«راستي تو از کساني هستي که من براي بر پاداشتن دين از تو کمک ميگيرم و بوسيلهي تو سرکشان را به جاي خود مينشانم و مرز پُر از بيم و خطر را بر دشمن ميبندم. استانداري مصر را به محمدبنابيبکر واگذار کردم؛ شورشيان بر وي شوريدند او جواني است کم سن و سال، در جنگ آزموده نيست تجربه در کارها ندارد. پس بيدرنگ به سوي من بشتاب تا در کاري که شايسته است بينديشيم.»
(نامه امام علي به مالک اشتر)
اين روزها با انگيزهي جوانگرايي در مديريتها، بدون اينکه کمتر به اصل تجربه، کارداني و امتيازات معنوي از قبيل: رشد عقلي، اخلاق، اصالت خانوادگي، ثبات شخصيتي، صداقت، بزرگ منشي و غيره توجه شود، صحبت از آن است این قشر به کاري گمارده شوند که شاید تباه كننده اخلاق ادارى باشد.
هر انسان منصفي وقتي اينگونه افرادِ فاقد شرايط و صلاحيتها را بر کرسي مديريتها مشاهده ميکند، بياختيار به ياد پسر بچههاي پنج، ششسالهاي ميافتد که کت و شلوار پدر بزرگشان را پوشيده باشند و معلوم است که اندازه تنش نيست و اگر قدم بردارند، با سر به زمين خواهند خورد.
البته اگر جواناني، شاخصههاي لازم را داشته باشند که کم و بيش در ردههاي گوناگون وجود و حضور دارند، منافاتي ندارد و ميتوانند مسئوليتهاي خطير را بر عهده گيرند؛ چنانکه در صدر اسلام، پيامبراکرم(ص) بعضي مسئوليتها و مديريتها را به برخي جوانان ميسپردند که اين فقط به خاطر جوان بودن آنها نبود؛ بلکه به اين دليل بود که در کنار جواني، همه يا بيشتر شاخصهها و ويژگيهاي لازم، مانند آگاهي، اخلاق، عقل، تدبير و کارداني را دارا بودند؛ بنابراين در سيرهي حکومتي پيامبر، جوانگراييِ مطلق يا به تعبيري «جوانزدگي»، هيچ جايگاهي نداشت؛ بلکه «جوانگرايي مشروط و مقيد» مورد توجه و عنايت بود، يعني يک جوان وقتي ميتواند مديريت و مسئوليت بپذيرد که علاوه بر علم، تخصص، تحرک و تحصيلات مرتبط، داراي فضائل اخلاقي، رشد عقلي، کارداني و تجربه بوده، مدير و مدبّر هم باشد.
گاهي مديريت و فرماندهي در ميادين نظامي و حتي قضايي با مديريت و مسئوليت در عرصههاي سياسي و اجرايي با هم خلط ميشود. فردي که در جبهههاي جنگ، فرمانده خوبي بود، ممکن است در مديريتهاي اجرايي نتواند مدير مطلوبي باشد و بر عکس. يا فردي در مسئوليت اجرايي موفق عمل کند، اما نتواند از عهده سِمَت قضايي برآيد. پيامبراکرم اُسامة بن زيد را به فرماندهي لشکر منصوب کرد و فرمود: همه به لشکر او ملحق شوند؛ اما معلوم نبود که او را به مسئوليتهاي مهم اجرايي و يا قضايي نيز به گمارد. البته گاهي ممکن است موردي پيدا بشود يک فرد نظامي در عرصههاي مديريتي نيز خوش بدرخشد، چنانکه شهيد باکري پيش از فرماندهي، شهردار موفقي بود.
نکته ديگر اينکه، جوانگرايي به معناي نفي ميانسالي و معمري نيست و نبايد از اين حيث مرتکب دوقطبي شد و دردسر ديگري درست کرد، بايد ظرفيتهاي افراد با دقت و تامل مورد عنايت قرار بگيرد تا هر شخصي و مسئولي سر جاي خودش باشد.
سخنان مقام معظمرهبري درباره به کارگيري نيروهاي جوان در مديريتها يا توصيه به روي کار آمدن دولت جوان، انقلابي، حزب اللهي و پُرانرژي، ناظر به همين واقعيت و حقيقت است؛ نه جوانزدگي يا جوانگرايي عنان گسيخته که متأسفانه در دولتهاي قبل بدعت گذاشته شد و رواج يافت و زمينه سوء مديريتها، نا کارآييها، اختلافات، کدورتها و بحرانها را به بار آورد.
در شأن مردم ايران و نظام اسلامي نيست که بعد از 45 سال، همچنان داخل گودِ آزمون و خطا دست و پا بزند و دوباره گرفتار آدمهاي متوهم بشود، افرادي مثل قارچ سر بلند كنند و بعد از مدتي صرفاً جهت تهيه يك رزومه و برنامه كاري با هدر رفت سرمايه به ريش همه بخندند. بايد از حضور اينگونه آدمها که هر از گاهي با هيکل، قيافهي جديد و شکل و شمايل گوناگون ظاهر ميشوند، مواظبت کرد.
يادمان باشد مراد از جوانگرايي کم سن و سالي نيست، بلکه روحيه و قوت جواني است که همراه با کولهبار تجربه و مديريت انقلابي ميتواند حلّال مشکلات کشور باشد. يادمان باشد مديريت بعضي از ادارات جاي کسب تجربه نيست، بلکه افرادي با روحيه و قوّت جواني و البته با تجربه و عملکرد موفق انقلابي نياز دارد.