سوره شریفه “حمد“ یا “فاتحهالکتاب“ با حمد و ستایش پروردگار آغاز میشود. با ابراز ایمان به مبدا و معاد ادامه مییابد و با تقاضا و نیازهای بندگان پایان میگیرد. اسلام بر خلاف بسیاری از مذاهب ساختگی یا تحریف شده که میان خدا و خلق واسطهها نائل میشوند به مردم دستور میدهد بدون واسطه با خدا ارتباط برقرار کنید. این سوره تبلوری از همین ارتباط نزدیک و بیواسطه خدا با انسان و مخلوق با خالق است. در اینجا تنها او را میبیند، با او سخن میگوید و پیام او را با گوش جان میشنود. هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربی در این میان واسطه نیست و عجیب اینکه این پیوند و ارتباط مستقیم با خالق، آغازگر قرآن است. در حدیث است که سوره حمد اساس قرآن است. جابربن عبدالله انصاری خدمت پیامبر رسید. پیامبر(ص) به او فرمود: “قسم به کسی که جانم در دست اوست، خداوند نه در تورات نه در انجیل و نه در زبور، مثل این سوره نازل نکرده و این امالکتاب است.“
این سوره در حقیقت فهرستی است از مجموعه محتوای قرآن، از توحید و شناخت صفات خدا تا معاد و رستاخیز و هدایت و ظلالت که خط فاصل مؤمنان و کافران است، به بیان دیگر این سوره مراحل سهگانه ایمان، اعتقاد به قلب، اقرار به زبان و عمل به ارکان را در بر دارد. “ام“ به معنای اساس و ریشه است، به همین دلیل ابن عباس مفسر معروف قرآن می گوید: “اساس و زیربنای قرآن، سوره فاتحه است.“
*سوره حمد، افتخار پیامبر(ص) است
در سوره حجر آیه 87، سوره حمد به عنوان یک موهبت بزرگ به پیامبر(ص) معرفی شده و در برابر کل قرآن قرار گرفته است. آنجا که میفرماید: “ما به تو سوره حمد که هفت آیه دارد و دوبار نازل شده، دادهایم. همچنین قران بزرگ بخشیدیم.“
اینکه در منابع شیعه و سنی تأکید بر تلاوت آن شده به خاطر آن است که تلاوت آن به انسان روح و ایمان میبخشد. او را به خدا نزدیک میکند. صفای دل و روحانیت میآفریند اراده انسان را نیرومند و تلاش او را در راه خدا و خلق افزون میسازد و میان او و گناه و انحراف فاصله میاندازد. به همین دلیل در حدیثی از امامصادق(ع) میخوانیم “شیطان چهار بار فریاد کشید و ناله سرداد. روزی که از درگاه رانده شد؛ هنگامی که از بهشت رانده شد و به زمین تنزل یافت؛ هنگام بعثت حضرت محمد(ص) و آخرین بار هنگام نزول سوره حمد بود.
اگر این سوره در نماز خوانده نشود نماز باطل است. سوره حمد تنها سورهای است که بر هر مسلمانی واجب است ده مرتبه هر روز تلاوت شود. حضرت علی میفرماید: “بسمالله مایه برکت و ترک آن موجب نافرجامی است.“ حضرت علی (ع) به شخصی که بسمالله را مینوشت، فرمود: “آن را نیکو بنویس.“ میان مردم جهان رسم است که هرکار مهم و پرارزشی را به نام بزرگی آغاز میکنند. شروع بسمالله نباید تنها از نظر اسم و صورت باشد بلکه باید از نظر واقعیت و معنی با او پیوند داشته باشد چرا که این ارتباط آن را در مسیر صحیح قرار میدهد و از هرگونه انحراف باز میدارد و به همین دلیل چنین کاری حتماً به سرانجام میرسد و پر برکت است.
امامباقر(ع) فرمود: “سزاوار است هنگامیکه کاری را شروع میکنیم چه بزرگ و چه کوچک بسمالله بگوییم تا پر برکت و میمون باشد.“ حضرت نوح(ع) در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوارشدن بر کشتی و حرکت روی امواج آب که هر لحظه با خسارت فراوانی روبه رو بود برای رسیدن به منزل مقصود و پیروزی بر مشکلات به یاران خود فرمود که هنگام حرکت و موقع توقف کشتی بسمالله بگویند. (سوره هود آیه41). و نیز سلیمان(ع) در نامهای که به ملکه صبا مینویسد، سرآغاز آن را بسمالله قرار میدهد.
روی این اصل تمام سورههای قرآن با بسمالله آغاز میشود تا هدف اصلی که همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزی انجام شود.
