ماه اسفند، ماه مصدّق است، نه به آن سبب که 14 اسفند سالمرگ اوست بلکه به دلیل حادثهای تاریخی که به دست این فرزند راستین ایران در 29 اسفند 1329 رخ داد و شاهرگ حیاتی این سرزمین؛ نفت را ملی کرد و همچنان نام و یادش بر ویترین تاریخ معاصر ایران میدرخشد.
هرچند عدهای که خود، گذشتهای درخشان ندارند و حال و روز معلومی دارند و مشخص نیست چه آیندهای برایشان رقم بزنند، خواهند گفت: کالبدشکافی مُردگان و از گذشته گفتن و سنگقبر تاریخ را کنار زدن چه دردی از ما درمان میکند که باز از مصدق و قصه پُرغصه او گفته شود یا در این اوضاع ایران، این قصهها و حکایتها چه سودی دارد؟
در گذشته نیز این توضیح را در وارسی انقلاب مشروطه آوردم که ایرانیان از درسها و عبرتهای وقایع تاریخیشان در هراساند و جالبتر از همه این است که اشتباهات پدرانشان را بهشدت تمامتر تکرار میکنند و اینهمه حاصل نه فراموشکاری که نتیجه خود را به فراموشی زدن است! به علاوه آنان که تاریخ را نبش قبر میدانند، جامداران شوکران فراموشی برای ملت هستند و بقایشان در ندانستن مردم به خصوص تاریخ است!
چندسال پیش و در ابتدای مذاکرات برجام در دولت روحانی، عدهای از فعالین سیاسی ملی ـ مذهبی، پیشنهادی به مسئولین رده بالای نظام در راستای حل مساله هستهای ایران و نیز مذاکره با آمریکا دادند که از محتوای آن رنگ و بوی سیاستها و رفتار مصدق در70 سال پیش میآمد و البته از این جریان اصیل و متفکر سیاسی هم غیر از این انتظار نمیرفت. هرچند در آن زمان توجه زیادی به این سخنان کهنهکاران سیاست نشد که اکنون پس از سالها باز به جای اول بازی مذاکرات گذشته و احیای برجام برگشتهاند؛ یادآوری و مقایسه شرایط امروز ایران با زمانه مصدق، کمترین کاری است که به ما تفاوت انسانهای نیک تاریخ را با دیگران نشان می دهد!
***
نهضت ملي در دوران مصدق در طلب سه امر بود: اولي رسيدن به استقلال سياسي و اقتصادي، دوم احياي ضوابط و هنجارهاي دموکراسي و سوم اعاده نظام عقيم شده مشروطيت و اين اصل که شاه سلطنت کند نه حکومت.
مصدق پس از طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس و دفاع سرسختانه از آن در آخرین روز کاری سال 1329، آغازگر مسیری در تاریخ ایران و برخی کشورهای دیگر گردید که اگر توسط او پایهریزی نمیشد، معلوم نبود کی و توسط چه کسی رخ مینمود و این پروسه زمانی به طور جدی به اجرا درآمد که در اردیبهشت30 به نخست وزیری رسید و این همه در زمانهای به وقوع پیوست که با اتمام جنگ دوم جهانی و انباشت ویرانیهای ناشی از آن، دست و دهان تمامی کشورهای آسیبدیده از جنگ به سوی نفت خاورمیانه باز شده بود و به هرقیمتی درصدد یافتن منابع نفتی ارزان بودند. از سوي ديگر در بُعد سياسي هم دنیا تغييراتي در زمان ملي شدن صنعت نفت به خود میدید، يکي از اين رويدادها و تغييرات، شکاف ميان متفقين جنگ، شروع جنگ سرد و تقسيم دنيا به بلوک شرق و غرب از 1949 است که فرصتي را براي برخي از دولتها فراهم کرد که بتوانند از اين برخورد و تقابل براي رسيدن به منافع ملي استفاده کنند. نکته ديگر بروز رقابت ميان خود کشورهاي سرمايهداري بر سر بحث انرژي است. براي همين منظور در اين سالها دو کنفرانس انرژي در واشنگتن تحت عنوان “کنفرانس بينالمللي انرژي” تشکيل شد. در آنجا آمريکاييها مدعي بودند که اگر دولتي انحصار دارد بايد اصل مشارکت را هم بپذيرد که البته اين اصل شامل ايران هم ميشد. برابر اين ادعا، شرکت نفت ايران و انگليس اين موضوع را نپذيرفت ولي موافقت کرد مقادير زيادي نفت به قيمت ارزان به کمپانيهاي طرف مقابل بفروشد. ولي چون اين موضع شرکت نفت راضي کننده نبود، اين رقابتها ادامه پيدا کرد. عنصر سوم و موثر، روي کار آمدن گروهي جديد در وزارتخارجه آمريکا بود که معتقد بودند يکي از بهترين راهها براي جلوگيري از نفوذ خزنده کمونيسم در کشورهايي که خطر افتادن در دامان کمونيسم را دارند، حمايت از ناسيوناليسم است.
