با تغییر نگاه و نواندیشی، آینده بهتری بسازیم
این روزها در آستانه انتخابات حرفهای خوب زده میشود. حرفهای خوب شنیده میشود، بعضی خوب حرف میزنند و بعضی حرفهای خوب میزنند. وعدههای خوب میدهند ولی ظاهراً گوش مردم از این وعدهها پر است و کمتر باور میکنند چون عمل آنچنانی ندیدهاند، به قول سعدی شیرینسخن:
سعدیا گرچه سخنران و مصالح گویی
به عمل کار برآید؛ به سخنرانی نیست
اقدام و عمل جوهره آدمی است و سببساز رشد روحی و فکری او میشود. ولی قبل از عمل باید درست اندیشه کرد و با تغییر و اصلاح روشهای غلط، زمینه رشد را فراهم نمود. ما حاضریم هر کاری انجام دهیم، تا فرزندانمان آینده بهتری داشته باشند اما آیا واقعاً اینگونه هستیم؟
سرانه مصرف آب و بنزین و اکسیژن و… در کشور بیشتر از کشورهای دیگر است و آب و محیطزیست و بسیاری از منابع طبیعی فرزندانمان را مصرف و به هدر میدهیم. اگر الگوهای مصرف و نگاهمان را به آینده عوض نکنیم با دستان نامرئی خود، گلوی فرزندانمان را میفشاریم.
ما ایرانیها سالانه 35 میلیون تُن غذا را دور میریزیم، هدر رفت غذای 18میلیون نفر در سال دو برابر دورریز غذای کشورهای خاورمیانه و 3 برابر میانگین جهانی اسراف غذا. یعنی از بین رفتن 38 هزار میلیارد تومان سرمایه، معادل غذای 9 کشور اتحادیه اروپا؛ واقعاً چرا؟
استفاده از خودروهای شخصی معمولاً پرمصرف که اکثر تکسرنشین هستند باعث آلودگی هوا و بیماری و ترافیک خیابانها و عدم جای پارک یکی از معضلات بزرگ جامعه ماست.
برای ورزش و تندرستی با دوچرخه چندین کیلومتر مسافت را رکاب میزنیم ولی حاضر نیستیم برای رفتن به اداره و بازار از دوچرخه بهعنوان یک وسیله نقلیه سودمند استفاده کنیم و هزاران مشکل دیگر که با آن مواجهیم. اما اگر نگرش نسبت به زندگی را تغییر دهیم، میتوانیم شاهد تحول باشیم.
نگرش ما نسبت به زندگی است که حال و روز و آینده ما را میسازد، ولی باید ابتدا از خودمان شروع کنیم. در سینمای پرجمعیت سخنران گفت چه کسی دوست دارد جامعه تغییر کند اکثراً دست خود را به نشانه رضایت بالا بردند، سپس سخنران پرسید چه کسی حاضر است خودش تغییر کند؟ در نهایت تعجب تعداد کمی دست خود را بالا بردند. چقدر خوب میشود بهجای تلاش برای تغییر محیط و دنیا، انرژیمان را صرف تغییر خود کنیم.
*آدمها تهی از توانایی نیستند، تهی از ارادهاند
در کشور چین دو روستایی خواستند، برای یافتن شغل به شهر بروند. دو شهر پکن و شانگهای را به آنها معرفی کردند در سالن انتظار قطار میگفتند؛ مردم شانگهای خیلی زرنگ هستند حتی از غریبهها که از آنان آدرس میپرسند پول میگیرند، ولی مردم پکن سادهلوح هستند و اگر کسی را گرسنه ببینند نهتنها غذا، بلکه پوشاک هم به او میدهند.
یکی از این دو روستایی گفت: من میروم به پکن که شهر بهتری است و اگر در آن شهر پول نداشته باشم بازهم گرسنه نمیمانم و دیگری گفت؛ میروم به شهر شانگهای که مردمش حتی برای دادن آدرس هم پول میگیرند، در آنجا ثروتمند خواهم شد.
نفر اول به پکن رفت متوجه شد؛ شهر خوبی است ظرف یک ماه اول هیچ کاری نکرد و همچنین گرسنه هم نماند. در فروشگاههای بزرگ شیرینی و آب تبلیغاتی به مشتری میدادند بدون پرداخت پول و با همین روش بدون کار گذران میکرد و هیچ رشدی نکرد.
ولی فردی که به شانگهای رفته بود متوجه شد، هر کاری حتی راهنمایی مسافران هم سود دارد. فکر کرد چه کند؟ تصمیم گرفت برگهای ریخته شده درختان را جمع کند و با خاک مخلوط و بهعنوان خاک گلدان بفروشد و روزانه 50 یوان سود میبرد و با ادامه این کار در مدت یک سال مغازه گرفت و شرکتی تأسیس کرد با بیش از 150 کارگر، ولی دوستش در پکن با جمعآوری بطریهای ضایعات بهسختی زندگی میکرد. (نوع زندگی اینها به لحاظ نگرششان تغییر کرد.)
خداوند بخشنده مهربان بهطور یقین همه انسانها را مورد لطف خود قرار داده است ولی این ما هستیم که با تصمیمات خود و با برنامههایمان، اکنون در این وضع هستیم و این موقعیت را داریم و با این افراد مراوده داریم حال اگر از آنچه که داریم رضایت نداریم و لذت نمیبریم بهتر است اول خود را مقصر بدانیم و بعد از این برای جبران این تقصیر با منطق و تعقل و بهتدریج به سمت تغییر بهمنظور داشتن بهترینها گام برداریم.
واقعاً تفاوت ما با دیگران در توانایی استعداد و هوش است یا در عزم اراده، سماجت، برنامهریزی، پشتکار، تلاش و توکل؟ اگر حس روئیدن در ما باشد در کویر هم رشد خواهیم کرد.
در بررسی زندگی بیشتر بزرگان، پزشکان، علماء، مهندسان، وزراء و مدیران ارشد و… در یک نقطه وجه اشتراک دارند و آن نقطه خواستن است و همان حس روئیدن رشد کردن و فتح قلهها.
برای ایجاد تغییر در یک جامعه، اگر کسی به فکر تغییر خودش باشد پس از مدتی جامعهای خواهیم داشت تغییریافته بهشرط آنکه هیچکس منتظر دیگری نباشد و شرط را تغییر دیگران نداند بلکه شرط را تغییر خود بداند و با خود بگوید:
جهان کو همه آتش و دود باش
تو بر آتش، عنبر و عود باشد
کشورهای توسعهیافته جوامعی هستند که ضمن برجسته کردن موقعیتهای خود، بدون تعارف اشتباهات را هم اعلان و افشاء میکنند تا هم درس برای دیگران باشد.
امروز نشانه توسعهیافتگی این است که خود را عقل کل ندانیم. امروز آنکسانی که از ما سبقت گرفتهاند کسانی هستند که قبلاً ما را از خود برتر و جلوتر نمیدانستند. زیرا غرور و خودبرتربینی میتواند جوامع و انسانها را بهتدریج در پیلهای از اعتمادبهنفس کاذب نگه دارد و از بین ببرد.
پس مشورت کنیم، اصلاح کنیم و جلوی تکرار اشتباهاتمان را بگیریم تا به موفقیتهای بیشتر، جامعه قشنگتر و روابط صمیمیتری دست یابیم.