«با نیم نگاهی به یک دهه مدیریت خدمات شهری»
در سالیان اخیر، عرصهی نشر خبر (صفحات مطبوعات، درگاههای مجازی و یا زبان محاورهای) چندان غیربهداشتی و مسموم، هتاک و گاه (نسبت به مسئولین اجرایی) موهن شده است، که از خدمات و پیش رفت امور (در جاهایی که هست) جز به انتقاد و سیاه نمایی؛ نمیتوان نوشت، که متهم بهجانب داری، کاسهلیسی، یا منفعتطلبی و سودجویی میشوی! که البته بر این نوع نگاه (سیاه نمایی) چندان ایرادی نمیتوان گرفت، چرا که شکاف و فاصلهی مردم و مسئولین آنقدر عمیق و نگاه به تمام امور کشور چندان سیاسی شده است، که خدمات و پیشرفتها، در قیاس واقعیت زندگی مردم (بهویژه طبقات متوسط و فرودست جامعه) با مدعیان خدمت، بسی خُرد و ناچیز است؛ ای بس که به دید نیز نمیآید.
نگارنده، که قریب به نیمقرن عمر خویش را با نگاه «شهروند محور» و باور به مسئولیت متقابل اجتماعی، در این شهر زیسته و سالیان پس از انقلاب را با چشمانی نیمهباز، کور نگاهی به مسائل اجتماعی ـ سیاسی داشته است، باور دارد که: در جهان مدرن امروز هر شهروند در برابر محیطی که در آن زندگی میکند مسئول است و صاحب حق و نظر، البته با رعایت حریم انصاف؛ بر مبنای همین باور هرازگاهی دست به دامن قلم شده و آنچه را به خیر و صلاح «جامعه و جمع» تشخیص داده، بهقدر فهم ناقص خویش بیهیچ حُب و بغض، یا مصلحتی (از باب یادآوری به ائمهی مسلمین) به رشتهی تحریر درآورده و در صفحات مجازی یا کاغذی (نشریات) منتشر کرده است.
اشاره کردم که خود را شهروندی مسئول و دارای حق و حقوقی متقابل در برابر جامعه و جمع میدانم، یکی از نهادهایی که بیواسطه مسئول ارائهی خدمات گوناگون به «جامعه» است، «شهرداری» است. ناگزیرم در حاشیه بگویم که بهرغم بینیازی از معرفی، شهروندی (فرهنگی بازنشسته) بیحاشیه و رها از هر نوع فعالیت اقتصادی و یا… هستم، بدین معنا که هرگز سروکاری با شورایشهر و شهرداری نداشته و وامدار هیچ شخص و نهادی نبوده و نیستم؛ هرچند خود را نیازمند به هفت میلیارد جمعیت زمین میدانم.
به قول قدما «دستم جمع است و پایم دراز» و همین باعث میشود که گاه زخم نشتر این قلم، دردناکتر باشد (البته آنجا که غدد بدخیم اجتماعی متورمتر و چرکینتر است؛ به گواه خوانندگان عزیزی که نوشتههای این قلم را قابل میدانند).
سالیانی چند است که به جهت ادای دین، رعایت انصاف ژورنالیستی، و وظیفهی متقابل «شهروندی»، بر آن بودم که به مصداق مصراع «عیب او جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی»؛ اگر تمام وقتم را معطوف به نارساییها و نابسامانیهای اجتماعی کرده، در جایی که خدمتی شایسته و بایسته از طرف مسئولین امر (البته وظیفهی قانونی و شرعی آنان است) صورت گرفته است، بدان نیز بپردازم. (پیوسته و تقریباً تمام مطالبی که تاکنون نوشتهام انتقادی و یا به قول بزرگان سیاهنمایی بوده است، که البته خود باور ندارم). در بین نهادها و ادارات مختلف، مدیریت خدمات شهری (شهرداری) در یک دههی اخیر را، مصداق موفقیت (هرچند نقایص و ایرادهایی هم بوده و هست، که از ملزومات نوشتن دیکته است) مسئولین امر تشخیص داده و بنای ادای دین (وظیفهی شهروندی) داشتهام.
