شوراها بهعنوان یک نماد مردمی از سپردن اداره امور مردم به دست مردم، در عرصه سیاسی و اجتماعی «حق مردم» را تعریف میکند، حقی که در پایینترین گروههای مردمی تا بالاترین آنها بهتر، بیشتر و واضحتر دیده میشود. اما به علت تمرکز قدرت در نهادهای دولتی و میل به تمرکزگرایی در دولتها، شوراها را که نماینده مردم در پارلمان شهری هستند، قادر نمیسازد تا وظایفشان را بسط و گسترش داده و بتوانند در عرصههای اجتماعی و فرهنگی شهرها و به دنبال آن در عرصه عمل، کارایی هر چه بیشتر و مؤثرتری داشته باشند. لذا گاه شاهدیم که شوراهای شهر فقط «شورای شهرداری» محسوب میشوند و فقط در اموراتی مانند ساختوساز، شهرسازی، فنی و عمرانی، آسفالت معابر، امور خدماتی، پارکها و فضاهای سبز شهری دخالت مینمایند و در رابطه با امور فرهنگی شهرداری، شوراها با برگزاری چند مراسم جشن به مناسبتهای مختلف بسنده میکنند، شورا برای معضلاتی هم چون بحران آب، برق، گاز، مشکلات کشاورزی و… نیمنگاهی ندارد. حالآنکه برای حل مشکلات پیچیده شهرها، هیچ راهی نداریم مگر آنکه نظام یکپارچه مدیریت شهری را ساماندهی کنیم. علاوه بر اینها باید در رابطه با مسائل بهداشتی، آموزشی و فرهنگی، اقتصادی و رفاه اجتماعی، بانکها و… تلاش نمایند، هرچند از برنامه سوم توسعه به بعد، مسئولان مصمم شدند تا از نظر قانونی تمرکز زدایی را در برنامههای اجرایی کشور قرار دهند و خوشبختانه با ابلاغ سیاستهای کلی نظام در بخشهای مختلف بهویژه سیاستهای کلی اصل ۴۴ آن مانعتراشیهایی که دولتمردان برای حفظ تمرکز داشتند، رفع شد؛ لذا اگر نگاه دولت و مجلس در خصوص مدیریت یکپارچه شهری نگاهی باشد که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، مشکلات حل خواهد شد.
هرچند در حال حاضر، شرایط برای واگذاری امور سیاسی و امنیتی به شوراها فراهم نیست ولی مدیریت یکپارچه شهری غیر از بخشهای سیاسی و امنیتی فراهم که باید آن را بهعنوان یک باور و اصل ملی نگاه کنیم و بعد از چندین دهه که از قانون شهرداریها گذشته، باید قانونی تدوین شود که بخشی از تصدیگریها را به نظام مدیریت شهری واگذار کند و در قبال آن نیز از آنها پاسخگویی مطالبه گردد. در این میان نیاز به یک عزم ملی است و شهامتی میخواهد که باید در دولت ایجاد شود و تصدیگری را به شوراها بسپارد. چهبسا میشود شورای شهر هم چون برخی نهادها که با کمک خیرین، خدمات بسیاری به مردم ارائه میدهند، برای انجام کارهای عامالمنفعه از مشارکت آنان بهره جسته و در این راستا تلاش نمایند.
در واقع اگر بپذیریم که نظام جامع مدیریت شهری میخواهد کلیه امور شهر را در یک سازمان منسجم و بهصورت یکپارچه با مشارکت مردم انجام دهد طبیعتاً جایگاه شورای اسلامی شهر و روستا ارتقا مییابد. بنابراین باید همزمان تکلیف مدیریت شهری بهصورت یکپارچه و منسجم در یک نظام منطقی تعریف شود و همچنین بهنوعی جایگاه واقعی شورای اسلامی شهر و روستاها به آن تفویض گردد و از آنها مسئولیت خواسته شود در این صورت شوراها تبدیل به “شورای شهر” و نه “شورای شهرداریها” خواهد شد و همانطور که نظارت بر کار دستگاههای اجرایی از وظایف شوراهاست و بر عملکرد دستگاهها نظارت دارند، باید بدانند که مردم هم بر عملکرد منتخبین خویش نظارت خواهند داشت و باید پاسخگو باشند.
به یاد داشته باشیم؛ توسعه روزافزون شهرنشینی از مشخصههای بارز زندگی اجتماعی در عصر کنونی است که تأثیر عمیقی بر جوامع انسانی داشته و متناسب با توسعه شهرنشینی، مدیریت شهری نیز بهتدریج تکامل یافته است. اما در ایران، سیستم مدیریت شهرى و شهردارى، دیگر جوابگوی مسائل شهری نیست، زیرا امروز شهرداریها دیگر بهعنوان یک نهاد خدماتی به شمار نیامده، بلکه همواره از آن بهعنوان یک نهاد اجتماعی یاد میکنند، به نظر میرسد در این میان باید خدمات شهرداری عادلانه به شهروندان ارائه و نگاه عدالت محور و در راستای رفاه عمومی حاکم شود. از اینرو باید کسانیکه وارد عرصه انتخابات خصوصاً شوراها میشوند با قانون آشنایی کامل داشته و تلاش کنند با ارائه برنامههای مدون و تکیه بر خرد جمعی بهعنوان عضوی از شورای شهر ایفای وظیفه کنند نه صرفاً شورای شهرداری. در واقع عقبه فکری، شخصیتی و تخصص کاندیدای شورا حرف اول را در عرصه انتخابات میزند، شورا وسیله خدمت و همکاری و همیاری برای بهتر زیستن مردم در محیط شهری و روستایی است نه وسیله امرار معاش یا رفع بیکاری. لذا کسانی که کاندیدای شورا میشوند باید افراد بینیازی از هر جهت باشند تا طعمه سودجویان و منفعتطلبان قرار بگیرند. به امید آنکه مردم با انتخاب اصلح شاهد شورای کارآمد، شهری زیبا و شهروند بانشاط داشته باشیم.