در 19 خرداد 98 ابلاغ کرد. براین اساس مردم عملاً نمیتوانند از دارایی مسئولان مطلع شوند، امّا مقامات مسئول شخصاً میتوانند اطلاعات خود را افشا کنند. کما اینکه شماری از مقامهای گذشته مثل آیتالله خمینی، میرحسین موسوی، اکبرهاشمی رفسنجانی و محمود احمدینژاد لیست اموال خود را ارایه کردهاند. گفته میشود آیتالله خامنهای هم، چه در دوران ریاستجمهوری و چه رهبری لیست اموالشان را به قوهی قضاییه دادهاند.
ایران بنابر آمار سازمان شفافیت بینالمللی در سال 2018 در میان 180 کشور جهان در رتبهی 138 است؛ به نظر میرسد که درصورت تأیید احتمالی مصوبهی کمیسیون قضایی مجلس، جایگاه ایران در عرصهی بینالملل شاهد سقوط بیشتری در زمینهی فساد مسئولان داشته باشد. بسیاری ازحقوقدانان معتقدند چنین مصوبهای موازیکاری با اقدامات قبلی مجمع تشخیص و آییننامهی قوهی قضاییه است، و کمکی به اجرای قانون «از کجا آوردی» نمیکند!
به نظر میرسد که مطرح شدن و یا مصوبشدن چنین طرحها و سخنانی، در تعارض آشکار با شعارهای انتخاباتی آقای رییسی، و جایگاه فضای مجازی در مبارزه با فساد است، که به درستی به این نکته اشاره کردهاند! در نظامهای دموکراسی و پارلمانی مطبوعات (رسانههای گروهی، ایضاً فضای مجازی) را رکن چهارم دموکراسی میدانند؛ به راستی اگر آقای رییسی به نقش و اهمیت فضای مجازی باور دارند، چرا تاکنون برای رفع تنگناهایی که گریبانگیر این رسانهها و صدالبته دامنگیر کاربران است، اقدامی شایسته و بایسته نمیکنند؟! مگر نه این است که رییسجمهور در مقام اجرا، نگاهبان و مجری قانون اساسی است؟! چرا در طرح عدم شفافیّت و محرمانه کردن اموال مسئولین اخطار قانون اساسی نمیدهند؟!
2 . فراجناحی بودن (مستقل بودن)
یکی دیگر از شعارهای برجستهی آقای رییسی، تأکید بر مستقل بودن ایشان از جناحهای مجاز به مشارکت در قدرت بود! شعارها، عمدتاً ریشه در شعور، ایمان و باور افراد دارد. اگر جناب رییسی به شعارهایش باور داشته و دارد، که به یقین چنین است، چرا این شعارها محقق نشده است؟! در این بخش از نوشتار، به سپهر حاکم بر فضای سیزدهمین دور انتخابات ریاستجمهوری و کاندیداهای حاضر و غایب آن روزها کاری نداریم، که هرچه بود گذشت! با هر شکل وکیفیتی آقای رییسی، باشعارهایی مشخص برندهی سیزدهمین انتخابات رییسجمهوری ایران شد؛ و بر استقلال رأی و عمل و فراجناحی بودن خود تأکید تام و تمام داشته و دارد! حال باید دید که «فراجناحی» بودن به چه معناست؟در چهاردههی گذشته در غیاب احزاب مستقل و آزاد دوازده بار انتخاب رییسجمهور داشتهایم که هرکدام با فراز و فرودهای خاص خود همراه بوده است، امّا هیچکدام از آنها، نتوانستند مفهوم«فراجناحی» را عینیت بخشند! چرا که در تمام این چهار دهه، کاراکترهای همین «جناحین» بودهاند که به قطعیت میتوان گفت: به نوبت ایفای نقش کردهاند و چهرههایی فراتر از وابستگان به جناحهای حاکم مجال و اذن به مشارکت در قدرت را نداشتهاند. براین اساس و تجربهی پیشینی است،که اصطلاح «فراجناحی» بودن آقای رییسی در مفهومی انتزاعی جلوهگر میگردد.
