به قلم ـ علی محمد خزاعی . کنشگر سیاسی
“آموزشوپرورش“ رکن اساسی و بنیان توسعه همهجانبه کشور است. اهمیت این نهاد به حدی است که بسیاری از جامعهشناسان و نخبگان، آن را مهمترین نهاد در ساخت یک جامعهی موفق میدانند. در اغلب جوامع امروز، “آموزشوپرورش” ابزار مهم تحقق اهداف و مقاصد اجتماعی به شمار میرود و انتظار آن است که این نهاد موجبات رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را فراهم سازد. امروزه مطالعات و تجربیات، بیانگر این نکته است که توسعه پایدار و همهجانبه، الزاماً باید از بستر نیروی انسانی بگذرد و پیششرطِ آن، سرمایهگذاری در آموزشوپرورش به منزله رکن و هسته اصلی تربیت نیروی انسانی میباشد و این نهاد هم، زمانی میتواند بسترساز توسعه و پیشرفت جامعه باشد که رویکردها به سمت آن باشد و صرفاً به طرحهای شعاری و آرمانگرایانه خلاصه نشود.
صاحبنظران معتقدند آموزشوپرورش زمینهساز رشد فکري و اخلاقي انسانهای يک جامعه پويا است و تنها راه کمال انسان به سوی سعادت و خوشبختي است. وظيفه آموزشوپرورش تربيت نيروي آگاه، کارآمد و متعهد براي کشور است و میتواند موجب شکوفايي ساير بخشهای اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي شود. آموزشوپرورش را میتوان مهمترین اندام و بهمنزله قلب پيکره جامعه دانست که هرگونه آسيبي به آن، موجب زيان ساير بخشها میشود. مطالعه در سرنوشت و سير صعودي کشورهاي پيشرفته، نقش مهم آموزشوپرورش در ارتقا و به فعليت رسيدن استعداد ساير بخشهای اين کشورها را آشکار میسازد. شايد در همه موضوعات زندگي، عنواني به بزرگي، عظمت و سهمگيني آموزشوپرورش نباشد.
امروزه کشورها بهمنظور دستیابی به توسعه همهجانبه، بیشترین سرمایهگذاری را در آموزشوپرورش انجام میدهند تا آنجا که میتوان گفت میزان توجه هر کشوری به آموزشوپرورش را از میزان “بودجه”ای که برای آن در نظر میگیرند، میتوان ارزیابی کرد. اما با کمال تأسف شاهد هستیم برخی مسئولین در کشور ما درک روشن و درستی از آموزشوپرورش و لزوم توسعه و توجه به آن ندارند، بنابراین از داشتن برنامهای مدوّن و منسجم در جهت تربیت نسلی که در راستای پیشرفت و توسعه کشور کوشا باشد، محروم هستیم و این موضوع نشان از بیتوجهی به نقش آموزشوپرورش در گذشته دارد.
مدیریت در آموزشوپرورش
“مدیریت” و “رهبری”، از ارکان هر سازمان و جامعهای است. نیاز به مدیریت و رهبری در همهی زمینههای فعالیتهای اجتماعی، محسوس و حیاتی است. این نیاز، بهویژه در نظامهای آموزشوپرورش اهمیت بسیار دارد، زیرا نقش اساسی در گردش امور جامعه و تداوم و بقای آن برعهده داشته و رهبری و مدیریت اثربخش، لازمهی تهیه و اجرای برنامههای آموزشی و پرورشی کیفی است. مدیریت در آموزشوپرورش با تأکید توأم بر فرآیند “آموزش” و “پرورش” در دو سطح ستادی و اجرایی فعالیت میکند. مدیریت آموزشوپرورش، در بین سایر مدیریتها از جایگاه ویژهای برخوردار است. اگر آموزشوپرورش هر جامعه در رأس همه مسائل جامعه باشد، مدیریت آن نیز با همان منطق جایگاه مهمی در بهسازی و توسعه جامعه دارد. اگر مدیران آموزشوپرورش یک جامعه دارای دانش و مهارتهای کافی باشند، بدون تردید، نظام آموزشی نیز از اثربخشی، کارآیی و اعتبار بالایی برخوردار خواهد بود. مدیریت در آموزشوپرورش، فرایندی است که کلیه فعالیتهای افراد این سازمان را در جهت رسیدن به هدفهای تعلیم و تربیت، همسو و هماهنگ میکند.
