دهه هشتاد و نودیها شاید لذت رفتن زیرکُرسی و چراغانیهای شبهای زمستان زیر لحاف و کرسی گرم را حس نکرده باشند. اما من و هم سالانم و قدیمیترها خوب میدانند کرسیهای قدیم در روزهای پاییز و زمستان چه صفایی در خانهها به پا میکرد. کرسیها غیر از آنکه در بسياري از خانهها وسیله گرمایشی بود، اهل خانه را دور هم جمع میکرد، اعضای خانواده با نشستن، روبروي هم قرار میگرفتند و چهره به چهره باهم گفتگو میکردند. در تمامي خانهها در شهر و روستا ثروتمند و کمدرآمد کُرسی وجود داشت و دل كندن از آن سخت بود. خاطرهانگیزترین دوران زندگی کودکی و نوجوانیمان زیرکرسی رقم خورد، اما امروز تلفنهای همراه (پيامك، بازیها، تلگرام و…)، كامپيوتر و اينترنت، تلویزیونها و ماهواره فرصت دورهم نشستن را از اعضاي خانوادهها گرفته است. فنّاوریهای امروزه برای ساخت وسایل گرمایشی زیاد شده است، اما یادمان نمیرود از هنر هنرمندانی که با خلاقیت و دستهای پرتوان خود، کُرسی میساختند و با این کار گرمابخش خانههای مردم بودند.
یکی از این هنرمندان نجار شهرمان که عمری را در این عرصه گذرانده و هماکنون به دلیل کهولت سن، دیگر توانایی کار ندارد استاد «غلامرضا همایونی نجار» است. او با شیرینی کلامش ما را برد به سالهای دور، زیر کرسی خانهی بزرگترها، شما هم میهمان ما باشید.
این نجار قدیمی که متولد 1311 است و اجدادش هم به کار نجاری مشغول بوده، میگوید: متولد شهر کاشمر هستم ولی پدر و سه جدم در شهر فیضآباد زندگی میکردند.
«همایونی» که هنر نجاری را از پدر به ارث برده است، گفت: اولین کار چوبیام را در 11 سالگی ساختم. یادم میآید در روستا عروسی بود و آخر شب با تار و عروسک آهوبره مراسمی برگزار شد، آن عروسک را دیدم و صبح بزرگتر از اندازه عروسک شب قبل، در کارگاه پدرم ساختم که تعجب همه را در پی داشت.
همایونی گفت: از کودکی در کارگاه نجاری پدرم، به تماشا و یادگیری این هنر مشغول بودم و البته ایشان هم دوست داشت که سه فرزندش این هنر را یاد بگیرند و همیشه دعای خیر برایم داشت و برکت زندگیام را از دعاهای پدر و مادرم میدانم.
او گفت: پدرم از فیضآباد به روستای سرحوضک هجرت کرد و یکی از بزرگان روستا برایش کار روبهراه کرد و در همین روستا زندگی مشترکش را شروع نمود و از صبح تا شب سرکار میرفتیم و روزانه یک کُرسی میساختیم چون در قدیم یکی از مهمترین وسیله خانه نوعروسان، کُرسی و صندوق چوبی بود که در لیست وسایل جهیزیه دختران وجود داشت.
همایونی که یادش آمد کرسیها را دانه یک تومان درست میکرده و میفروخته و گذران زندگی میکرده، ادامه داد: کمکم از روستا به شهر آمدم و مغازهای در خیابان مدرس اجاره کردم. کدخدای روستای مهدیآباد که دوست پدرم بود، سفتههایم بابت اجاره مغازه را تأیید کرد. همین موضوع موجب تعجب صاحب مغازه شد که چگونه او مرا میشناسد و من گفتم هنرمان باعث شده اغلب مردم مرا بشناسند.
وی عنوان کرد: کارمان رونق داشت و تمامی ایام سال سفارش کار داشتیم. آن زمان ساخت دربهای دو لَتی و چهار لَتی، کرسی، صندوق، دار قالی و… از مهمترین تولیدات دستی نجاران بود.
همایونی گفت: برای ساختههای چوبیمان که نیاز به چوب خوب داشتیم با اره دو سر با برادرانم به آبگرم خلیلآباد میرفتیم و چوب درختان چنار را برش میدادیم و خشک میکردیم و برای درست کردن بهترین دست سازه به مغازه میآوردیم.
