راوی خود را از نسلی حساب میکند که در بیاختیار تراشی خورده است و «بیگناهترین گناهکار زمین» است.
نسل او برای فرار از جزیرهایی که در آن دام افتاده است باید «قایقی از تابوت پدران بسازد» در اکثر شعرهای این مجموعه رنجی که راوی از شرایط اجتماعی ما بود و ناتوانیاش در مقابل شرایط به شکلهای مختلف حضور پیدا میکند.
گاه شکوه از استبداد است:
برای پرندگانی که دستان استبداد پرهایشان را چیده است.
گاه جستجوی عدالت در جهان:
آیا عدلی بوده است زمین را؟
گاه اشاره به مسائل سیاسی ملموستر!
افسوس از آن همه شور و هیاهو
هیچ عایدمان نشد
جز روسیاهی انگشت اشارهیمان
گاه تصویر نمادین شرایط پرخشونت!
رخت برکنید پیراهن خونی خشمگین میکند گاوها را
اما هستیشناسی راوی اغلب با نوعی جبر آمیخته است. یعنی آنچه بر انسان میرود و در بعدی کوچکتر بر راوی شعر، اسیر جبر و ناگریزی است، تا آنجا که راوی «چون یک ماهی کوچک» آرزوی «قلاب ماهیگیری» میکند یا از سر نومیدی فکر میکند که فقط درختی است “که بی اختیار/تراش خورده است/به میل یکی دیگر” یا اینکه خود را به کبریتی که خاموش می شود تشبیه میکند:
کبریتی بودم سرنوشت از میان عدهای انتخاب کرد مرا و آتش زد سر سرخم را به اصطکاک زمانهای خاموش
با وجود تنوع موضوعی کتاب در مجموع بافت منسجمی دارد که قطعات را به هم و به یک کل متصل می کند که در آن ذهن خلاق مؤلف به شکلی انتشار یافته است. و جه اجتماعی قطعات که شکاکانه به پدیدههای اطراف خود مینگرد و آنها را به نقد میکشند، از دیگر خصوصیات این مجموعه است.
ذهن مؤلف گرچه به شکلی سیال بین اسطورهها به طبیعت و عناصر اجتماعی سیاسی محیط خود در رفت و آمد است اما در مجموع برخوردی منفعل و جبرگرا را به تصویر میکشد که خود را از تغییر ناتوان میبیند.
اما برخورد مؤلف به مقوله زبان پویا و دگرگون کننده است و گاه با تصرف در ساختهای قراردادی زبان و آشنازدایی قطعات را تفکر برانگیز میکند. یعنی آن تحولی که در بیرون آرزو میکند در ساختار درونی شعرش ایجاد میکند. (از مقدمه)
خواندن کتاب فوق و لذت از اشعار را به اهالی فرهیخته دیارمان توصیه میکنیم.