علیرغم ناتوانی اصولگرایان در اداره مطلوب مملکت که امروز این ناتوانی بیش از گذشته بر همگان آشکار گردیده است، این جریان سیاسی همچنان استراتژی گذشته خود را که «بیاعتبارکردن» اصلاحطلبان بود، دنبال میکند و همین استراتژی، آنها را با یک مشکل بزرگ روبهرو ساخته است. مشکلی که برای حل آن، ناگزیر زبان به تهدید گشودهاند زیرا نگرانند در انتخابات آینده، جبهه اصلاحات «عدم مشارکت» در انتخابات را سرلوحه کار خود قرار دهد.
پُر واضح است که اساساً انتخابات، معبر ورود جریانات سیاسی به داخل حاکمیت و یکی از راههای اثرگذاری بر جریان حکمرانی کشور است. لذا در شرایط عادی، انتخاب هیچ جریان سیاسی، به ویژه اصلاحطلبان، تحریم و کنارهگیری از انتخابات نیست، چرا که رقابت انتخاباتی، جریانی مستمر است و شکستها و پیروزی در آن، امری بدیهی است. بنابراین کنارهگیری احتمالی از انتخابات توسط جریانات سیاسی را، نه انتخابی از سرِ رغبت، بلکه گزینشی ناگزیر در قبال اِعمال محدودیتهای نامنطبق با حقوق اساسی شهروندان و خلل در فرآیند برگزاری منصفانه انتخابات باید دانست. بنابراین باید گفت، نگرانی ایجاد شده در خصوص احتمال عدم مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات، نتیجه سیاست مجموعه جریان راست است، زیرا آنان تصور میکردند با حذف اصلاحطلبان از صحنه سیاست، مردم به سمت آنها حرکت میکنند؛ خیال خامی که نتیجه آن را دیدند و در حالی که تا دیروز از حضور اصلاحطلبان در انتخابات ناراحت بودند و بهصراحت به آنها میگفتند: «شما که بعد از انتخابات مدام میگویید اجازه کار به ما نمیدهند، چرا در انتخابات شرکت میکنید؟» امروز نگران غیبت آنها در انتخابات شدهاند. از همین رو محمدرضا باهنر زبان به تهدید باز میکند که در صورت عدم شرکت اصلاحطلبان در انتخابات «باید پاسخگو باشند» و جالب آنکه در همین حال، باز هم رفتارها و گفتارهای متناقض اصولگرایان تمامی ندارد و گویی هنوز متوجه تأثیر رفتاری که خود در جامعه گذاشتند، نشدهاند. لذا همچنان این جملات را تکرار میکنند که «مردم از اصلاحطلبان ناامید شدهاند.» اما نمیفهمند با ناامیدی از اصلاحات، مردم فوجفوج به سمت اصولگرایی حرکت نمیکنند بلکه پشتوانههای مردمی سیستم اجرایی را کاهش میدهند.
اما برخلاف این نظر اصولگرایان، حجتالاسلام عبدالواحد موسوی لاری فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است: «اصلاحطلبان پایگاه مردمی خود را دارند اما نه مثل گذشته. در حال حاضر مردم از کل ماجرا اعم از اصلاحطلب و اصولگرا عصبانی هستند اما اگر قرار باشد مردم به انتخابات روی خوشی نشان دهند، به اصلاحطلبان روی خوش نشان میدهند نه دیگران.» و میافزاید: «بنده نمیگویم اصلاحطلبان وارد انتخابات نمیشوند بلکه شرایط حضور فراهم نیست. بنده همیشه گفتم اصلاحطلبان صندوق رأی را داور نهایی تلقی میکنند. واقعیت امر این است که اصلاحطلبان از انتخابات رویگردان نیستند، اما وقتی رقابت انتخاباتی فاقد معنا خودش شده باشد دیگر معنا ندارد که بگوییم میآییم یا نمیآییم.»
