از اواخر سال 98 رفتهرفته زمزمههای بورس در میان جامعه بهعنوان یک منبع درآمد بدون دردسر شکل گرفت و این زمزمهها پس از انتخابات مجلس یازدهم و با آغاز سال 1399 بیش از پیش قوت یافت. چاشنی اصلی که یک موج گسترده را شکل داد، صعود بیسابقه شاخص کل بورس و بسیاری از سهامها بود که سرمایه چند برابری را برای سرمایهگذاران به ارمغان آورد، سودهایی که بعضاً به بیش از 1000 درصد تنها در یک سهم و در مدتی کمتر از 8 ماه میرسید، بهترین وسوسه برای تفکر یکشبه پولدار شدن در میان عموم مردم، علیالخصوص جوانان بود. وسوسهای که منجر به فروش خانهها و ماشینهایی شدند تا دستمایه سرمایهگذاری در بورس قرار بگیرند! اما این سکه یکروی دیگر هم داشت، رویی که به کمتر از یک ماه زمان، از اوج بورس در تیرماه و اوایل مردادماه، احتیاج داشت تا خود را نمایان کند.
تمام کسانی که به نحوی در بازارهای سرمایه، چه داخلی و چه خارجی، فعال بودهاند بهخوبی از ریسکها و افتوخیزهای بازار آگاهی دارند و میدانند به این دست از سرمایهگذاریها بهعنوان یک سرمایهگذاری قطعی و بدون ریسک نمیتوان نگاه کرد، و نمیتوان بهسادگی جایگزین شغل اصلی ساخت؛ اما مثل بسیاری دیگر از جوهای ویرانگر در کشور، این بار جو «بورس» برای کسانی که بدون آگاهی و داشتن دانش مناسب وارد آن شدند، خسارتهای جبرانناپذیری را به همراه داشت. خسارتهایی که افراد در بهترین حالت به ماهها و شاید سالها زمان احتیاج دارند تا به نقطه اول خود برگردند! اما چه شد؟ چرا پس از آن همه هیاهو، امروز جوی از ناامیدی و یاس فضای بازار سرمایه را فرا گرفته است؟
نکته کلیدی در آغاز هر سرمایهگذاری، خواه بورس باشد و خواه بازار مسکن یا هر بازار دیگر، در درجه اول داشتن آشنایی با مبانی سرمایهگذاری و مدیریت ریسک، پس از آن داشتن شناخت کافی و مناسب از زوایای مختلف بازار مقصد و در نهایت داشتن دانش تخصص در حوزهی آن سرمایهگذاری است؛ عواملی که قطعاً به مدتها تحقیق و مطالعه پیش از سرمایهگذاری نیاز دارند اما تماماً به جهت هیجانات و جو غالب در جامعه به حاشیه رانده شدند!
از یکسو رشدهای افسارگسیخته، بیسابقه و بعضاً بدون پشتوانه در برخی از سهمها و از سوی دیگر بازارگرمیها، تبلیغات دولتی و دلالی افراد تازهوارد در این بازار، دستبهدست هم دادند تا هوش منطقی جامعه جای خود را به هوش هیجانی بدهد. البته خسارت همینجا به پایان نرسید، چرا که ورود تصاعدی سرمایههای کور و بدون هدف توسط افرادی که هیچ ایدهای در مورد بازار سرمایه نداشتند منجر به رشد کاذب سهامهای نه چندان باارزش و پس از آن سقوط شدید بسیاری از سهامهای اصلی و قدرتمند بازار شدند و کار بازار را بهجایی کشاندند که حتی حمایتهای کلان دولتی هم نتوانست خط سقوط آن را برگرداند. سؤال اساسی اینجاست که کجای راه را اشتباه رفتیم و راه درست چه بود؟
برای سرمایهگذاری در بازار بورس لازم است؛ سرمایهگذار به دانشهایی اعم از تحلیل تکنیکال، تحلیل بنیادی یا فاندامنتال، تابلو خوانی و مدیریت ریسک مسلط شده و سطح قابل قبولی از آنها را به دست آورد، پس از آن برای مدت حداقل یک سال با سرمایه حداقلی به معامله و تحلیل بازار و سهمهای با ریسک پایین بپردازد تا دانش و مهارت کافی برای سرمایهگذاری حرفهای را به دست آورد. حال سؤال اینجاست؛ افرادی که به این دانشها تسلط یا آشنایی ندارند تکلیفشان چیست؟ نباید وارد بازار بورس شوند؟ در پاسخ باید گفت؛ سالها تجربهی نهادها و شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ در بورس منجر به وجود آمدن راهکارهای سرمایهگذاری با ریسک کم و متوسط شده است. این راهکارها با توجه به میزان سرمایه موردنظر جهت سرمایهگذاری متفاوت هستند که بررسی تمامی آنها در حوصله این مطلب نمیگنجد اما یکی از شاخصترین و کم ریسکترین آنها، صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت هستند که مطابق یک قرارداد رسمی، متعهد میشوند سود ثابتی را در ازای سرمایهی سرمایهگذاران بپردازند، میزان این سود بسته به نوع صندوقها متفاوت است اما ضمن حفظ و رشد اصل سرمایه، سود قابل قبولی را در اختیار سرمایهگذاران خود قرار میدهند و استرسهای ناشی از افتوخیزهای بازار را برای سرمایهگذاران به صفر میرسانند.
بدیهی است؛ روزهای بد بورس هم به پایان میرسد اما ایکاش نهادهای دستاندرکار و مراکز سرمایهگذاری از کارگزاران گرفته تا سازمان مرکزی بورس، با تبیین یک نقشه راه منطقی و سطحبندی شده، فرصت سرمایهگذاری و کسب درآمد را برای عموم مردم فراهم نموده و از سقوطهای سختی مانند آنچه شاهدش هستیم، جلوگیری میکردند! ایکاش علیرغم رسم دیرینه کشورمان که ابتدا کالا را وارد کرده و پس از بروز آسیبها و خسارتهای ناشی از نبود فرهنگ مرتبط با آن، به فکر فرهنگسازی میافتیم! اینبار متفاوت عمل کرده و ابتدا فرهنگ سرمایهگذاری و بورس را در بین مردم نهادینه کرده، سپس از آنها برای سرمایهگذاری در آن دعوت میکردیم. با تمام این اوصاف امیدواریم تا بازگشت بورس به روال طبیعی که در آن نه از سود و نه از ضرر نجومی خبری نیست، فعالان این بازار با تکیه بر این تجربه به جبران شکستهای خود بپردازند و روزهای بهتری را در اقتصاد کشور شاهد باشیم.