سالهاست که حاکمیت دوگانه و نقش گروههای فشار در ساختار سیاسی جمهوریاسلامی ایران تبدیل به پدیدهای خاص شده، که نه تنها نظم کدخدایی و مدیریت حکمرانی را مختل میکند، بلکه با اصول و عدل خداوندی در تعارضی تمام عیار است. این ساختار دوگانه در دولتهای مختلف با فراز و فرودهایی همراه بوده است، که دولت فعلی هم به رغم شعارهای کم و بیش خرَدگرایانهاش و ادعای همکاری بخشی از اصولگرایان معتدلتر، در سیطره این پارادوکس سیاسی عملاً ناکام و عقیم جلوه میکند. در چنین شرایطی دولت مستقر از یک سو تلاش میکند سیاستهای عمومی را به اجرا درآورد و از سوی دیگر با دخالت گروههای فشار و دولتِ در سایه مواجه میشود، که آشفتگیهای گستردهای را در سیاست داخلی و خارجی به وجود آورده و زندگی مردم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
* مفهوم کدخدایی و خدایی در حکمرانی:
در سنّت ایرانی، کدخدا نماد مدیریتی هوشمند و عادلانه است که با درایت و شفافیت امور جامعه را بسامان میکند. کدخدایی به معنای توزیع عادلانه قدرت، حفظ نظم و تأمین رفاهعمومی است. از دیگر سوی، خدایی در حکمرانی به معنای رعایت اصول اخلاقی و انسانی است؛ یعنی حاکمیت باید بر مبنای عدالت، آزادی، انصاف و حفظ کرامت انسانی بنا شود.
سوگمندانه در ساختار دوگانه قدرت در ایران، نه کدخدایی بر مبنای مدیریت و عقلانیت استوار و برقرار است و نه خدایی بر پایه عدالت و انصاف حاکمیت دارد. بر این اساس، نظامی شکل گرفته که در آن گروههای فشار بدون پاسخگویی در برابر مردم و نهادهای قانونی، به دخالت در امور مختلف میپردازند.
حاکمیت دوگانه و آشفتگیهای سیاست داخلی:
- دخالت در امور خُرد و کلان جامعه: که از نامگذاری معابر و خیابانها گرفته تا تصمیمگیری درباره محتوای کتب درسی، مسابقات ورزشی، مناسبات فرهنگی، و… گروههای فشار بدون مجوز و شفافیت وارد عمل میشوند و موثر در امور اجرایی هستند.
- سرکوب فعالیتهای مدنی: در حالیکه تجمعات و اعتراضات این گروهها آزاد است، فعالان صنفی و مدنی، حتا منطبق با قوانین رسمی و موجود، با محدودیتها و برخوردهای امنیتی شدید مواجه هستند، که گاه منجر به برخورد فیزیکی و بازداشت و حبس منجر میشود.
- بیثباتی در تصمیمگیری: دولت مستقر متاثر از فشارهای این گروهها و دخالتهای نهادهای موازی، توان اجرای سیاستهای پایدار را از دست میدهد.
- افزایش تبعیض: وجود نهادهای موازی و برخوردهای نابرابر در اجرای قوانین، موجبات کاهش اعتمادعمومی و تقویت حس بیعدالتی در جامعه را رقم میزند، که در درازمدت اثرات مخرّب و زیان باری دارد و گاه آرامش و امنیت عمومی را تهدید میکند.
پیآمدهای حاکمیت دوگانه در سیاست خارجی:
1.تضاد در سیاستهای بینالمللی: دولتِدرسایهوگروههای فشار با رویکردهایغیردیپلماتیک، تندروانه و غیرمسئولانه پیامهای متناقضی به جهان ارسال میکنند که به سردرگمی شرکای خارجی منجر میشود.
- تضعیفدیپلماسی: چون دیپلماتهایرسمی کشور اغلب اوقات از نیّات، توافقات یا مواضع گروههای فشار بیخبرند، در مذاکرات بینالمللی تحت فشار این مداخلهها ناکام میمانند، این ناکامیها جدای از بار روانی منفی برای مذاکرهکنندگان، بیاعتمادی جهانی را برای معاهدات بعدی به همراه دارد.
