در عرصه سیاسی کشور پس از انقلاباسلامی تقریبا همواره، موقعی که دولتها با مشکلات جدی در اداره کشور مواجه شدهاند به دنبال آن بودهاند تا برای ناکامیهای خود دلیل تراشی کنند و چنین وانمود میکردهاند که از قدرت و اختیار کافی برای انجام امور برخوردار نیستند و یا کسانی در خارج از دولت در رسیدن به موفقیت آنها که در راستای منافع ملی است سنگاندازی نموده و دولتها را در رسیدن به اهداف خود ناکام میگذارند. متاسفانه این روند در بین دولتها اینقدر تکرار شده که اعتماد عمومی به انتخابات و به قدرت رسیدن از طریق مراجعه با آرای ملت را شدیدا تحت تاثیر قرار داده و بدتر اینکه علیرغم تهدیدها به افشاگری و معرفی آنها به ملت، تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است و فقط دیوار بیاعتمادی به دموکراسی را افزایش داده است و نتیجه و یا پیامدهای چنین رفتاری افزایش یاس و ناامیدی در جامعه و کاهش مشارکت عمومی مردم به خصوص در انتخابات خواهد بود. یقینا اگر مردم اشخاصی را انتخاب کنند که بعد از مدتی مدعی شوند که افرادی فراتر از قدرت قانونی خود مانع تلاش آنها میشوند، این حس در جامعه به وجود خواهد آمد که رای و مشارکت شما بیارزش است و تصمیمات در جای دیگری گرفته میشود که ارتباط چندانی با اراده و خواست آنها ندارد، اقبال عمومی برای مشارکتهای مدنی کاهش خواهد یافت و زمینه برای بروز دیکتاتوریهای قشری که با اهداف و سیاستهای نظام نیز ممکن است در تعارض باشد فراهم خواهد شد که موقعیت خطرناکی برای امنیت کشور خواهد بود. لذا به منظور آشنایی بیشتر با اصطلاحات فوق که گاه ممکن است نادرست استفاده شوند به مقایسه سطحی آنها میپردازیم هرچند بررسی علمی و دقیق آنها از حوصله مخاطبان نشریه خارج است.
دولت در سایه: در اصطلاح سیاسی به هیئتدولت روی کار نیامده اطلاق میشود که با هدف در دست گرفتن کنترل دولت در واکنش به یک حادثه منتظر ماندهاست. در نظام پارلمانی اغلب بزرگترین حزب مخالف، خود را دولت سایه مینامند. دولت در سایه برگرفته از روش و سیستم سیاسی کشورهای پادشاهی بریتانیا (بریتانیا، کانادا، استرالیا و …) است.(1) در این کشور و برخی نظامهای پارلمانی دیگر، احزاب مخالف با تشکیل یک دولت سایه، وزرا و مسئولان دولت احتمالی خود را منصوب میکنند تا ضمن زیر نظر قرار دادن عملکرد حزب حاکم، همواره برای به دست گرفتن قدرت آمده باشد. دولت در سایه گاهی به افراد و یا نهادهای صاحب نفوذ و به اصطلاح پشت پرده گفته میشود که چندان صحیح به نظر نمیرسد و در اصل یک پدیده سیاسی رایج در نظام سیاسی برخی کشورهای جهان برای رسمیت دادن به جایگاه مخالفان رسمی دولت در قدرت است. احزاب قوی مخالف به صورت یک دولت در سایه وزرا و مسئولان خود را نیز منصوب و به مردم معرفی میکنند و با رصد فعالیتهای دولت، ناظر بر عملکرد او هستند و در موقع لزوم ضعفهای دولت را به اطلاع عموم نیز میرسانند تا دولت یا نسبت به اصلاح آن اقدام و یا منتظر تصمیمات مردم در واکنش به آنها باشد. به لحاظ تاریخی نخستین بار در سال ۱۹۵۱ بود که در پارلمان انگلیس دولت در سایه توسط رهبر وقت اپوزیسیون یعنی “هیو گایتسکول” در مخالفت با سیاستهای نخستوزیر وقت یعنی “وینستون چرچیل” تشکیل گردید. در دهههای اخیر در نظامهای پارلمانی چند کشور جهان اغلب حزبی که بعد از برگزاری انتخابات سراسری در جایگاه دوم قرار میگیرد به عنوان بزرگترین حزب مخالف مطرح شده و خود را “دولت سایه” مینامند. «برخی از کشورها که کابینههای در سایه به صورت رسمی در آنها تشکیل میشود عبارتند از: استرالیا، کانادا، ایرلند، ایتالیا، ژاپن، لیتوانی، مالزی، نیوزیلند، لهستان، صربستان، سریلانکا، اسلوونی، آفریقای جنوبی، تایلند، اوکراین، اسکاتلند، انگلیس و ولز».(2)