به هر حال اکنون دغدغه حاکمیتِ یکدست شده، مشارکت گسترده مردم در انتخابات است و در این میان، اصولگرایان به زبان تحلیل و تهدید به دنبال این هستند که بار دیگر اصلاحطلبان سیاست «کاندیدای نیابتی» را تکرار کنند، گویی هنوز درنیافتهاند که از سال 98 و از زمانی که سیاست مشارکت حداکثری در انتخابات با چالش مواجه شد، دیگر برای مردم فرقی نمیکند علی لاریجانی، مجتبی آقاتهرانی، قالیباف، یا رسایی در مجلس باشند. اتفاقاً بسیاری معتقدند که تندروهای اصولگرا، چهره واقعی جریان راست را بهتر و بیشتر نمایان میکنند و اکنون خوب یا بد وضعیت جامعه، نتیجه و دستپخت اصولگرایان است و امروز نمی توانند از نتیجه عمل خود بگریزند.
حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در خصوص حمایت اصلاحطلبان از کاندیدای نیایتی در انتخابات گذشته میگوید: «از نظر من در دو انتخابات اخیر مجلس ۹۸ و ریاستجمهوری و شوراهای۱۴۰۰، اصلاحطلبان در همان زمینی بازی کردند که نهادهای حاکمیتی میپسندند. یعنی آنها علاقهمند بودند تا اصلاحطلبان در نهادهای قدرت نباشند و به دنبال حاکمیت یکدست بودند. به نظرم ما اصلاحطلبان هم با آنها همراهی کردیم یعنی در همان زمینی بازی کردیم که آنها میخواستند.» بنابراین اصلاحطلبان دیگر به دنبال کاندیدای نیابتی نخواهند بود و به دنبال انتخاب بین بد و بدتر نخواهند رفت. همچنین، امروز بر خلاف تصور اصولگرایان، دیگر تلاش برای بیاعتبار کردن اصلاحطلبان و شعارهایی از قبیل«مردم از اصلاحطلبان ناامید شدهاند» برای مردم جذابیتی ندارد. واقعیت این است که آنچه باید تغییر کند تا مردم حاضر به مشارکت در انتخابات شوند، دادن این اطمینان به مردم است که با خواست و اراده آنها سیاستها تغییر میکند.
نکته جالب ماجرا اینجاست که، علیرغم اعلام مکرر بخشهای مختلف حاکمیت در خصوص لزوم برگزاری انتخاباتی رقابتی، سالم و مشارکتی، آنچه تاکنون در عمل به چشم میآید، دورنمای مثبت و امیدوار کنندهای را نسبت به تحقق وعدههای اعلامی ترسیم نمیکند و در حالی که بخشهایی از حاکمیت نسبت به برگزاری انتخاباتی با مشارکتی قابل قبول، احساس نیاز میکند، اما ظاهراً توجه به این امر مهم و بدیهی وجود ندارد که “مشارکت گسترده انتخاباتی”، محصول نهایی یک فرآیند نسبتاً طولانی و دارای اجزا و ابعاد متعدد است و امکان تحقق آن از راههایی غیرطبیعی وجود ندارد. لذا بخشهایی از حاکمیت، به جای تلاش برای تحقق مقدمات برگزاری انتخاباتی استاندارد در کشور، گمان میکنند از طُرقی همچون فراهم کردن امکان رقابت برای تعدادی گزینش شده از چهرههای سیاسی و اجتماعی ملی یا منطقهای و دعوت از آنان برای حضور در رقابتهای انتخاباتی، بدون توجه به نظر و انتخاب احزاب و جناحهای سیاسی مربوط، میتوانند انتخابات را رقابتی و مشارکتی کنند، بدون آنکه ریسک انتخاب نمایندگان واقعی و با کیفیت گرایشهای سیاسی منتقد را متحمل شوند.
بدون شک، چنانچه انتخاباتی برگزار شود که در آن امکان رقابت برای کلیه جریانات و گرایشهای موجود سیاسی که متعهد به فعالیت و سیاستورزی در چارچوب حقوق و آزادیهای طبیعی و فطری خود و همچنین هنجارهای قانونی هستند وجود داشته باشد و اطمینان جامعه نیز نسبت به سلامت برگزاری چنین انتخاباتی جلب شود و نیز مجلسِ برآمده از این انتخابات، بهعنوان تنها نهاد تقنینی کشور در رأس امور قرار داشته باشد، آن وقت است که به شکل طبیعی زمینه مشارکت گسترده انتخاباتی فراهم خواهد شد و میتوان امیدوار به آشتی دوباره مردم با صندوقهای رأی بود.