حسن روحانی رئیسجمهور سابق، برای نامزدی انتخابات خبرگانرهبری ردصلاحیت شد. البته تنها ردصلاحیت روحانی غیرمنتظره نبود، بلکه سیدمحمود علوی و مصطفی پورمحمدی نیز با سابقه وزارت و قضاوت و فعالیت اطلاعاتی ـ امنیتی هم نتوانستند برای این انتخابات از فیلتر شوراینگهبان عبور کنند، اما با این حال، ردصلاحیت حسن روحانی بیش از دیگران به چشم آمد.
ردصلاحیت روحانی اگر چه برای بسیاری از تحلیلگران و صاحبنظران، غریب و باورش مشکل بود، اما این تصمیم شوراینگهبان شاید برای خودش چندان عجیب نبود چرا كه وی سال 1392 شاهد ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی بود و در پاسخ به درخواست سخنگوي وقت شوراينگهبان براي انتقال خبر ردصلاحيت هاشميرفسنجاني به او، گفته بود: «ردصلاحيت آقاي هاشمي را من بايد به ايشان بگويم، ردصلاحيت مرا چه كسي به من خواهد گفت؟» و در بیانیهای که پس از ردصلاحیتش صادر نمود، نوشت: «گرچه در زمان ثبتنام هم میشد حدس زد که وقتی عدهای در دو انتخابات قبلی به جرم حمایت از روحانی رد شدهاند، خود روحانی را هم رد کنند، اما من نمیتوانستم به بهانه عمل نادرست دیگران، به وظیفهای که خود درست تشخیص میدادم، عمل نکنم.» و شاید به همین دلیل، همچون هاشمیرفسنجانی به این ردصلاحیت اعتراض نکرد. البته “غلامعلی رجایی” فعال سیاسی و از مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی هم اعلام کرد: «من از اولین افرادی بودم که پیشبینی کردم با توجه به تغییر و تحولاتی که در مجلس خبرگان و رهبری آینده داریم، امکان ردصلاحیت حسن روحانی از سوی شورای نگهبان وجود دارد.»
علیرغم این موارد، باز هم ردصلاحیت چهرهای که بیش از دو دهه به نمایندگی رهبری در شورایعالی امنیتملی عضویت داشت و پس از هاشمیرفسنجانی در میان رجال زنده سیاسی ایران میتوان او را “مخزنالاسرار” و “مرد جنگ و صلح” خواند و تاکنون نیز در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری عضویت داشته است، عجیب بود و شاید اگر این اتفاق در هر کجای جهان میافتاد، میتوانست شگفتیساز باشد اما در ایران، تقریباً به یک روال تبدیل شده است. گویی، به تعبیر “احمد زیدآبادی”، «ریاستجمهوری کارخانه “منحرفسازی” است، نهادی که در آن هرکس تاکنون وارد شده، ردصلاحیت و حاشیهنشین شده است؛ مگر دو کس که یکی به مقام شهادت رسید و دیگری که به مقام ولایت.» به قول حسن بیادی، فعال سیاسی اصولگرا: «این چه نوع حکومتی است که در آن هرکسی رئیسجمهور شود پس از پایان دوران ریاست، یا ممنوعالخروج میشود، یا مرعوب و یا محکوم؟!» و مهدی مطهرنیا استاد علوم سیاسی هم در این باره میگوید: «اکنون با ردصلاحیت روحانی اکثر بازماندگان نسلی که فجرآفرینان انقلاب ۵۷ دانستهاند به جز آنها که در مصدر مناصب انتخابی هستند، ردصلاحیت شدهاند. انقلابی که نتواند ارزشهای انقلابی را در درون نسل اول خود حفظ کند، آیا میتواند به نسلهای بعدی اطمینان کند؟»
البته دلیل ردصلاحیت روحانی هم اعلام نشد و برخی به ظنّ خود موضوعاتی را بهعنوان دلیل ردصلاحیت روحانی مطرح کردند. به عنوان مثال، علی جنتی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد و فرزند آیتالله جنتی در خصوص دلایل ردصلاحیت روحانی میگوید: «دلیل ردصلاحیت روحانی این است که اعضای محترم شوراینگهبان عموماً دیدگاههای سیاسی خاصی دارند که مغایر نظرات دکتر روحانی است. از جمله در مورد برجام و FATF که آن را به عنوان دیدگاههای نظام مطرح میکنند و هرکس را که نظری مغایر داشته باشد با اهرم نظارت بر انتخابات ردصلاحیت میکنند. در دورههای مختلفی که من شاهد انتخابات مجلس خبرگان رهبری بودهام، متاسفانه فقهای شوراینگهبان به همین نحو عمل کردهاند و اصولاً براساس طراحی و مهندسی انتخابات عمل میکنند و میدانند چه کسانی میتوانند وارد مجلس خبرگان شوند و چه کسانی نباید وارد شوند. تعدادی از نامزدها را میشناسم که به آنها گفته شده اگر به فلان استان بروید تأیید میشوید اما در استان دیگر تأیید نمیشوید. علت این است که شوراینگهبان خودش در آن استان کاندیدایی را قبول دارد و میخواهد نامزد خودش رأی بیاورد. یکی از مصادیق آن در دوره قبلی انتخابات مجلسخبرگان، استان کرمان بود که یک روحانی فاضل و وارسته که از نظر اجتهاد هم مورد تأیید شورا بود به او اعلام کردند که اگر در کرمان کاندیدا شود، ردصلاحیت میشود اما اگر به استان دیگری برود، تأیید صلاحیت میشود. او هم گفته بود که مردم استان کرمان مرا میشناسند و در استان دیگر رأی نخواهم داشت. از اینگونه موارد نمونههای دیگری نیز وجود دارد.»
