آخ كه اگه خونهها هنوزم پستو داشت!
حرف حرف مرده. البته ديگه نه الان. بيشتر به زمان پدربزرگها و مادر بزرگها بر ميگرده. براي همين اون زمان قهر كردني هم وجود نداشت. یه عربده و یه اخم، سر و ته قضیه رو هم میآورد. هر خونه يه پستو داشت كه مهمترين نقش زندگي زناشويي رو ايفا ميكرد. بعد از دعوا، خانم به پستو ميرفت و بعد از ريختن اشك، يه چاي هم براي آقاي خونه ميريخت و قايله کلا فيصله پيدا ميكرد. ولي از زماني كه پستو از خونهها رفت، خانمها هم گِلههاشون رو ريختن تو زندگيا. از اینجا بحث برابری حقوق زن و مرد هم قوت گرفت و براي اولينبار، زن و شوهر با پديده قهر آشنا شدن. اون اوايل بعد از قهر کردن نميدونستن كه چي كار بايد بكنن. از طرفی مرد به پشتوانه چند 100سال مردسالاری و خانم هم به خاطر داغ بودن جنبش برابری حقوق، هیچکدوم برای آشتی پا پیش نمیذاشتن. اینجا بود که بزرگترهای فامیل نقش پستو رو بازی کردن و اولین پا در میونی شکل گرفت. البته راه حل خوبي هم نبود. زوجها از يه جا به بعد حساب كردن ديدن ماهي يه بار هم بخوان قهر كنن، هر دفعه كل فاميل هم بخوان براي آشتي اونها جمع بشن، ته ماه كُل حقوق رو باید خرج دو گام بالاتر از تن معمولي صدا کنن که توجيه اقتصادي نداره. اين شد كه گل و دموكراسي با هم وارد زندگي زناشويي شدن و واسطهها از بين رفت. نقش پستو رو هم فضای مجازی تقبل کرد. الان دیگه همه چی خیلی ساده شده. داستان از چندتا استوري شروع ميشه و به يه پست اينستاگرام ختم ميشه. استوريها هم با يه سير نزولي از «من عمرمو دادم براي اون نگاه گيرات، تو يه بيلياقتي نگو نه دست بردار» شروع ميشه و به «آره من بيدليل خوشحالم، آخه عشق داره مياد دنبالم» ختم ميشه. در آخر هم پست وا دخالتا و وا فضولا در فضاي اينستاگرام طنينانداز ميشه تا مشت محكمي باشه بر دهان ياوهگويان كه ديگه توي زندگي شخصي مردم سَرَك نكشن.