قالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ (ع) حَرارَهً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً».
بهراستی که با شهادت حسین(ع) آنچنان شور و حرارتی در دل مومنین ایجاد شده که هیچگاه به سردی نخواهد گرایید. تاریخ عاشورا را 73 نفر به وجود آوردند و رهبری این حماسه بزرگ در دستان ایشان بوده است. 72 تن که در کربلا به شهادت رسیدند و زنان و کودکانی که حماسه کربلا را با اسارت خود کامل نمودند.
پس از شهادت امامحسین(ع) و یارانش در سرزمین کربلا رسالت دفاع از دین و بازگویی و رساندن پیام ایشان بر عهده خانواده آن حضرت قرار گرفت و آنان به خوبی پیام عاشورا و اصلیترین محور حادثه کربلا و مظلومیت امام و یارانش را به تصویر کشیدند.
رهبری خانواده و بازماندگان با امامسجاد(ع) و حضرت زینب(س) بود، بنیامیه خیال کرد با کشتن امام و یارانش سرسختترین مخالفان حکومت خود را از میان برداشتهاند، لذا بعد از شهادت امام و یارانش به جشن و پایکوبی پرداختند و در شهرها برای پیروزی یزید جشن و شادمانی گرفتهاند و در این جشنها اهل بیت امامحسین(ع) را در غل و زنجیر کشیدن و در کوچه بازار میگرداندند، اما غافل از اینکه این زنان و کودکان در اسارت، حکومت جابرانه یزید را رسوا و مردم را از خواب غفلت بیدار مینمایند. با خطبه و سخنرانیهایی که توسط حضرت زینب(س) و حضرتامکلثوم(س) و حضرت سکینه(س) در شهر کوفه و شام ایراد شد، وجدان درونی مردم به چالش و محاکمه کشیده شد و شرایطی به وجود آوردند که یزید ملعون پس از آن دیگر نتوانست به این خانواده بیاحترامی کند و حضور این زنان و کودکان زمینهساز قیامهای مهمی به خونخواهی از امام حسین(ع) شد. مانند قیام سلیمانبنصرد خزاعی و قیام مختار ثقفی در سال 64 از هجرت.
در واقع “اگر زینب نبود” مفهوم عبارت کربلا در کربلا میماند. در اینجا مشخص میشود که با حضور آن حضرت و خانواده ایشان بود که انسانها در طول تاریخ توانستند نسبت به این واقعه مهم شناخت پیدا کنند و حق را از باطل تشخیص دهند. این زنان و کودکان در اسارت نگذاشتند جنایات بنیامیه پنهان بماند، آنها با اقدامات خویش نهضت کربلا را زنده نگه داشتند.
*تعدادی از زنان تاثیرگذار در حادثه عاشورا
1) همسر زهیر بنیقین بنام دلهم، با شوهرش از مکه به سمت عراق میرفت. زهیر حاضر نبود در مسیر حرکتش با امامحسین(ع) روبرو شود، در منزلی امامحسین(ع) زهیر را میطلبند و زهیر از رفتن نزد امام امتناع میکند، ولی همسرش میگوید، فرزند رسول خدا تو را میطلبد و تو از رفتن امتناع میکنی و شوهرش را تشویق میکند نزد امام برود و از یاران با وفای امام قرار بگیرد و در رکاب امام به شهادت برسد.
2) ام وهب، همسر عبدالله بن عُمَیر ساکن کوفه بود، وقتی شنید مردم کوفه برای جنگ امام حسین(ع) به کربلا میروند شوهرش را متقاعد کرد که به کربلا رفته و یاری امام کند و زمانی که شوهرش در روز عاشورا به جنگ کوفیان رفت، همسرش ستون خیمه را برداشت و به میدان کارزار قدم نهاد و از امام حسین(ع) حمایت کرد و به شهادت رسید و او تنها زن شهید حادثه کربلا بود.
3) رباب تنها همسر امام حسین(ع) که در کربلا همراه امام بود و پسرش علیاصغر شش ماهه روز عاشورا به شهادت رسید و خودش و دخترش سکینه به اسیری رفتند و در مجلس ابنزیاد از میان زنان برخاست و با سر مقدس امامحسین(ع) مرثیه و قصیدهای خواند که همه را متأثر نمود.
