مشارکت بالا در انتخابات اسفندماه امسال تبدیل به دغدغه جدی برای مسئولان نظام شده است، به ویژه بعد از دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری که درصد مشارکت مردم در انتخابات به شدت ریزش کرده بود. دلیل تلاش مسئولان برای بالا بردن میزان مشارکت مردم در انتخابات در واقع بیانگر “سرمایه اجتماعی” نظام است. سرمایه اجتماعی وقتی تقویت میشود که مردم در انتخابات و سایر موضوعاتی که به سرنوشتشان مربوط است مشارکت جدی داشته باشند. لذا حکومتها علاقه دارند میزان مشارکت در انتخابات بالا باشد. حسین علایی، فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه هم تأکید دارد که؛ «حاکمیت به دنبال افزایش مشارکت در انتخابات است»، اما میافزاید که برخی هم «دوست دارند انتخابات، رقابت بین خودیها باشد.»
بدون شک برگزاری یک انتخابات آزاد، رقابتی و سالم موجب افزایش مشارکت مردم میشود و هرچه مشارکت افزایش یابد، حاکمیت مشروعیت بیشتری دارد و باعث افزایش امید شهروندان میشود. اما به گفته سردار علایی، «الزاماتِ انتخابات آزاد و رقابتی این است که عملاً دو مرحلهای نشود. یعنی یک مرحله شوراینگهبان بخواهد افراد را انتخاب کند و یک مرحله هم مردم بخواهند از بین آنها افراد مورد نظر خود را انتخاب کنند و به آنها رأی بدهند.» دقیقاً به همین دلیل است که امروزه اغلب جریانهای سیاسی میگویند؛ «باتوجه به شرایط جامعه، به یک انتخابات تغییر شکل داده نسبت به سایر ادوار نیاز داریم.» همچنین باید شیوه احراز صلاحیت کاندیداها تغییر کند و فقط کسانی که بر اساس نظر مراجع چهارگانه که قانون تعیین کرده، آن هم با دلایل قانونی و مستند ردصلاحیت شوند و در غیر اینصورت، همه تأیید و نباید کسی به راحتی و به دلیل گرایشهای سیاسی ردصلاحیت گردد. اما در روش فعلی شوراینگهبان، اصل بر این است که هیچکس صلاحیت ندارد مگر صلاحیت آن احراز شود. این در حالی است که برابر قانون اساسی اصل بر این است که همه مردم صلاحیت دارند، مگر عکس آن به دلایل قانونی و مستند ثابت شود و پس از آن، مرجع تعیین صلاحیت “مردم” هستند و انتخابات هم برای این است که مردم بگویند چه کسانی خوب هستند و صلاحیت دارند. اگر هم مردم فردی را انتخاب کردند که دارای اشکالاتی بود که مراجع قانونی آن را ندیده باشند، در بررسی اعتبارنامهها، نمایندگان مجلس به آن رسیدگی میکنند.
سعید شریعتی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب اتحاد ملت در گفتوگو با خبرآنلاین در همین خصوص میگوید: «از جمله مهمترین مسأله، نحوه مداخله نهادهای ناظر بر انتخابات و فیلتر نامزدهای سیاسی توسط این نهادهاست. مقدمات انتخابات سالم، آزاد و رقابتی با حاکم بودن اصل نظارت استصوابی بر روح قانون انتخابات و همچنین قانون جدید انتخابات فراهم نیست.» و غلامعلی جعفرزاده، نماینده پیشین مجلس هم در مورد نوع نگرش شورای نگهبان به نامزدهای انتخابات میافزاید: «مردم برای شرکت در انتخابات تمایل دارند، ولی بستری وجود ندارد. الان تمام حرکتهایی که اتفاق میافتد، در جهت دلسردکردن مردم است. در جهت این است که مردم را بیتفاوت کنند، در جهت این است که به مردم تفهیم کنند آمدن و نیامدنتان در پای صندوقهای رأی هیچ تفاوتی ندارد، ما هستیم و شما هیچ تغییری را نمیتوانید ایجاد کنید. مشارکت مردم بستگی به رفتار شوراینگهبان دارد، شوراینگهبان اگر در اعلام اسامی و تأیید صلاحیتها یک نرمش قهرمانانه از خودش بروز دهد، طبیعی است که مشارکت مردم را خواهیم داشت.»
