“شیخ حسن نیازینخعی” تنها روحانی در کاشمر است که حاضر شده کار تغسیل و کفن و دفن اموات کرونایی را انجام دهد.
قرار گفتگویم با او که مصادف شد با دفن یک بیمار مبتلا به کرونا در مکانی دور از شهر به نام آرامستان “بقیع”، جایی که تاریخ در آن خفته است و حال به عنوان مکانی برای دفن اموات مبتلا به این بیماری در نظر گرفته شده است.
وارد آرامستان شدم، محوطه شلوغ نبود جز چند نفر از اعضای خانواده متوفی که برخی از آنها ماسک به دهان با فاصله در گوشهای ایستاده و برخی دیگر کنار هم روی پلهها نشسته بودند و در حال مشاهده مراسم خاکسپاری عزیزشان آن هم در غربت کرونایی! جز نیروهایی که برای این کار داوطلب شدهاند، کس دیگری نیست.
با قرائت نماز میت و دفن متوفی با رعایت کامل پروتکلهای بهداشتی کار شیخ به پایان میرسد و برای گپ و گفت با او داخل اتاقی در آرامستان میشوم. شیخ جوان که 30 بهار از سنش را پشت سرگذاشته و از سال 87 وارد حوزه علمیه شده و پس از 5 سال ملبس به لباس روحانیت شده، در پاسخ به این پرسشم که چه شد تصمیم گرفتید در اینجا حضور پیدا کنید و کار تغسیل، و کفن و دفن اموات مبتلا به بیماری کرونا را انجام دهید؟ میگوید: از وقتی ویروس منحوس کرونا وارد کشور شد بسیاری از طلبهها و روحانیون از جمله خود من برای ضدعفونی کردن معابر به صورت جهادی وارد شدیم، اما وقتی مطلع شدم کسی نیست کار تغسیل و کفن و دفن اموات را انجام دهد و حتی در یکی از شهرستانهای اطراف شنیدم که اموات بدون غسل و کفن دفن میکنند؛ تصمیم گرفتم امور شرعی اموات مبتلا به کرونا را انجام دهم و در این جهاد ذرهای سهم داشته باشم.
او که از دو ماه قبل اینکار را در شهرستان انجام داده؛ میگوید: تاکنون مشکلی برایم پیش نیامده و تمامی امور شرعی اموات طبق فتوای رهبر معظم انقلاب با رعایت نکات کامل بهداشتی انجام و سپس غسل کفن میشوند، حتی سردخانه جداگانه برای این اموات تهیه شده است.
وقتی از او میپرسم از حضورش در اینجا پشیمان نیست؟ با جدیت پاسخ میدهد؛ با همه سختیهایش، هیچگاه از راهی که انتخاب کرده نه تنها پیشیمان نشده بلکه حتی برخی مواقع با نیروهای شهرداری مستقر در بهشت بقیع تماس میگیرد که اگر موردی بود آمادگی دارد.
از او از حال و هوای روزهای نخست شروع به کار و اینکه تا قبل از آن جنازه دیده بوده میپرسم؟ میگوید: کار تغسیل اموات را چندین مرتبه انجام داده بودم اما تاکنون در چنین شرایطی که ملزم به انجام رعایت موارد خاص باشد قرار نگرفته ام، زیرا شرایط تغسیل و دفن اموات مبتلا به کرونا بسیار سخت است.
حضور در اینجا و راضی کردن خانواده شاید کار آسانی نباشد آنهم برای غسل دادن اموات مبتلا به کرونا! از او سوال میکنم خانواده را چطور راضی کردید؟ که پاسخ میدهد، این راهی بود که انتخاب کرده بودم، اما چون پدرم سن بالایی دارد و احتمال میدادم با اینکار موافقت نکند، چیزی به خانوادهام نگفتم، اما بعد از گذشت یک ماه با انتشار عکسها در فضای مجازی متوجه شد و طی تماس تلفنی گلایههایی داشتند اما وقتی شرایط را توضیح دادم نه تنها قانع شدند بلکه وقتی روحیه مرا در انجام اینکار دیدند، تشویق هم کردند.
میپرسم حالا خانواده را به هر نحوی راضی کردید، نترسیدید خودتان مبتلا به این ویروس شوید؟ میگوید: افتخار من به انجام اینکار جهادی است، از سویی هیچکس دیگری برای انجام غسل اموات اعلام آمادگی نکرده بود من هم تکلیف خود دانستم بدون هیچ چشم داشتی به این عرصه ورود کنم و هیچ ترسی هم از این بیماری نداشتم. مهمتر اینکه خواستم تمامی امور شرعی به هر نحوی انجام شود تا بازماندگان به نوعی آرامش بگیرند.
او که به همراه باقی نیروهای آرامستان بقیع به دلیل پیشگیری از شیوع ویروس بیش از دو ماه است خانواده خود را ندیده، بیان میکند: شرایط بسیار سختی داریم این بیماری به گونهای تعریف شده که همه باید از افراد کرونایی دوری کنند، حتی برخی دوستان و اقوام، وقتی فهمیدند؛ اینکار را انجام میدهم؛ از من دوری کردند به همین جهت ترجیح دادم خودم را در قرنطینه قرار دهم و از رفتن به بیرون خودداری کنم. البته ناگفته نماند از همان ابتدا که وارد آرامستان شدیم چندین دست لباس باید روی هم بپوشیم و از ماسک و عینک، کلاه، دستکش و چکمه مخصوص استفاده کنیم.
