گفتمان اصلاحطلبی به این امر شباهت دارد که ممکن است ابر غليظي مدت کوتاهي جلوي خورشيد را بگيرد ولي اين ابر ماندگار نخواهد بود. به عبارت دیگر، این امکان وجود دارد که براي مدت کوتاهي جلوي نورافشاني مستقيم خورشيد گرفته ميشود ولي هم ابر ميداند، هم خورشيد ميداند و هم همه استفادهکنندگان از نور خورشيد ميدانند که اين شرايط ماندگار نيست بلکه در آيندهاي نه چندان دور ابر برطرف ميشود و نورافشاني ادامه ميیابد.
در شرایط فعلی و کم انگیزگی مردم برای مشارکت در امور سیاسی مملکت، به نظر ميرسد سرخوردگي مردم دليل دارد، دليلش هم درست است و حق هم با مردم است؛ يعني در همه شرايط در طول اين40 سال چه در اقبال مردم و چه در اِدبار، هميشه حق با مردم بوده و مردم هيچگاه کوتاهي نکردهاند و هر کوتاهي بوده از مسئولان بوده است. بنابراين در انتخابات اخير هم که حدود 42 درصد مشارکت کردند و براي اولين بار اين کاهش مشارکت بزرگ در انتخابات را شاهد بوديم، ناشي از ناراحتيهاي درست مردم بود ولي راهحل، عدم مشارکت نيست. در واقع مردم ميخواستند به اين وسيله نشان دهند از شرايط موجود ناراضياند. اينجا با اينکه حق با مردم است ولي در نتیجه عدم مشارکت آنان این اتفاق میافتد که با عدم مشارکت، شرايط بهتر نميشود بلکه ممکن است بدتر هم بشود که آثار آن را در گذشته هم داشتيم. بنابراين مردم از اصلاحات رويگردان نيستند بلکه خواهان آن هستند، اگر هم ناراحتند، از اصلاحطلبان و اصولگرايان ناراحتند.
در جریان انتخاب مجلس یازدهم نیز مجموعهاي از کاندیداها که خود را “انقلابی” میخوانند به مجلس راه یافتند و سعی میکنند خود را به عنوان يک جريان جديد معرفی کنند. به عبارت دیگر سعی میکنند، بگویند اينها اصولگراي به معناي رقيب اصلاحطلبان نيستند، بلکه يک مجموعه جديدي هستند و يک برنامهريزي جديد در کشور تحت عنوان نيروهاي انقلابي شده که با رأي حداقلي به مجلس راه پيدا کردهاند. پس ميتوان گفت از نگاه آنان، در اين انتخابات اصولگرايان پيروز نشدند. در واقع نه اصلاحطلبان به هدف نهايي خود رسيدند و نه اصولگرايان بلکه يک جريان سوم به قول خودشان به نام انقلابيون آمدند و مجلس را به دست گرفتند. دليلش هم اين است که ديگر اصولگراتر و باسابقهتر در مجموعه مجلس از آقاي ميرسليم سراغ نداريم. سوابق ایشان به زمان رياستجمهوري، مقام رهبري برميگردد که در دفتر ايشان بود، وزير ارشاد دولت هاشمي و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام است و در مجموع همه شايستگيهاي رياست مجلس را دارا بود ولي حد نصاب آرا براي تصدي رياستمجلس را بهدست نياورد که نشان ميدهد اصولگراها رأي نياوردند و پيروز نشدند. جريان سومي با حداقل رأيی که کسب کردند، مجلس را بهدست گرفتهاند.
اما در پاسخ به کسانی که دوست دارند بگویند اصلاحات تمام شده است، واقعيت اين است که اصلاحات از بين رفتني نيست بلکه اصلاحطلبان بايد پوستاندازي کنند و روش جديدي ابداع نمايند. اصلاحطلبان با برنامهريزي بايد امید و دلگرمي در مردم بهوجود بياورند و با مانيفست جديدي که ارائه ميکنند، اميد را در مردم رونق ببخشند تا مجدداً پاي صندوقهاي رأي بيايند. اصلاحطلبان باید از اين فرصت بهدستآمده حُسن استفاده را بکنند و در قدم اول يک برنامه واقعي طراحی نمایند و ادعاهاي بزرگ هم نکنند چون در ساختار فعلی کار بزرگ نميتوان انجام داد زیرا با اين ناهماهنگيهایی که هست و هر فردی زير پاي ديگري را خالي ميکند، نميشود کار بزرگ انجام داد. کارهايي در حد ظرفیت شرایط موجود طراحی و برنامه و مانيفست خودشان را ارائه کنند تا مردم با ديدن برنامه و اينکه قرار است از خرَد جمعي استفاده شود و قرار است برنامه مدوّن اجرايي واقعي به مردم داده شود، جذب شوند. پس از آن، شخص مناسب با اين برنامه را به مردم معرفي کنند و اگر اجماع اصلاحطلبان انشاءا… اتفاق بيفتد، با اين رويکرد جديد احتمال رأيآوري و حضورشان در قوه مجريه مجدداً ممکن و ميسر خواهد بود.