انتخابات اخیر شوراهایشهر و روستا و نتایج برآمده از صندوقهای رأی، انگیزهای شد تا بکوشم به حد وُسع نداشته، به این مهم بپردازم. بدونشک آنکه دم از حقوق شهروندی میزند؛ صدالبته به آرای جمعی حرمت نهاده و باور دارد که نمایندگان منتخب مردم، اگر بیشتر از یک شهروند عادی (نگارنده) دغدغهی امور شهری را نداشته باشند، کمتر ندارند، هرچند ترکیب برگزیدگان (شش نفر از اقلیم پاره تنمان شهرستان کوهسرخ) سؤال معناداری را در ذهن شهروندان نقش زده است، که بیگمان سؤال این شهروند نیز هست! لازم است در همینجا به این نکته اشاره کنم، نگارنده به هیچ روی دربند تقسیمات جغرافیایی، قومی، نژادی، مذهبی و… نبوده و عامل قریب بهاتفاق ناسازگاریها و اختلافات بین افراد و جوامع را همین تقسیمات (پارهگیها) و مرزبندیها میداند؛ (حتا مرزهای جغرافیایی بین ملل را).
در روزهای پسا انتخابات در گوشه و کنار، صحبت از ترکیب جدید شورایشهر کاشمر و بهتبع آن تغییر و تحول در مدیریت شهری و ارکان مرتبط با آن است، که البته امری طبیعی و بدیهی به نظر میرسد. این حق نمایندگان منتخب است که برای نیل به اهدافشان، ترکیبی همراه و همسو برگزینند، امّا لازم است به این نکتهی درشت و مهم نیز توجه داشته باشند: که آنان نمایندگان همهی شهروندان (اعم از کاشمری، بردسکنی، خلیلآبادی و کوهسرخی) هستند، نه فقط آنان که در انتخاب و توفیقشان نقش داشتهاند، چرا که عدم توجه به این نکتهی مهم و حساس، از یکسوی تضییع حقوق اکثریت شهروندان (حقالناس) است؛ (خواه تحریمی و خواه آنان که به دیگران رأی دادهاند، و برای پی بردن به تعدادشان کافی است به تعداد واجدین شرایط رأی، و میزان آرای خویش بنگرند)، و از دیگر سوی ایجاد حس بدبینی و قومیتی و بهتبع آن جفا به اهالی شریف و زحمتکش کوهسرخ، که بهتناسب جمعیت کوچکترین شهر، در چهارگانهی ترشیز بزرگ (کاشمر، بردسکن، خلیلآباد و کوهسرخ) بوده، که به دلایلی چند، اکثریت کرسیهای شورایشهر کاشمر را صاحب شدهاند! هرچند که همه (بهویژه برگزیدگان و اهالی محترم شهرستان کوهسرخ) باور داریم که نگاه قومیتی، یا… به مدیریت شهری و مدیران اجرایی از اساس غلط است، و مدیر یا مدیران، بالاتر از اقلیم هستند و آنکه مسئولیتی را میپذیرد (انتخابی یا انتصابی) در برابر تمام شهروندان خود را مسئول میداند؛ با این همه واگوی چند نکته خالی از لطف نیست:
ـ به یاد دارم در یکی از همنشینیهایم با زندهیاد دکتر محمدحسین روحانی (مترجم برجستهی تاریخ کامل ابن اثیر و استاد پیشین دانشگاه آزاد کاشمر در بدو تأسیس) از سفرش به لیبی و خدمات آن سالهای معمر قذافی و همنشینیاش با او میگفت: «هنگامیکه هواپیما بر فراز شهر ترابلس برای نشستن چرخ میزد، از آسمان شاهد بازسازی، مدرنسازی و نوسازی شهر که بهوضوح خویش مینمایاند، بودم؛ درست مانند سنگی که به وسط برکهای پرتاب شود، موج بلند نوسازی از مرکز به حواشی شهر کاملاً آشکار بود و چشمنواز…»
ـ هرگاه که به تغییر و تحولات شهر در یک دههی اخیر فکر میکنم یا در جایجای شهر، بازسازی و نوسازی معابر و مناطق مختلف شهر را میبینم، به یاد سخن دکتر روحانی در مورد بازسازی شهر ترابلس میافتم (در واپسین روزهای فرمانروایی قذافی، لیبی در شاخص توسعهی انسانی، رتبهی یکم افریقا و پنجاه و سوم جهان بود؛ هشتسال پس از سقوط قذافی ـ 2019 میلادی ـ سازمان ملل جایگاه لیبی را در افریقا ششم و در جهان در رتبهی صد و دهم قرار داد.)