وی میافزاید: «حتماً در مورد بررسی صلاحیت روحانی اعمال سلیقه سیاسی صورت گرفته است…. مگر در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ صلاحیت آیتالله هاشمیرفسنجانی را رد نکردند؟ وزیر اطلاعات دولت احمدینژاد همانطور که فیلمش قابل دسترسی است، رسماً اعلام کرد؛ ما درکف خیابان هستیم و میدانیم اگر هاشمی رفسنجانی بیاید، رأی میآورد و آن را به مصلحت نمیدانیم.»
وی در مورد حسن روحانی میگوید: «بنده بر اساس همکاری نزدیک با ایشان در دولت یازدهم و سابقه دوستی پنجاه ساله با او، شهادت میدهم که روحانی در مسائل سیاسی، امنیتی، اجتماعی، اقتصادی و موضوع هستهای و توافق برجام دقیقاً طبق نظرات رهبری عمل میکرد.»
البته از منظری مهمتر هم میتوان به ردصلاحیت حسن روحانی نگریست، همان زاویهای که “عباس عبدی” به آن اشاره میکند و میگوید: «در نقد ردصلاحیت روحانی، به گذشته او اشاره میشود، ولی چنین فهمیده میشود که ردصلاحیتها مربوط به “احتمالات آینده” است و ربطی به گذشته ندارد.» احتمالاتی که حتی برخی از چهرههای اصولگرا همچون “جواد کریمیقدوسی” هم به آن اشاره کرده و میگوید: «کسی که استعداد و اراده سقیفهسازی را داشت، توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شد.» و روزنامه جوان هم در هفدهم دیماه در مورد حذف حسن روحانی، از جریانسازی و تصمیمگیری مجلس آتی خبرگان رهبری برای آن چیزی که به زعم آنها “هنگامه سخت” خوانده شده، سخن گفته بود.
در همین ارتباط، “محمد مهاجری” فعال سیاسی اصولگرا هم در شانزدهم دیماه و زمانی که همه توجهات رسانهای و واکنشهای سیاسی و دیپلماتیک به حادثه تروریستی کرمان بود، با به کاربردن کلیدواژه «رئیسیگیت» از صدور دستور مستقیم ابراهیم رئیسی برای پروندهسازی با هدف ردصلاحیت حسن روحانی در انتخابات مجلس خبرگان خبر داد و اعلام کرد: «با اطلاع دقیق میگویم، همان عصر چهارشنبه که کودک دوساله گوشواره قلبی در کرمان با کینه داعش تکهپاره شد، آقای ابراهیم رئیسی در پاستور مشغول دستور پروندهسازی به عواملش برای ردصلاحیت حسن روحانی در انتخابات خبرگان بود. اسم این کار، هرچه باشد واقعیتش رئیسیگیت است.»
اما با گسترش ردصلاحيت کاندیداهاي اصلاحطلب و ميانهرو در هر دو مجلس، افراد و جريانات خالصساز، قبل از آغاز زنگ رسمي انتخابات ترانه فتح و پيروزي سر دادهاند و “جبهه پايداري”، همان طيف اقليتي كه به خوبي ميداند در يك انتخابات رقابتي از كمترين شانس براي رويارويي با گروههاي ميانهرو و اصلاحطلب برخوردار نيست و تنها از طريق حذف رقبا و در يك انتخابات حداقلي است كه ميتواند كرسيهاي بيشتري را فتح كند، سرخوش از حذف روحاني، غزل غزل، ترجيعبندهاي شادي را رسانهاي كرد و “حمید رسایی” عضو این جبهه در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «شنیدن خبر ردصلاحیت حسن روحانی برای نمایندگی مجلس خبرگان از طرف شورای نگهبان با توجه به مستندات، عملکرد و مواضعش اصلاً عجیب نبود. این اتفاق بدیهی بود. بله اگر تأیید میشد باید به خیلی چیزها شک میکردیم.»