دولت پنهان: اصطلاحی است در اشاره به دولت قدرتمندتر از دولت انتخابی. دولت پنهان، دولتی بالفعل اما مخفی است که با استفاده از امکانات دولتی با هویتی مجهول در تشکیلات رسمی نظام، به گونهای سازمان یافته و برای مقاصدی غیر از منافع ملی در حال فعالیت است. در برخی از کشورها گروههایی سیاسی وجود دارند که دارای قدرت اقتصادی و نظامی مستقل از ساختار سیاسی حکومت و همچنین دارای قابلیت ادامه حیات بدون پشتیبانی حکومت میباشند. آنها ممکن است دارایی پایگاه اجتماعی قوی بوده و معمولاً دارای پیشینه و سابقه طولانی حضور فعال در عرصه سیاسی هستند و به همین دلیل تأثیرگذاری بسزایی که بر امور حیاتی و عملکرد دولتها دارند و به عنوان «دولت در دولت» نامیده میشوند.(3)
آنچه مسلم است اینکه میان دولت در سایه و دولت پنهان تفاوت فاحشی وجود دارد. از همه مهمتر این است که دولت در سایه میتواند نماینده رسمی دولت حاکم باشد ولی دولت در پنهان توسط کسانی اداره میشود که سردمدارانشان غیرمردمی هستند و چه بسا میتواند ریشه در قدرتهای مخالف یک نظام در بیرون از مرزها داشته باشد. لذا وجود دولت سایه چنانچه قواعد دموکراسی به خوبی در آن رعایت شود میتواند برای کشور مفید باشد و در مواقع ضرورت مانند بحرانهای سیاسی و اجتماعی به سرعت جایگزین قدرت حاکم شده و از میزان صدمات به کشور جلوگیری کنند. در داخل کشور نیز آنچه موجب شکایت دولتمردان شده، منظور کسانی هستند که گاه مغایر با اراده و منافع ملی در صدد کاهش مشارکت مردم و نهایتا به دست گرفتن همه قدرت هستند. منافع این گروه با قبضه همه قدرت و نه بخشی از آن تامین خواهد شد و چنانچه به هر دلیل مشارکت مدنی مردم و حضور آنها در عرصههای سیاسی و اجتماعی کاهش یابد فرصت برای قبضه قدرت برای آنها مهیا شده است. اینان همان کسانی هستند که به دلیل داشتن قدرت تاکنون هیچ دولتی قادر به معرفی آنها نبوده و عدم شفافسازی در اظهارات فقط بدبینی نسبت به برخی از نهادها و ارگانهای داخل نظام را در پی داشته است که میتواند نوعی آدرس غلط محسوب شود. درخواست اختیارات مورد نظر روحانی نیز که شاید راهکاری برای کاهش دولت پنهان باشد مانع نقش آفرینی آنها نخواهد شد. پس شاید بهترین و تنها راه باقیمانده برای دولتی که توان مقابله با دولت پنهان را ندارد افزایش پشتوانه و حمایتهای مردمی باشد یعنی همان چیزی که دولتهای پنهان اعتقادی به آن ندارند و همواره در صدد محدود کردن آن هستند. بنابراین دولت باید بداند عدم توجه به مطالبات عمومی مردم و کاهش حمایتهای آنان یعنی از دست دادن قدرت و حذف از عرصه سیاسی و مردم نیز باید کاملا هوشیار باشند که به هر میزان از مشارکتهای مدنی کاسته شود به همان میزان بر قدرت دیکتاتورهای پنهان افزوده خواهد شد و تنها راه مبارزه با آنها به قدرت رساندن دولتهایی قوی از جان گذشته و مصمم برای تامین منافع ملی است. پس بیایید تا دولت قانونی حاکم را حمایت، دولت در سایه را تحمل و با دولت پنهان مقابله کنیم.
[1] ویکی پدیا
[2] مدنی، علی ،1396
[3] ویکی پدیا