- تحریمهاو انزوای بینالمللی: همین مداخلههای غیرمسئولانه، و نتیجتاً بیثباتی در سیاست خارجیست که به تحریمهای اقتصادی و انزوای سیاسی ایران انجامیده است.
اثرات سیاستهای دوگانه بر زندگی مردم:
- کاهشرفاه اقتصادی: تحریمها و بیثباتی اقتصادی ناشی از سیاستهای ناهماهنگ، منجر به افزایش تورم، بیکاری، فقر، فساد و فحشا، اعتیاد و کاهش قدرت خرید مردم شده است.
- افزایشنارضایتی اجتماعی: تبعیض سیستماتیک، تنزل توان اقتصادی طبقه متوسط و محروم، و… سبب شکاف عمیق طبقاتی و در نتیجه اعتراضات اجتماعی شده است، که نیروهای انتظامی ـ امنیتی حاکمیت ناگزیر از سرکوب اعتراضات صنفی و مدنی و محدودیت آزادیهای اجتماعی برای پیشگیری از نارضایتی گسترده مردم شدهاند.
- ناامیدیو مهاجرت: بیثباتی سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی بسیاری از جوانان و نخبگان علمی ـ فرهنگی را ناگزیر به ترک کشور ترغیب کرده است.
- تضعیفامنیت روانی: آشفتگیهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی فشار روانی شدیدی بر خانوادهها وارد کرده، و امنیت ذهنی آنان را تهدید میکند. همین فشارهای روانی و ذهنیست که بنیاد خانواده را تهدید و سبب طلاقهای روزافزون شده است.
بر این اساس باید گفت: اگر این رسم، نه رسم کدخدایی و نه شیوه خداییست، پس چه باید کرد؟
- حاکمیتقانون:تمام افراد، نهادها و گروهها، فارغ از هر قیدی، باید تحت نظارت قانون و پاسخگوی در برابر مردم باشند.
- تقویتنهادهای مدنی: فراهم کردن فضای مشارکت اجتماعی و حمایت از فعالان صنفی و مدنی برای نظارت بر عملکرد دولت و حذف کاهش نفوذ گروههای فشار، و محو دولت درسایه.
- شفافیتدر تصمیمگیری: اطلاعرسانی به روز و شفاف درباره فرآیندهای تصمیمگیری و جلوگیری از مداخلات غیررسمی گروهها، افراد و نهادهای ذینفوذ که عمدتاً تخصص و صلاحیت لازم را نیز ندارند.
- تعاملسازنده میان نهادها: تقویت هماهنگی میان دولت و نهادهای قدرتمند غیررسمی برای کاهش تضادها به منظور حفظ تمامیت ارضی و تضمین و تامین امنیت ملی.
- آموزشسیاسی و مدنی: افزایش آگاهی عمومی برای مطالبهگری موثر و حمایت از اصول دموکراتیک توسط رسانههای آزاد و مستقل از حاکمیت. بدیهیست نظام آموزشی مرتبط با نیازمندیهای اجتماعی و فردی، قطعا میتواند، موثر در تربیت و پرورش شهروند آگاه و مسوول باشد.
—
واپسین کلام: پایان سخن
اینک با لحاظ جمیع شرایط حساس جهان پساترامپ، و بینهایت حساس خاورمیانه و صدالبته شرایط ویژه ایران، زمان آن فرا رسیده است که مسوولین موثر در تصمیمهای کلان، با واقعنگری و به منظور جامعه ایرانی پرهیز از وقوع جنگی ویرانگر، اندک فرجی بعد از این همه شدت برای مردمی تا بدین پایه همراه، محروم و مظلوم، و… به سوی برقراری نظم کدخدایی و اجرای عدالت خدایی حرکت کنند. این مهم تنها با شفافیت، حذف دولت در سایه و گروههای فشار و آتش به اختیار، حاکمیت قانون و مشارکت فعال مردم و نخبگان امکانپذیر خواهد بود. در غیر اینصورت، استمرار این دوگانگی به فروپاشی اجتماعی و سیاسی منجر خواهد شد که هیچکس از آن سود نخواهد برد.
بیگمان پس از این همه سال آزمون وخطا، اگر به جز این طریق رویم، باید گفت:
این رسم، نه رسم کدخداییست این شیوه، نه شیوهی خداییست!