اما ردصلاحیت روحانی موجب واکنشهای زیادی از سوی فعالان سیاسی شد. اسماعیل گرامیمقدم عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در این خصوص اعلام کرد: «معتقدم شورای نگهبان، اساساً همتراز حسن روحانی نیست که بخواهد درباره ردصلاحیت او اعلام نظر کند. در این میان، سطوح بالاتری از ارکان حاکمیت باید به این بحث ورود و این ردصلاحیت را کان لم یکن کرده و روحانی را واجد صلاحیت اعلام کند.»
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و فعال سیاسی هم در کانال تلگرامی خود نوشت: «از ظاهر اوضاع چنین برمیآید که نیروهای همسو و همفکر با جبهه پایداری خیز برداشتهاند که عموم نهادهای حاکم را تحت کنترل خود در آورند و به نیروی مسلط و هژمونیک و فیصلهبخش در صحنۀ سیاست رسمی تبدیل شوند. شیوه و عقاید آنها برای ادارۀ کشور هم بر کسی پوشیده نیست. اگر آنها موفق شوند که بر تمام ارکان کشور سلطه یابند، بدون کمترین تردیدی جامعۀ ایرانی را دچار بیثباتی بینهایت خطرناکی خواهند کرد.»
مسعود پزشکیان سیاستمدار و نماینده تبریز گفت: «وضعیت انتخابات بهگونهای شده است که از یک تیم اعضای اصلی آن اجازه ورود به صحنه را دارند و از تیم مقابل رده چندم هم بهزور اجازه ورود به میدان را پیدا کردهاند، در این وضعیت برنده مسابقه از قبل مشخص است.»
محمد مهاجری، فعال سیاسی اصولگرا هم درباره ردصلاحیت روحانی یادآور شد: «در فضای سیاسی فعلی کشور، تأیید صلاحیت برای کسی امتیاز محسوب نمیشود؛ من نمیگویم ضد امتیاز است، اما تأیید صلاحیت امتیاز نیست. به نظر من این اتفاق خیلی مهم نیست.»
محمد عطریانفر هم ردصلاحیت حسن روحانی را بسیار شبیه ردصلاحیت مرحوم هاشمیرفسنجانی در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ دانست و گفت: «اگرچه مجلس آتی خود را از ظرفیت قابلتوجهی مانند حسن روحانی محروم کرد، اما اعتبار ایشان را دوچندان کرد. بعد از این ردصلاحیت، منزلت فردی آقای دکتر روحانی، هم در میان افکارعمومی و هم در بدنه جریانهای سیاسی بهشدت پُررنگ شد.»
این رد صلاحیتها در شرایطی صورت گرفت كه برخي افراد و جريانات سياسي اصلاحطلب و ميانهرو به دنبال آن بودند تا علیرغم همه مشكلات و تنگناها، مسيري براي كنشگري فعال و پويایي انتخاباتي فراهم سازند. اما ردصلاحيت حسن روحاني براي انتخابات خبرگان رهبري كه در ادامه ردصلاحيت گسترده نيروهاي اصلاحطلب و ميانهرو براي انتخابات مجلس شكل گرفت، مانند آب سردي، طرفداران مشاركت در انتخابات را در بُهت و حيرت عميقي فرو برد. بنابراین برخي تحليلگران، از این اقدامات شوراینگهبان به عنوان نماد و شيوه انتخابات آتی ياد ميكنند، انتخاباتي که در آن، گروههاي اقليت ديگر روشنتر از اين نميتوانستند حرف خود را بزنند. اقلیتی قدرتمند كه عملاً سرنخها و مجاري قدرت را در اختیار داشته و نفوذ قابل توجهي در نهادهاي تصميمساز دارد و در حال رقم زدن يك انتخابات با نتايج مطلوب و قطعي و بدون ريسك براي خود است. به قول “علي باقري” فعال سياسي اصلاحطلب: «آنچه در عالم واقع رُخ ميدهد، تقريباً از چگونگي و چرايي وقوع رخدادهاي آينده ابهامزدايي كرده و ديگر ابهامي براي مردم و فعالان سياسي وجود نداشته و وضعيت براي همه شفاف شده است. شرايط كشور ديگر به گمانهزني نياز ندارد و نحوه برگزاري انتخابات كاملاً مشخص شده است. تا مدتي قبل، اين ابهام وجود داشت كه آيا بناست ساز و كار برگزاري يك انتخابات رقابتي و مشاركتي در عمل فراهم شود يا نه؟ برخي ترديدها هم در اين ميان وجود داشت، اما امروز با رخدادهايي كه به وقوع پيوسته، بستر برگزاري انتخابات، كاملاً مشخص شده است.»