از شیخ میپرسم آیا در بین امواتی که مبتلا به کرونا که غسل داده فردی از دوستان و یا آشنایانش بودهاند؛ میگوید: متاسفانه بله، وقتی میفهمیدم فردی که میخواهم او را غسل دهم از اقوام، خویشان و دوستانم هست بسیار ناراحت میشدم و زمان بسیار سخت میگذشت.
او در پاسخ به این پرسش که در بین تمام مراحل انجام شده در غسالخانه، سختترین زمانی که بر شما میگذرد چه موقع است، عنوان میکند: از زمانی که میت را تحویل میگیریم تا زمانی که دفن میشود مراحل خاص خود را دارد، اما در خصوص این بیماری سختترین زمان وقتی است که اموات را دفن میکنیم، متاسفانه به دلیل واگیری این ویروس نه تشیعی صورت میگیرد و نه خانواده میتوانند برای آخرین بار و حتی برای یک لحظه عزیز خود را ببینند و این دفن غریبانه بسیار بر من سخت میگذرد.
او اظهار میکند: زمانی که میت با تابوت دفن میشود و میبینم هر کدام از عزیزان به خصوص فرزندان و همسر در گوشهای نشستهاند و نمیتوانند جلو بیایند و برای عزیز خود غریبانه گریه میکنند هر ثانیه، به اندازه یکسال میگذرد.
این روحانی جوان ادامه میدهد؛ بنا به صحبتهای مطرح شده که بیماری اموات واگیردار است و از سویی چون با تابوت دفن میشوند مشخص نبود در خانه قبر که قرار میگیرند رو به قبله باشند یا نه به همین جهت با همکاری شهرداری تابوتهای مخصوصی را سفارش دادم که حتما میت به شانه راست و رو به قبله در تابوت گذاشته شود و بعد پلمپ شود.
از او خواسم اگر خاطره خاصی از این روزها دارد بیان کند، شیخ میگوید: یکی از سختترین کارهایی که در عمر خودم انجام دادهام همین کار است، اینکه فردی التماس میکند برای آخرین بار فرزند و یا همسر خود را ببیند و امکانپذیر نیست و یا فرزندانی حتی برای یک لحظه دیدن روی والدینشان.
او میگوید؛ یکی از صحنههای دردآور این روزهایم اینکه ایستاده بودم منتظر جنازه کرونایی تا آمبولانس وارد شد طبق دستورالعمل ابلاغی جنازه تحویل غسال شد بعد از چند دقیقه فرزندان مرحومه به سمتم آمدند و با گریه تقاضا داشتند یک بار دیگر مادرشان را ببینند اما طبق قانون نمیشد. همان موقع پیرمردی تقریبا ۷۵ ساله به سمتم آمد اشک در چشمان پیرمرد حلقه زده دست بر روی دست میزد و زیر لب آه و ناله کرد و گفت؛” منِ پیرمرد میتوانم در این سن از شما خواستهای داشته باشم، شوکه شدم و گفتم در خدمتم هر کاری از دستم بر بیاید کوتاهی نمیکنم و خواست برای بار آخر روی همسرش رو ببیند با شنیدن این سخن به هم ریختم و بغض کردم و با کارشناس مرکز بهداشت که ناظر دفن اموات هست مشورت کردم تا اگر مشکلی نباشد لباس مخصوص بپوشد و همسرش را ببیند، اما طبق گزارش پزشک متخصص عفونی چون بعد از فوت، امکان سرایت بیماری هست؛ به همین جهت از او عذر خواستم پس از چند لحظه دور از من و فرزندانش در تنهایی بر روی نیمکتی نشست و اشک میریخت. امور غسل و کفن انجام و جنازه آماده نماز و دفن شد دیدم پیرمرد همچنان بیقرار است دستکش و ماسک گرفتم و به سمت پیرمرد رفتم صدایش زدم پدر جان دستکش و ماسک بپوشید همراه من برای نماز بیایید. این یکی از سختترین صحنههایی بود که در این مدت کوتاه دیدم.
گفتگو به پایان رسید، اگر چه متوفای آن روز که شاهد تغسیل و تدفین و خاکسپاریاش بودم وصیت کرده بود در امامزاده دفن شود ولی به دلیل ابتلا به کرونا، فقط باید در آرامستان بقیع آن هم در قبرهایی با عمق حدود 4 متر دفن میشد، قسمت سخت ماجرا جایی بود که انتقال جسد با نگهداری طناب از دو طرف قبر انجام Tسپس بلوکهای بتنی بر بالای فضای قبر گذاشته و یک بسته آهک بر روی این بلوکها میریختند.
از شیخ جوان با غمی جانکاه جدا شدم و بر مرگهای غریبانه کرونایی این روزها آرام اشک ریختم.