از پرداختن به حواشی و آوردن دلیل و برهان و ترس از هتاکی و… در ستایش خادم یا خادمان چشم میپوشم و در کنار هزاران ایراد و حتا اعتراضی که نسبت به اوضاع اجتماعی دارم، وظیفهی انسانی، اخلاقی و شهروندی خویش میدانم که فارغ از تمام مرزبندیها، در کنار چند دهه انتقاد و ایراد به عملکرد مسئولین، یکبار هم از مسئولی (مدیریت شهری فعلی) که حاصل مدیریتاش را در جایجای شهر شاهدم، به خدمات بیبدیلش اشارهای گذرا داشته و قدرشناسی کنم.
بسیار بهتر از من، سایر همشهریان و مسافرانی گواه عرایضم هستند که مقیم کاشمر نبوده و به فواصل طولانیتر و یا اول بار به این شهر میآیند؛ فراوان از این افراد شنیدهام که حیرت میکنند از ایجاد، بازسازی، نوسازی و تغییر و تحولی که در شهری به وسعت و جمعیت کاشمر مشاهدهگر هستند.
بازگفت خدمات حاصل از مدیریت فعلی شهر، مصداق بردن کشمش به کاشمر است؛ از بازسازی معابر، کوچه و خیابان و میادین، تا بازسازی و زیباسازی مبلمان شهری، فضای سبز، آبیاری و جمعآوری آبهای سطحی و دفع زباله، پارکها، نوسازی ناوگان حملونقل و آتشنشانی، تا ایجاد مراکز فرهنگی ـ ورزشی، روشنایی معابر داخل و خارج شهر، فرهنگسرا و…
باز به خاطر میآورم حدود بیست، سی سال پیش را که به بهانهی ورزش همهروزه مسیر شهر تا جادهی کوهسرخ را پیاده یا با دوچرخه طی طریق میکردم؛ در اواسط بهار، شاهد خزان بیهنگام درختان کهنسال بولوار سیدمرتضا و پارک جنگلی آن بودم، که حاصلش قطع ناگزیر هزاران درخت خشکیده بود؛ حال آنکه در آن سالها نزولات جوی، بسیار بیشتر از یک دههی اخیر بود! به گمان من بازسازی بولوار سیدمرتضا، پارک جنگلی و حواشی آن، در روزگاران خشکسالیهای باغ، بهتنهایی کفایت است، لیاقت، کاردانی و مقبولیت مدیریت خدمات شهری را؛ چه، توفیقات یا کاستیها و نقایص را نمیتوان به کارآمدی یا بیلیاقتی یک فرد محدود کرد! بدون شک این توفیقات حاصل کاری جمعی (کارکنان زحمتکش شهرداری و اعضای محترم شورای شهر) در کنار مدیریتی کاربلد و مدیری مدبر میسر است. گو اینکه برای نوسازی، میبایست ابتدا خراب کرد و بعد آباد نمود؛ ای بس، که در این فرآیند برخی متضرّر شده و ناراضی باشند که تداعیگر همان ضربالمثل معروف است: «تنها دیکتهی نانوشته، فاقد اشتباه و نمرهاش بیست است»؛ آنچه مهم است حاصل کار است: شهری سرسبز و آباد، در عین پاک دستی.
در کنار اینگونه از مدیریت، لازم است نیمنگاهی هم به ترکیب جمعیتی داشته باشیم، که قرار است امورات مربوط به شهر و شهرنشینی را برای آنان بسامان کنیم، چه، این واقعیتی است که بخش وسیعی از شهروندان (توجه به جمعیت شهر و تعداد رأیدهندگان بهعنوان یک واقعیت) در انتخابات اخیر شرکت نداشته و یا بهرغم شرکت به سایر کاندیداها رأی داده باشند، که نمیتوان آنان را ندیده گرفت؛ برخی شواهد و اقوال میدانی حکایت از رضایت بسیاری از شهروندان از مدیریت فعلی شهر دارد که منتخبین محترم شورای جدید را با چالشی بزرگ و انتخابی سخت روبهرو میسازد، که لازم است به خاطر اعتبار و توفیقات چهارسالهی خود و اقناع افکارعمومی (به دور از غوغای سیاسیون و هیاهوی شمار اندکی منفعتطلب) دست به انتخابی هوشمندانه بزنند!