بسیاری از فعالان سیاسی معتقدند؛ باید نمایندگان مجلس تصویب کنند که نظارت استصوابی کنار گذاشته شود و شورای نگهبان به وظایفی که در قانون اساسی برایش پیشبینی شده، که همانا “دفاع و نگهبانی از رأی مردم در مقابل احتمال دخالت دولت و حاکمیت” است، برگردد و مراقبت کند که دستگاههایی که قدرت را در اختیار دارند در انتخابات دخالت نکنند، نه اینکه ابزار حاکمیت برای کنترل آرای مردم باشد. به عبارت دیگر، شوراینگهبان وظیفه دارد بر برگزاری هرچه بهتر انتخابات “آزاد” و “رقابتی” و “سالم” نظارت و از دخالت دولت و سایر نهادهای قدرت جلوگیری نماید. سردار علایی در مصاحبهای که با خبرآنلاین داشته در همین زمینه میگوید: «مهمترین مسئله این است که انتخابات آزاد و رقابتی باشد و سالم برگزار شود. آزاد یعنی همه بتوانند در آن شرکت کنند و رقابتی یعنی همه احزاب بتوانند در آن حضور داشته باشند و با هم رقابت بکنند و بخواهند از یکدیگر جلو بیفتند. سالم هم یعنی اینکه هر رأیی که به صندوق ریخته میشود، همان خوانده شود. یعنی حاصل رأی مردم، هم شمرده شود، هم خوانده شود و هم اِعمال شود. بنابراین انتخابات خوب باید این سه شاخص را داشته باشد… اگر انتخابات با سه اصلی که عرض کردم، آزاد، رقابتی و سالم برگزار شود، مردم همیشه حس میکنند که هر اتفاقی هم که در کشور میافتد، نتیجه آرای خودشان است. اگر کشور خوب اداره میشود خودشان خواستهاند و اگر بد اداره میشود نتیجه آرای خودشان است.» اگر انتخابات باشد خود به خود، مشارکت به وجود میآید چون رقابت ایجاد میشود اما زمانی که مردم نتیجه انتخابات را از قبل روشن شده بدانند، در این حالت میگویند چه نیازی است که ما پای صندوق رأی برویم و مشارکت پایین میآید. به قول سردار علایی: «وقتی مردم حس میکنند نتیجه انتخابات از قبل مشخص است البته نه اینکه چه کسی سر کار میآید، بلکه منظور این است که چه “طیفی” قرار است بر سر کار بیاید، این سبب میشود یک طیف از مشارکت خود را کنار بکشد.»
اصولگرایان برای رقبای خود تعیین تکلیف میکنند
در ماههای باقیمانده تا زمان برگزاری انتخابات مجلس دوازدهم، فضای سیاسی در بین اصولگرایان شرایط دوگانهای را سپری میکند. در یک سمت، درگیریهای داخلی اصولگرایی و تقابل با جبهه پایداری قرار دارد که احتمالاً در ماههای آینده گستردهتر خواهد شد، به طوری که محمدرضا باهنر از تفرقه بین اصولگرایان ابراز نگرانی میکند و در سمت دیگر، بخشی از اصولگرایان در کنار اختلافات فراوان داخلی خود، به اظهارنظر درباره اصلاحطلبان میپردازند. اظهارنظرهایی که نشان از این دارد که بخشی از چهرههای اصولگرا در حال معرفی اصلاحطلبی بر اساس خواستههای مطلوب خود هستند و تلاش میکنند تا تعریف جدیدی از اصلاحطلبی براساس منویّات ذهنی خود ارائه کنند. به عنوان مثال اسدالله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه، اعلام میکند که اصلاحطلبان چند دسته شدهاند: «یک گروه از اصلاحطلبان هستند که بسیار سیاسیاند و سرلیست آنها محمدجواد ظریف است. بخش دیگری هستند که سرلیست آنها مجید انصاری و کمالی هستند که میروند و ثبتنام میکنند که به نوعی همراه هستند. همچنین گروهی از آنها ثبتنام کردند و میخواهند با نفرات جدید و سفید شرکت کنند.» در حالیکه پس از مرحله پیش ثبتنام، مشخص گردید که هیچیک از این افراد ثبتنام نکردهاند. محمدرضا باهنر هم با خبرگزاری ایرنا مصاحبه نمود و در آن گفتگو اصلاحطلبان را به دو بخش تقسیم کرد و گفت: «اصلاحطلبان در سطح بالا به دو بخش تقسیم شدهاند؛ بخشی از آنها عملاً دنبال تحریم انتخابات هستند؛ اسم اینها را میشود هنجارشکن یا هر چیز دیگری گذاشت. اما من اطلاع دارم که تعدادی دیگر از اصلاحطلبان مشهور کشور، باورشان این است که اگر بخواهند به قدرت برگردند، باید در انتخابات شرکت کنند.»