امروزه، هنر و علم “مدیریت“ را، از ظریفترین و پرثمرترین کارها میدانند و از جمله عوامل مؤثر در رشد و توسعه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع کنونی بهحساب میآورند و در این میان، مدیریت بر سازمانهای آموزشوپرورش از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا تمام اهداف و عوامل این سازمانها “انسانی” است. اگر سازمانهای دیگرِ جامعه در ایفای وظایف و رسالت خود کوتاهی کنند و به اهداف موردنظر دست نیابند، نتیجهی آن مستقیماً عاید گروه یا سازمانی است که با آن سروکار دارند. اما اگر سازمان آموزشوپرورش و مدیران آن از ماهیّت کار خویش غافل و در انجام وظایف خود ناتوان باشند، حاصل کارشان در ابعاد اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی متوجه جامعه خواهد شد و در رشد و توسعهی جامعه و یا اُفت و انحطاط آن سهم مؤثری خواهد داشت. بنابراین مسئولیت یک مدیر در آموزشوپرورش بسیار سنگین است و باید با اهداف و وظایف اساسی و مهارتهای لازم مدیریت آشنا باشد.
دخالت در عزل و نصب مدیران آموزشوپرورش
علیرغم اهمیت آموزشوپرورش و مدیریت این نهاد مهم و اساسی، برخی افراد نگاه درستی به این نهاد و جایگاه مدیریت آن نداشته و نگاهی ابزاری جهت پیشبرد مقاصد و منافع فردی و سیاسی خود دارند و بهعنوان “طعمه” به آن مینگرند و تلاش میکنند افرادی مطیعِ دستورات خویش بر این نهاد بگمارند بدون آنکه صلاحیت و توان مدیریت آن را داشته باشند. در این میان برخی از نمایندگان مجلس به “آموزشوپرورش” که اصطلاحاً رأی بیشتری دارد، به عنوان “حیات خلوت” و جایگاهی برای بهرهبرداریهای سیاسی و اقتصادی و حتی سوءاستفاده مادی و رفاهی خویش مینگرند و در همین راستا از هر تلاشی برای دخالت در عزل و نصب مدیران آموزشوپرورش دریغ نمیورزند تا از این طریق ضمن آنکه دَین خود را به کسانی که در هنگام تبلیغات انتخابات در خدمت آنان بودهاند اَدا کنند، از بستر این نهاد برای رأیآوری دورههای بعد نیز، سوءاستفاده نمایند. در اغلب انتصابات آنان هم، شایستهسالاری و داشتن صلاحیتهای علمی و تجربی و شناختی و رفتاری نادیده گرفته میشود و به همین دلیل، این مدیران از سوی بدنه آموزشوپرورش پذیرفته نمیشوند و موجب ایجاد مشکلات فراوان در درون این نهاد مهم میگردند.
این عده از نمایندگان مجلس برای این دخالت نادرست خود، توجیهاتی از قبیل اینکه «ما نماینده مردم هستیم و مردم امور اجرایی را از ما مطالبه میکنند»، «ما فقط نظر مشورتی در خصوص انتصابات میدهیم»، «ما از حوزه نظارتی به موارد اجرایی ورود میکنیم»، «ما روی مسائل حوزه انتخابیه اِشراف بیشتری داریم» بر زبان میآورند، در حالیکه آنچه اغلب از دخالتهای آنان حاصلشده، چیزی جز اختلال و بینظمی و نارضایتی و اُفت مدیریتی به همراه نداشته است.
این دخالت در عزل و نصبها در حالی صورت میگیرد که این اقدام آنان خلاف استقلال قوا و موضوع اصل ۵۷ قانون اساسی بوده و حتی التزام عملی نماینده را به قانون اساسی نیز مورد سؤال قرار میدهد. ضمن آنکه نماینده مجلس وظیفه و کارکردش در قانون تعریف شده است. وظیفه نمایندگان مجلس شورایاسلامی را قانون اساسی در دو بخش تبیین کرده است: وضع قوانین جدید و اصلاح قوانین گذشته، دوم نظارت بر حُسن اجرای قوانین.
اما در عالَم واقع، برخی از نمایندگان مجلس در ایفای این وظایف اصلی خویش نقش بسیار کمرنگی دارند و بعضاً حتی نسبت به این وظایف قانونی خود بیگانهاند و در عوض، وقت زیادی را صرف عزل و نصب مدیران شهرستانی و بعضاً استانی میکنند تا از طریق آنان مقاصد خود را که زمینهسازی برای انتخاب مجدد در دوره آتی مجلس است، دنبال نمایند.