در گزینش و انتخاب کلیدیترین و مؤثرترین مدیر اجرایی شهر (شهردار) برای شهروندان، بیگمان هم جمیع رأیدهندگان منصف و خواهان عمران و آبادانی شهر، و هم آنان که به دلایل مختلف در انتخابات شرکت نکردهاند، متفقالقول از منتخبین شورای شهر انتظار دارند دست به انتخاب مدیری مدبّر (شهردار) و شایستهتر بزنند که:
1ـ متخصص و آگاه به مسائل شهر و شهروندی بوده و صرفاً به امور اجرایی شهر و شهروندان بپردازد و متأثر از جناحهای سیاسی و اندیشههای تنگ و قالبی آنان نباشد؛ شهردار میبایست عملگرا باشد و ضمن حُرمت گذاردن به نهادها و گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی و… صرفاً به عمران و آبادی شهر بیاندیشد و بکوشد.
2ـ در گزینش معاونین، همکاران و دستیاران خود، آزادی عمل داشته باشد و سفارش هیچ شخص، ارگان و یا نهادی را نپذیرد؛ ضمن استقلال عمل، در حلقهی مشاوران و همکارانش، همهی گروههای اجتماعی حضور داشته باشند.
3ـ علاوه بر تخصص، پاکدست، نجیب و اصیل، خوشبرخورد، خوشفکر، باسواد، هنرمند و هنردوست، زیباپسند و زیبابین، خوشسلیقه و گشاده دل و دست باشد.
4ـ شهر را، در هیأت ارگانیسمی (موجود زنده و دارای حس و شعور) زنده و پویا ببیند؛ ضمن توجه به تمام گروههای اجتماعی و ترکیب جمعیتی، در واکاوی نارساییها و اقدام به رفع آن، بیتوجه به سفارشات با نگاه ویژه به نقاط محروم شهر، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب آن را یک واحد کل بداند و به تمام اجزای این پیکره نگاهی علمی و یکسان داشته باشد.
5ـ نگاه تخصصی و پایدار، کلان نگر (کوتاه، میانه و بلند مدّت)، دوراندیش به بازسازی و نوسازی شهر و فضای سبز داشته باشد و در احداث سازهها از سطحینگری (ماستمالی) و ظاهرسازی بپرهیزد؛ سرسبزی و نشاط، شهروند محوری، زیباسازی، استحکام، پایبندی به قانون و… را در عین باور به خرد جمعی از اصول عقیدتی خود بداند.
6ـ از شهر فروشی قویاً بپرهیزد و برای تأمین هزینههای جاری، عمران و آبادانی، نوسازی و زیباسازی، تأمین حقوق پرسنل، لجستیک و… پیوسته به ایجاد درآمدهای پایدار بیاندیشد.
7ـ داشتن حافظهی تاریخی قوی، برای ادامهی راههای قرین به توفیق گذشتهگان و پرهیز از ادامهی راههای آزموده و شکستخورده بیهیچ حُب و بغضی.
8ـ پرهیز از خودنمایی، یا سیاه نمایی کار دیگران یا گذشتهگان و عملگرایی با توجه به واقعیات پیش رو.
9ـ توجه ویژه به باور همهگانیِ جایگاه ویژهی کاشمر در سطح استان و کشور از منظر (اکوتوریسم)، و حقیقتی که با آن روبهرو هستیم (وجود بقاع متبرکه، غنای پیشینهی تاریخی کاشمر، نگاه ویژهی گردش گران به عوارض باستانی ـ تاریخی، و طبیعت منحصربهفرد و یگانهی کاشمر و…)
10ـ پذیرش این حقیقت و موهبت که قرار است ما، افتخار مدیریت شهری را در قد و قوارهی کاشمر با تمام ویژگیها، داشتهها و نداشتهها، پتانسیلها و… از دستان باکفایت مدیری شایسته و توانمند چون مهندس جعفر سلیمانی بگیریم و علیالاصول(انشاالله) موفقتر و بهتر از ایشان ادامه داده، (تا شهروندان هم نق نزنند) و ضمن رضایت نسبی شهروندان، به جایگاهی که شایستهی آن است برسانیم.
با آرزوی قلبی و دعای خیر همهگانی برای سلامتی و توفیق اعضای محترم شورای قدیم و جدید و همچنین مدیران خدمتگزار و صدیق گذشته و آینده، کلامم را با تکبیت آغاز به پایان میبرم:
نام نیک خادمان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت پایدار