همایونی با بیان اینکه رونق ساخت کُرسی بیشتر متناسب با فصل زمستان بود و البته الان هم افرادی پیگیرند که برای آنها کُرسی درست کنم، گفت: برای یکی از دوستانم زمانی که در روستای نقاب کار میکردم، در شروع زندگی مشترکش کٌرسی درست کردم و چند وقت پیش درخواست ساخت صندوق چوبی داشت و از او پرسیدم کرسیای که برایش درست کردم کجاست؟ گفت: فقط یکی از تختههای رویی کرسیاش کمی سوخته است ولی هنوز پس از 50 سال قابلاستفاده است.
وی که حاصل زندگی مشترکش پنج فرزند است، عنوان کرد: خیلی دوست داشتم فرزندانم، این هنر را ادامه دهند؛ پسر بزرگم چندین سال این هنر را بهخوبی فراگرفت و کار میکرد ولی الان راننده ماشین سنگین است، که البته به فرزندان برادرم هم نجاری یاد دادم.
همایونی گفت: پس از مدتی زمین مغازهام را در محله خرمنها (ابتدای خیابان امام موسیصدر و خیابان اکبرنژاد فعلی) خریداری کردم و60 سال در این مکان مشغول به کار بودم. در همین زمین خانهام را ساختم و دربهای چوبی که نصبکردهام هنوز قابلاستفاده است.
وی با بیان اینکه در گذشته درهای چوبی رونق داشت، الان با سرقت دربهای آهنی باغها، مجددا متقاضی درب چوبی برای باغ زیاد شده است.
وی ادامه داد: بعد از چهارماه که مغازه را ساختم، ماشین جیپی داشتم که فروختم و یک وانت مزدا به مبلغ 44 هزار تومان خریدم و چوبها را برای برش به برشکاری و دربهایی که میساختم برای پرس به مشهد میبردم چون امکانات نجاری بهصورت کامل در کاشمر نبود.
این نجار قدیمی که در میان دست سازههایش، تابوتی هم برای مسجد فیضآباد ساخته است؛ گفت: سعی کردم چوب شناس خوبی باشم و تجربهام را در اختیار دیگر دوستان قرار دهم، برای همین چوب خراب هیچوقت برای وسایلی که میساختم استفاده نمیکردم.
وی با بیان اینکه بهترین چوب برای پایههای کُرسی، چوب چنار است چون عمر و مقاومت کُرسی را بیشتر میکند که بنا بر سلیقههای مختلف در اندازههای بزرگ و کوچک میساختم.
همایونی که بیمه نیست، افزود: همیشه دوست داشتم از طریق کارم مخارجام را تأمین کنم و اینک پساندازی دارم؛ گفت: همیشه تلاش کردم لقمه حلال به خانه ببرم و خداوند برکتش را هم به زندگیام داده و زمانی که همسرم زنده بود حدود 60 سال در همین مکان هرروز میزبان دوستان و آشنایان از روستا بودیم و از آنها تا جایی که در توان داشتیم پذیرایی میکردیم.
وی با بیان اینکه دستگاهها و تجهیزات فراوانی برای کار نجاری درستشده که به کمک نجارها آمده و کارهای آنها را آسان کرده، عنوان کرد: آرزوی گرمی محفل خانوادهها را برای همه دارم و امید دارم دورهمیهای پای کُرسی مثل گذشته رونق بگیرد و همه شاد و سرزنده باشند.
هرچه ما به سمت زندگی ماشینی، پیشرفتهایم و از وسایل گرمایشی متنوعی همانند شوفاژ، فنکویل، چیلر، بخاری و شومینههای گازی و… در منازل استفاده و سیستمهای گرمایش از کف، دیوارهها و سقف در طراحی و ساخت خانههای امروزی استفاده کردهایم از فضای زندگی سنتی دور شدیم، صفا و صمیمیت جمع شدن دور کُرسی و بهره بردن از گرمای آن نیز کمرنگ و سردتر شده و گاهی اعضای یک خانواده هفتهها دورهم جمع نمیشوند و با یکدیگر صحبت و مشورت نمیکنند ولی خوشبختانه دوباره اندک خانوادههایی به کرسیهای قدیمی روی آوردهاند و بار دیگر با نشستن دور آن صفا و صمیمیت را برای خود به ارمغان آوردهاند که امیدواریم سنت دیرینه دورهمیهای کنار کرُسی برگرمی خانوادهها بیفزاید.