این حقیقتِ منطبق بر واقعیتِ نارضایتی از سطح معیشت مردم، و دیدگاهِ اکثر کارشناسان داخلی و خارجی را نمیتوان نادیده انگاشت که: اوضاع سیاسی (داخلی و خارجی) اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… نه تنها رو به بهبودی نگذاشته است، که در حوزهی سیاست خارجی و رفاه داخلی، شرایط نسبت به گذشته وخیمتر شده است (البته همانطور که در ابتدا اشاره شد، میراث نامیمون دولتهای گذشته را نمیتوان از نظر دور داشت؛ امّا مردم به امید تغییر و بهبود شرایط دل در گرو شعارهای آقای رییسی گذاشتند!).
امّا این که چرا در، کماکان بر همان پاشنهی سابق میچرخد، و بوی بهبود اوضاع به مشام نمیرسد؟! بدان روست که برخلاف ادّعا و شعارهای آقای رییسی نه فقط شعار «فراجناحی» بودن، در حدّ همان شعار باقیمانده، که بماند؛ تجارب موفق پیشین نیز نادیده گرفته شده و آزموده، دیگر بار و به تکرار، به بوتهی آزمایش گرفته شده است!
دولت: عبارت از ارگانیسمی است، مرکب از رییسجمهور، تعدادی معاون، وزیر، مشاور، صدها استاندار و مدیرکل و هزاران مدیر در ردههای میانی و پایینی، که رییسجمهور، سر و یا مغز متفکر این ارگانیسم، یا ناخدای این کشتی توفان زده است. این موجود زنده و دارای شعور و بینش، فزون بر چهار دهه است، که بر تقریب با همین ترکیب (افراد) کار میکند.
ارگانیسمی که دهها و بل صدها، عضو معیوب و عنصر بیمار و ناباب (به استناد و اعتراف مسئولین، رسانههای داخلی و…) در پیکرهی خود دارد! از معاون اول رییسجمهور گرفته، تا وزیر، وکیل، معاون، مشاور، مدیرکل، فرماندار، بخشدار، شهردار و… . بر این اساس چه جای توقعِ توفیق از رییسجمهور است! یا رییسجمهور در پیوند و با همراهی و همکاری چنین اعضا، اجزا و عناصری، به کدامین منطق دم از شفافیت زده و شعار مبارزه با فساد را، سرلوحهی شعارهای خویش قرار داده است؟!
ما مردم، با فراپشت نهادن تجربهای چهلساله چگونه باور کنیم و امید به بهبود فرداهایی بِه از این داشته باشیم؟! مگر، به اتکای نداشتنِ حافظهی تاریخی و بخشش خدای گونهیمان! بخششی که بدون شک همتای خطاپوشی و بخشش خدایان است؛ که پیوسته و به تکرار میبخشیم و فراموش میکنیم به امید فرداهایی که در حقیقت فراموشی و بخشش، گنج پربهای زندگی و عمرمان است؛ و آزمون و خطاهای بیپایان مسئولین! گویی که چاه «ویل» است! کشتیبان را سیاستی دیگر باید!!
مادامی که آقای رییسجمهور، دست به جرّاحی عمیق و قلع و قمع و حذفِ عناصر ناباب و اعضا و جوارح بیمارِ این ارگانیسم نزند و به معنای واقعیِ کلمه «فراجناحی» بودن را معنا نبخشد، بهبودی در شرایط وخیم فعلی صورت نخواهد پذیرفت! بسیاری از کادرهای اجرایی فعلی، پیش از این، بارها و به تکرار آزموده شدهاند؛ به کمال هنر و توانمندی خویش را به کار برده و دست از حاتم طایی بر بستهاند! حاصلش، شرایطی است که اینک به شما رسیده و سرنوشت ما را رقم زده است! به جایگاه ایران و مردمانش در عرصههای مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی، کشاورزی و… بنگرید و رتبه و جایگاه ما را مورد مداقه و توجه قرار دهید!!
این همه، حاصلِ هنرمدیران در چهاردههی گذشته است؛ اکنون تعداد زیادی از آنان همراه و همکار شما هستند؛ اوضاع فعلی و نابسامانیهای اجتماعی را هم که بیگمان شاهدید! ناخدای این کشتی در هم شکسته شما هستید! دیدگاه و نظر شما را نمیدانم؛ امّا نظر من، که منطبق بر نظر و باور بسیاری از شهروندان است؛ چنین است: “در جبین این کشتی، نور رستگاری نیست!”