و علاوه بر آنها، فاطمه و سکینه دختران امام حسین(ع) و امکلثوم(س) زنانی بودند که با سخنرانیهای خود منشأ اثر فراوانی در حادثه کربلا بودند هرچند هیچیک به مقام دختر امیرالمومنین زینب(س) نمیرسیدند چرا که او توانست در جریان اسارت، جای برادر شهید خود را بگیرد و همان برنامه برادرش و تبلور جمله هیهاتمنالذله یعنی خواری و زبونی از ما خاندان به دور است را تا شهادت دنبال کرد و از عصر عاشورا تا ورود به مدینه به کار برد و حق تربیت مادرش فاطمه را ادا کرد که البته از دختر امیرالمومنین جز این رفتار، انتظار نمیرفت و او باید در راه دین چنان شکیبا میبود که مادرش فاطمه(س) بود.
حضرت زینب(س) در بازار کوفه خطبهای ایراد کرد و گویی با زبان علی(ع) سخن میگفت. اهل کوفه را سخت ملامت کرد و مردم را منقلب و متأثر نمود و اشکها جاری شد و نالهها از سینه برآمد و آنان را به اشتباهی که کرده بودند توجه داد و کار اهل بیت در بازار کوفه به انجام رسید و فرصت سخن گفتن در مجلس ابن زیاد فراهم شد. آنجا ابن زیاد ملعون گفت: خدا را شکر میکنم که شما را رسوا کرد و شما را کشت؛ حضرت زینب بیدرنگ در پاس ابنزیاد گفت: “اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی أَکرَمَنَا بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً إِنَّمَا یفتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یکذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیرَنَا“؛ شکر خدا را که ما را به پیامبر خود محمد(ص) سرافراز کرد و ما را از پلیدی برکنار داشت و اینکه گفتی ما رسوا شدهایم، رسوایی برای مردم فاسق است و دورغگویی کار مردم نابکار. با این جواب دندانشکن حضرت زینب(س)، ابنزیاد گفت: دیدی خدا با خانواده شما چه کرد. زینب در جوابش گفت: اینان ـ شهدای خانواده ما ـ کسانی بودند که خدا شهادت را برای ایشان مقدر کرد و آنها نیز به این سعادت رسیدند و به راه شهادت رفتند و اما به زودی خواهد رسید که خدا تو و آنان را برای حساب فرا خواند.
ابنزیاد دیگر مصلحت ندید که اهلبیت امام در کوفه بمانند زیرا میترسید که مردم دست به شورش و قیام بزنند لذا دستور داد؛ اهل بیت را به سوی شام، مرکز خلافت بنیامیه حرکت دهند. اهل بیت به شام رسیدند، آنها را سهشبانه روز پشت دروازه شام نگه داشتند تا مردم، شهر را آذین ببندند و آماده جشن شوند. اهلبیت امام را از کوفه و بازار شام عبور دادند و آنها را به مجلس یزید بردند، آنجا زینب(س) با سخنان علی گونهاش چنان یزید را رسوا کرد و او را به گریه انداخت که توان پاسخگویی از او سلب شد، یزید از شنیدن سخنان حضرتزینب(س) که چون نیزهای بر قلبش وارد شده بود از وحشت و تأثر بر خود میلرزید و توانایی پاسخ گفتن را نداشت، لذا رو به امام سجاد(ع) کرد و با سخنانی فرمود: خدا لعنت کند ابنمرجانه را. من نمیخواستم بابایت امامحسین(ع) کشته شود، ولی ابنزیاد عجله کرد.
اثر حضور اهل بیت در اسارت این بود که یزید اظهار پشیمانی کند و خواستههای اهل بیت در شام را اجابت نماید و اجازه دهد اهل بیت در قصر او برای امامحسین(ع) عزاداری کنند و این اولین مجلس روضه ابیعبدالله در خانه خود یزید 7 شبانه روز ادامه داشت، مردان شام در مجلس مردانه حاضر و امام سجاد(ع) برای آنها سخن میگفت و زنان شام در مجلس زنانه با روشنگری حضرت زینب(س) و امکلثوم(س) از خواب غفلت بیدار شدند، سپس یزید صلاح ندید دیگر اهلبیت در شام بمانند دستور داد آنها را در کمال احترام به وطنشان مدینه برگردانند و دوسال بعد از این واقعه در اثر روشنگری اهلبیت مردم دست به قیام زدند و حکومت یزید را سرنگون و تمام قاتلین امامحسین(ع) را مجازات کردند و تا امروز این نهضت عظیم را زنده نگه داشتهاند.
ترویج دین اگرچه به قتل حسین گشت
تکمیل او به زلف پریشان زینب است
خون حسین گشت مُرکب برای دین
اما صحیفه سینهسوزان زینب است
مقصود زینب از سفر کوفه و دمشق
احیای دین و رونق و آیین مذهب است
در حال سیر بر سَر نی آفتاب دین
وز پی بجلوه یک مه و هفتاد کوکب است
زینب چو دید رأس حسینش به نیزه گفت
ماهم گرفته است و یا اول شب است