مصدق با کلید زدن این جریان بایستی با چند جبهه مواجه و گاه مبارزه میکرد تا بتواند به مقصود برسد، در خارج از یکسو انگلیس و متحدانش بودند و در دیگر سو سایر کشورها که تعامل با آنها در دستور کار بود، سکوت شوروی جا مانده و وامانده هم مزید بر علت بود و در داخل مدافعین هریک از این کشورها (حزب توده، نمایندگان مدافع منافع انگلیس و…) از یک سو و دربار و شاه به وحشت افتاده از قدرت و صلابت مصدق از سوی دیگر و مذهبیون گاه در این سو و گاه در آن سو همه و همه را باید مدیریت میکرد!
آنچه امروز به کار ما میآید دو قطعه از کار مصدق است یکی سیاست موازنه منفی و دیگری دفاعیات او از ملی شدن نفت در لاهه و شورای امنیت که از هر دو سربلند بیرون آمد. هرچند به قیمت سرنگونی دولتش با کودتای همه جانبه 28 مرداد32 با حضور و مساعدت همه دشمنان فوقالذکرش، محاکمه و زندانی شدنش، کشته شدن و زندانی شدن یارانش و… تمام شد!
او در جلسه دادگاه نظامی که برای محاکمهاش پس از کودتای 28 مرداد تشکیل شد، میگوید: «من از این نظر دفاع نمیکنم که دادگاه بداند و یا از تضییقاتی که هر زندانی دچار آن هست، راحت شوم زیرا محکومیت ناشی از ایمان و عقیده، محکومیتی که نتیجه مبارزه برای آزادی و استقلال مملکت است، چیزی نیست که مرا متاثر کند…!»
ماجرای موازنه منفی، در ایران با سیاستهای مصدق گره خورده است و دوران اتخاذ چنین خط مشی سیاسی مقارن با آغاز دولت او، از اردیبهشت 1330 تا 28 مرداد 1332، به مدت 27 ماه میباشد.
مصدق در گزارش خود به مجلس شورایملی (مورخ17شهریور1330) سیاست موازنه منفی را چنین توضیح میدهد: «در این مملکت سه عقیده است: اول عقیده هواخواهان سیاست انگلیس؛ پیروان این عقیده میگویند تا دولت انگلیس منافعی از این مملکت نبرد، هرگز راضی نمیشود که از استقلال این مملکت دفاع کند…؛ عقیده دوم مربوط به اشخاصی است که تمایل به مرام چپ دارند؛ حزب توده که سینه چاکان شورویاند و خواستار دادن امتیازاتی در حد انگلیس به شورویاند…؛ و عقیده سوم، عقیده وطنپرستان است، آنها که میخواهند مملکت ایران عظمت تاریخی خود را حفظ کند. پیروان این عقیده میگویند: دولت ایران هرچه دارد، باید در دست خودش باشد. نفت هم یکی از آن چیزهایی است که کسی از آن عایدات سوء استفاده نکند، کسی به ناحق قسمتی از عایدات را به خود تخصیص ندهد».
این سیاست وقتی از طرف مصدق عنوان شد که در سال 1323، شورویها امتیاز نفت شمال را تقاضا کردند و حزب توده و برخی نمایندگان به طرفداری از آنها خواستار برقراری «موازنه مثبت» شدند، یعنی چون نفت جنوب در اختیار انگلیس است، نفت شمال هم در اختیار شوروی باشد؛ مصدق نفع کشور را در برقراری موازنه منفی اعلام کرد؛ یعنی نه تنها به شوروی امتیاز نمیدهیم بلکه حقوق ایران را نسبت به نفت جنوب نیز که در اختیار انگلیس است، استیفا میکنیم.