دخالت نمایندگان در عزل و نصب مدیران تا آنجا پیش رفته است که رهبری این مسئله را به نمایندگان یادآور شده و ورود نمایندگان در مسائل اجرایی و تلاش برای سپردن مسئولیتهای شهری و استانی به اشخاص مورد نظرشان را از آسیبهای نمایندگی برشمردند. ایشان به نمایندگان مجلس بهصراحت اعلام کردند: «واقعاً نباید دخالت کنید در انتصابات! شما فرض کنید وقتیکه راجع به فلان مدیرکل، راجع به فلان فرماندار و حتّی راجع به استاندار، و مانند اینها مثلاً به آن وزیر مربوطه پیشنهاد میکنید یا احیاناً مثلاً خداینکرده فشار وارد میکنید، این موجب میشود که اگر چنانچه آن مأمور بد عمل کرد، آدم نداند یقهی چه کسی را باید گرفت. نه مردم بدانند، نه دستگاه قضائی بداند که یقهی آن وزیر را باید گرفت که چرا این را گذاشتی یا یقهی این نماینده را باید گرفت که چرا فشار آورده. چرا این کار را بکنید؟ یکی از مسائل مهمّ قانون اساسی همین مسئلهی تفکیک قوا است؛ یعنی شما بگذارید او کار خودش را بکند، شما هم کار خودتان را بکنید؛ [اگر] ایرادی دارد، به شکل مناسب و لازم ایرادش را مطرح کنید.» البته رهبری میفرمایند مسئولان میتوانند از وکلای مردم تقاضای مشاوره و پیشنهاد افراد توانمند برای پُست اجرایی داشته باشند، اما شکی نیست که مشورت خواستن، غیر از اصرار عینی نماینده بر مصادیقی خاص و فعالان ستادی خویش و بعضاً فاقد ویژگیهای حداقلی برای مدیریت آموزشوپرورش است.
با این حال، برخی نمایندگان همچنان کمتوجه به این هشدار و توصیه رهبری، مسیر دیگری را میپیمایند. کافی است سری به انتصابات در سطح اداره کل و ادارات آموزشوپرورش شهرستانها بزنیم، بهخوبی متوجه میشویم در بسیاری از شهرستانها، اداره آموزشوپرورش به خاستگاه و ستاد انتخاباتی نماینده مبدل گردیده است. البته این دخالت نماینده، تنها به انتصاب مدیر آموزشوپرورش محدود نمیگردد بلکه مدیران آموزشوپرورش نیز که با سفارش نماینده منصوب میشوند، اغلب مدیران مدارس را نیز بر اساس نظر نماینده انتخاب میکنند.
همچنان که ذکر گردید، “قانونگذاری” و “نظارت” دو وظیفه اصلی نماینده مجلس است و ابزارهایی چون استیضاح، تذکر، سؤال، تحقیق و تفحّص و غیره برای این است که نماینده در حوزه کاری خود بهدرستی روی ریل نظارت حرکت کند. هرچند برخی از نمایندگان از جایگاه نظارتی خویش نیز سوءاستفاده کرده و چنانچه مدیرکل آموزشوپرورش استان به درخواست وی مبنی بر انتصاب مدیر همسو با او در آموزشوپرورش شهرستان حوزه انتخابیه اجتناب کند، در اولین نطق خویش در مجلس با طرح یک موضوع ثالث به وزیر انتقاد میکند یا به روشهای دیگری انتقادش را که احتمالاً با هدف فشار آوردن به وزیر است مطرح مینماید که این اقدامات، به سیستم آموزشوپرورش لطمه وارد و این نهاد فرهنگی را دچار سیاسیبازی میکند. با اینهمه، گویی مهرهچینی و دخالت برخی نمایندگان در عزل و نصب مدیران آموزشوپرورش حوزه انتخابیه به یکرویه تبدیل شده، رویهای خطرناک که آینده دانشآموزان را نشانه رفته و با سرنوشت آنها بازی میکند.
در پایان، آینده و سرنوشت فرزندان این آب و خاک در گرو دستگاه تعلیم و تربیت است و در صورتیکه فشارها بابت انتصاب حامیان و فعالین ستادی نمایندگان مجلس در این نهاد، که اغلب بدون رعایت شرایط شایستهسالاری و نگاه تخصصی انجام میگیرد، متوقف نشود، منجر به اتفاقات غیرقابل جبران و کارکرد اشتباه این دستگاه راهبردی میگردد(که بعضاً هم شده است)، نتیجه آن قطعاً متوجه کسانی است که باعثوبانی رقم خوردن این وقایع هستند.
دستگاه عظیم آموزشوپرورش و تربیت و آموزش نسل آیندهساز ایران اسلامی نباید بازیچه خواستههای سیاسی و ستاد انتخاباتی کسی بشود. آموزشوپرورش جای این قبیل مسائل نیست و چنین موضوعاتی نباید جایگاهی در دستگاه تعلیم و تربیت داشته باشند زیرا یقیناً نتیجهای جز از بین رفتن نگاه تخصصی و تربیتی به آموزشوپرورش و ایجاد معضل در تربیت، کشف و پرورش استعدادها و آموزش باکیفیت آیندهسازان کشور ندارد.