از سوی رهبر انقلاب، تعبیری با عنوان آتش به اختیار به جامعه سیاسی ایران ارائه شد که موجب تفاسیر و تبعات مختلفی تاکنون گردیده است که هر ازچندگاهی عدهای با تفسیر نادرست از این بیانات دچار این سوء فهم شدهاند که رهبری فتوایی داده و طی آن، دست این نیروها را برای هر اقدامی باز گذاشتهاند و آنها میتوانند فارغ از قوانین جمهوری اسلامیایران، دست به هر اقدامی بزنند و در توجیه آن بگویند که رهبری فرمودند خودتان تصمیم بگیرید و عمل کنید، آتش به اختیارید.
رهبر انقلاباسلامی، در تبیین مفهوم «آتش به اختیار»، خاطر نشان کردند: آتش به اختیار به معنای «کار فرهنگیِ خودجوش و تمیز» است و به معنای بیقانونی و فحاشی و طلبکار کردن مدعیان پوچ اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست.
در رابطه با تعریف آتش به اختیاری و تفاوت آن با خودسری بعضی نکات قابلملاحظه و تأمل است:
چون عبارت رهبری اصطلاحی نظامی است دلیل نمیشود که عنوان «آتش به اختیار» بهعنوان یک حرکت خشن و پرخاشگرانه خیابانی و میدانیِ خودسر تفسیر شود. بهصراحت، مخاطب و موضوع سخنان رهبر انقلاب در رابطه با آتش به اختیار بودن، نیروها و مسائل فرهنگی است؛
«آتش به اختیار به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است؛ آنچه ما گفتیم معنایش این است که در تمام کشور، جوانها و صاحبان اندیشه و فکر، صاحبان همت، خودشان با ابتکار خودشان، کار را ـ کارهای فرهنگی راـ پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند و در مقابل آنها، کار انجام بدهند.»
پس مشخص است آتش به اختیار ابداً به معنای قانونشکنی و هرجومرج و نادیده گرفتن ضوابط نیست. رهبر انقلاب در این رابطه تأکید کرده است:
«آتش به اختیار، به معنای بیقانونی و فحاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ پوچاندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست. نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم سوءاستفادهی دشمنان از وضعیت کشور و مراقب حفظ قوانین [باشند]؛ این مراقبتها در درجهی اوّل متوجّه به نیروهای انقلاب است که دلسوزند، علاقهمندند و مایلاند که کشور به سمت هدفهای خود حرکت بکند».
طبق این تفاسیر، فردی که خودسرانه ضوابط و معیارها را نادیده میگیرد، دارای یک رویکرد انحرافی و آسیبزننده است نه اینکه در میدان جهادفرهنگی در حال انجام حرکتی انقلابی و شامل عبارت «آتش به اختیار» باشد. همانگونه که ایشان با قاطعیت انذار داده است که قرار نیست هر کس هر طور تشخیص میدهد و با هر شیوهای، بخواهد عقلانیت، شرع، قانون و موازین را زیر پا بگذارد:
«این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گلهگزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عدهای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را بهعنوان ضدولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عدهای راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. آنکسانی که این کارها را میکنند، اگر واقعاً حزباللهی و مؤمناند، خب نکنند. میبینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست.»
همانطور که در تبیین و توضیح صریح رهبری بیان گردید، مغز تعریف آتش به اختیار این است که برای کار فرهنگی منتظر و معطل دستگاههای کشور نباشیم. دستگاههای کشور یا اولویتها را متوجه نشده، یا به هر دلیلی ارتباط خود را با داوطلبان و فعالان عرصه فرهنگی از دست داده است، لذا اگر در محیط مدرسه، دانشگاه و محل کار، مسجد و محله و هر محیط دیگری در جامعه، زمینه کار فرهنگی و جامعهساز وجود دارد، باید به میدان رفت. این مسئله هم اتفاق جدیدی نیست، بلکه بر آن تأکید شده است. برای نمونه بخش بزرگی از رشد و تدوین مناسبات فرهنگی تشیع، خارج از نهادها و سازمانهای سیاسی و حکومتی ریشه گرفته و پیشرفت داشته است. مگر برپایی مجالس تحول بخش و مؤثر دهه محرم و… منتظر حکومت و نهادها و سازمانها مانده است؟ مگر بانیان عظیمترین هیئات و مساجد و مدرسهسازان و… منتظر دستور و تصمیم و حرکت ادارات و سازمانها شده بودند؟ بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی توسط نیروهایی شکلگرفته و بنیانگذاری شده است که کاملاً خودجوش و آتش به اختیار عمل کردهاند.
اساساً با تعریف دقیق آتش به اختیاری، تفاوت آن با خودسری مشخص میشود. بهترین تعریف هم تعریف مبدع این اصطلاح سیاسی یعنی رهبر انقلاب است که ایشان بهصراحت، موضوع این عنوان را کار فرهنگی دانسته و چنین رویکردی را فارغ از شرایط و ضوابط که مهمترین آن قانون و شرع است نمیپذیرد. نیروی خودسر، کاری به معیارهای عقلی و شرعی و قانونی ندارد و فارغ از موازین، هرگونه که دوست دارد عمل میکند اما این عنوان به معنای فعالیت خودجوش و معطل دستگاهها نماندن اما بر طبق موازین است.