نظریه موازنه منفی مصدق، بیشک الهام بخش پدیده نهضت “عدم تعهد” بود و سیاست او به خاطر ملی کردن نفت، مخالفت با پیشنهاد روسها مبنی بر تجدید قرارداد شیلات (انحصار خرید و نظارت بر تولید خاویار 10 سال) و نپذیرفتن شرط مقررات پیمان امنیت متقابل در روابط ایران و آمریکا (که در برابر کمک، ایران به دفاع از منافع غرب متعهد میشد) و… سرمشق حرکتهای ناسیونالیستی مهمی در سایر کشورها گردید.
در سفری كه دکتر مصدق در آبانماه1330 به مصر داشت، در سخنرانی خود برای مردم مصر كه فرياد «زنده باد مصدق» را با خروش تمام سرمی دادند و در گفتگوهايش با «نحاس پاشا» نخست وزير اين كشور، بر ضرورت ملی شدن كانال سوئز تأكيد مینمود، رؤیایی که چندسال بعد توسط جمال عبدالناصر محقق گشت.
پس از آنکه صنعت نفت ایران ملی شد، انگلیس با طرح شکایت از ایران در دادگاه بینالمللی لاهه و نیز پیگیری در شورای امنیت، خواستار در منگنه گذاشتن ایران و بازگشت خود به عصر طلایی تسلطش بر نفت ایران بود اما درایت و سیاست دکتر مصدق بر استعمار پیر چربید چراکه با مدافعات سرسختانه مصدق در دیوان بینالمللی لاهه که ناشی از اتکای به نبوغش و تحصیلاتش در رشته حقوق و بهرهگیری از همه امکانات برای دفاع از حقوق ملت ایران بود، این دیوان را فاقد صلاحیت رسیدگی به این پرونده نشان داد.
شیرینی جریان لاهه در این است که قاضی رسیدگی کننده به این پرونده یک انگلیسی بود و بعدها مصدق در محاکمهاش بعد از کودتا، در دادگاه نظامی خطاب به دادستان نظامی در ردصلاحیت آن در رسیدگی به پروندهاش به رخ آنها میکشد که “شما دست نشانده دولت نظامی برآمده از کودتا هستید و به اندازه آن قاضی انگلیسی هم نیستید که حتی نتوانست مرا در لاهه محکوم کند!”
در شورای امنیت نیز مصدق نگذاشت این نظریه انگلیس که “ملی شدن نفت ایران باعث برهم خوردن امنیت جهانی می شود”، به نتیجه برسد!
ما که نرفتهایم ولی میگویند به پاس حماسه عظيم مصدق در دادگاه بينالمللي كه به تمام ملل جهان درس آزادگي داده بود، صندلياي كه مصدق بر روي آن نشسته بود به احترام او كنار گذاشته شده و هم اكنون پس از گذشت60 سال به عنوان يك جاذبه توريستي به مردم نشان داده ميشود و مردمي كه به دادگاه لاهه ميروند با مشاهده اين صندلي كه به احترام نماينده ملت ايران، بيش از60 سال است كه كنار گذاشته شده است، متوجه عظمت روحيه ملي گرایي مردم ايران ميشوند!
همچنین مجله تایم که هرساله تصویر شخصیت برگزیده سال را روی جلد میزند، در سال 1952 این افتخار را به دکتر محمد مصدق داد.
***
ایران امروز درگیر پرونده هستهای و تحریمها از یکسو، تابوی مذاکره با آمریکا از دیگر سو و مشکلات عدیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و… در داخل است و جناحهای سیاسی درگیر مناقشات کسب قدرتاند و در این معادله پیچیده، متغیرهای منطقهای عمدهای نیز سوای موارد فوقالذکر، نقش ایفا میکنند و راه حل خروج به سلامت از این بحران، در گروی تدبیر مسئولان است که تا چه اندازه ایران و آینده ایران برایشان مهم باشد.
موازنه منفی
صدای خاوران-ایران امروز درگیر پرونده هستهای و تحریمها از یکسو، تابوی مذاکره با آمریکا از دیگر سو و مشکلات عدیده سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... در داخل است و جناحهای سیاسی درگیر مناقشات کسب قدرتاند و در این معادله پیچیده، متغیرهای منطقهای عمدهای نیز سوای موارد فوقالذکر، نقش ایفا میکنند و راه حل خروج به سلامت از این بحران، در گروی تدبیر مسئولان است که تا چه اندازه ایران و آینده ایران برایشان مهم باشد.
لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=6420
- نویسنده : حسین افشاری
- منبع : صدای خاوران