تنها سورهای که بسمالله ندارد توبه است چرا که این سوره با اعلان جنگ به جنایتکاران مکه و پیمانشکنان آغاز شده و اعلان جنگ با توصیف خداوند به رحمان و رحیم سازگار نیست.
از علامتهای مؤمن(جهر به بسمالله) یعنی بلند و آشکار گفتن بسمالله است. شروع کردن با نام غیرخدا حتی با نامپیامبر(ص) ممنوع است و اولین آیه نازل شده بر پیامبر(ص) نام پروردگار است. رحمان صفت رحمت عامالهی است که شامل دوست و دشمن خدا میشود. رحیم صفت خاص الهی است که شامل بندگان خاص خداست.
الحمدالله ربالعالمین: ستایش خداوندی را سزاست که پروردگار جهانیان است.
الحمدالله: از ویژگی انسان این است که در برابر جمال، کمال و زیبایی ستایش و در برابر نعمتها و احسانها تشکر میکند، لذا خداوند متعال لایق حمد و ستایش است. بنا بر روایات این جمله بهترین تشکر از خداوند متعال است.
الرحمن الرحیم: تربیت خدا بر اساس رحمت است و عقوبت او از روی لطف، تربیت الهی بر اساس لطف و محبت است. خداوند در قرآن به دفعات تذکر میدهد که اگر بندگانم برخلاف دستورم عمل کردند و پشیمان شدند، میبخشم. میآمرزم، رحیم و مهربانم. بنابراین آوردن(رحمان و رحیم) بعد از ربالعالمین اشاره به این نکته است که ما در عین قدرت نسبت به بندگان با مهربانی و لطف رفتار کنیم.
مالک یومالدین: خدایی که مالک روز جزاست. در اینجا به دومین اصل مهم اسلام یعنی قیامت و رستاخیر توجه میکند و به این ترتیب محور مبدا و معاد که پایه هرگونه اصلاح اخلاقی و اجتماعی است در وجود انسان تحمیل میگردد. این یک نوع هشدار است که در کنار(رحمان و رحیم) بودنش معلوم میشود برای تربیت باید خوف و رجا با هم باشند و یومالدین روشنترین برنامهای است که در قیامت به نمایش گذاشته میشود.
ایاک نعبد و ایاک نستعین: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم. فقط تو را بندگی میکنیم و دست استمداد به ذات پاک تو دراز میکنیم. خدایا در عبادت کردن، نیازمند کمک تو هستیم. تنها ذات الله قابل اعتماد و ستایش است و لیاقت این را دارد که انسان او را تکیه گاه خود در همه چیز قرار دهد. این تفکر و اعتقاد، انسان را از همه موجودات بریده و تنها به خدا پیوند میدهد. این عقیده آن قدر روح انسان را وسیع و افق فکر او را بالا میبرد که به بینهایت و ابدیت میپیوندد و از محیطهای محدود آزاد و رها میسازد.
اهدنا الصراطالمستقیم: ما را به راه راست هدایت فرما. پس از اظهار تسلیم در برابر خداوند و وصول به مرحله عبودیت و استمداد از ذات پاک او، نخستین تقاضای بنده این است که او را به راه راست، راه پاکی و نیکی، راه عدل و داد و راه ایمان و عمل صالح هدایت فرماید تا خدایی که همه نعمتها را به او ارزانی داشته نعمت هدایت را نیز بر آن بیفزاید، گرچه ممکن است هر آن این نعمت به خاطر عواملی از انسان سلب گردد و از صراط مستقیم منحرف و گمراه شود. پس باید هر شبانهروز لااقل دهبار از خدای خود بخواهد که لغزش و انحرافی برای او پیش نیاید.
صراطالذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم والضالین: راه آنها که نعمت دادی آن ها که برایشان غضب کردی و نه گمراهان. در حقیقت چون ما آشنایی کامل به راه و رسم هدایت نداریم خدا به ما دستور میدهد که در این آیه طریق و خط پیامبران و نیکوکاران و آنها که مشمول نعمت و الطاف او شدهاند را بخواهیم و به ما هشدار میدهد که در برابر شما همیشه دو خط انحرافی قرار دارد. خط مغضوب علیهم و خط ضالین. قرآن افرادی مثل فرعون، قارون، نمرود، ابولهب و اقوامی مثل عاد و ثمود و بنیاسرائیل را مغضوب معرفی میکند. تولّی و تبرّی در این قسمت از نماز مشهود است. آنچه از خدا به ما میرسد نعمت است و غضب را خودمان به وجود میآوریم. ابراز تنفر از مغضوبان ریشه سر سپردگی به حکومت آنها را در دل انسان میخشکاند.