به نظر میرسد اصولگرایان تلاش میکنند که اصلاحطلبان به هر شکل ممکن ولو با کاندیدای اجارهای، در انتخابات مجلس دوازدهم شرکت کنند تا مشارکت بالا رود و میگویند اگر آنان حضور فعال در انتخابات اسفندماه نداشته باشند، اصلاحطلب محسوب نشده و نقش اپوزیسیونی را بازی میکنند که خارج از مرزها هستند. اما “حسین نورانینژاد”، قائممقام حزب اتحاد ملت در گفتوگویی با هممیهن درباره تلاشهای این عده از اصولگرایان برای دیوارکشی بین طیفهای اصلاحطلبی میگوید: «یکی از ایرادات بسیاری از ما اهالی سیاست، این است که خودمان را مرکزِ عالَم میدانیم و به هر کسی که از معیار خودمان جلوتر یا عقبتر باشد، نسبت تندرو یا کُندرو میدهیم. این مشکل در اصولگرایان که به لحاظ فکری و مبنایی هم خود را معادل تمامی حقیقت میدانند، بیشتر میشود. بهخصوص که زیست رانتی و سیاستورزی متکی به نظارت استصوابی که آنها را از رقابت و جلب رضایت مردم بینیاز کرده، به آنها ویژگیهای تهاجمی و طلبکاری هم بخشیده است. آنچنان که میبینیم نهفقط برای رقبایشان تعیین معیار کرده که در جزئیات سیاستورزی دیگران تعیینتکلیف میکنند. مثلاً میگویند در فلان انتخابات ما کاندیداهایتان را قلع و قمع استصوابی میکنیم و شما هم موظفاید در حدی که ما برایتان بهعنوان زینتالمجالس و جور کردن جنس انتخابات امکان حضور دادهایم، شرکت کنید. خلاصه عادت به زورگویی کردهاند در حالیکه دیگران مجبور به رعایت ملاحظات و عادات آنها نیستند و خودشان باید به فکر ترک عادت بیفتند.»
این عده از اصولگرایان، جایگاه محوریت در مناسبات سیاسی و اجتماعی برای خودشان قائل هستند و به همین دلیل برای رقبای خود تعیین تکلیف میکنند. اگرچه جالب نیست که نیروهای سیاسی برای رقبای خود شاخص و معیار تعریف کنند، ولی در عالَم سیاست میتوان با این حد از مداخله بهعنوان جنگ روانی رقبا، کنار آمد. اما مشکل جایی است که زبان تهدید به کار میگیرند که اگر آنطور که فرمان میدهند اتفاق نیفتد، حذف میکنند و میگیرند و میبندند. البته تقصیری ندارند زیرا سالها قدرت بیمهار و زیست رانتی و بینیاز از رقابت و پاسخگویی را در اختیار دارند که هر نیرویی را حتی با عقبه فکری و سیاسی ریشهدار، به چنین تباهی میکشاند. هرچند به قول نورانینژاد «تحرکات اخیر آنها گُل درشتتر و رسواشدهتر از آن است که تأثیری در بین اصلاحطلبان داشته باشد. اختلافات تاکتیکی که در جبهه اصلاحات است با سازوکار درونی خودش حل میشود و اخم و لبخند و تشویق و تهدید رقیب اتفاقاً شکافهای درونی بین نیروهای اصیل این جریان را تا حدی پُر میکند نه آنکه افزایش دهد.»