گاهشمار تقویم از آخرین نفسهای سال1401شمسی حکایت دارد و خدا کند این چند روز باقیمانده نیز به خیر بگذرد. سالی که برای ملت و دولت ایران با حوادث ناخوشایندی همراه بود و آثار روانی آن تا سالها روح و جان ملت را مکدّر خواهد کرد و مرور اتفاقات تاریخی ثبت شده در آن، همواره نسلهای آینده این مرزوبوم را آزار خواهد داد و چنانچه جنگ و حوادث تلخ ناشی از بلایای طبیعی همچون سیل و زلزله را نیز به آن اضافه کنیم، سالی که در حال گذر از آن هستیم سالی نامیمون برای ایرانیان و برخی از ملتهای جهان همچون اُکراین ، ترکیه و سوریه بوده است.
یقیناً حال و روز مردم ایران در این روزهای پایانی سال خوب نیست و با “شعار درمانی” و پرهیز از انتقاد هم اوضاع مساعد نمیشود. پس از وقایع تأسفبار فصل پائیز، اکنون شاهد تهدید امنیت ملی از طریق پروژه بسیار خطرناک “مسموم کردن دانشآموزانِ” معصوم بهویژه در مدارس دخترانه هستیم. پروژهای که با فروکش کردن اعتراضات مردمی کلید خورده و اقتدار حاکمیت و بهخصوص دولت را با چالش جدی مواجه کرده است. نظامی که همواره هواداران و ملت خود را با برخورداری از “امنیت” امیدوار نگه داشته است، الان در مقابل اتفاقاتی که دامنه آن با سرعت رو به گسترش است، پاسخی قانعکننده ندارد. نظامی که مدعی بوده اِشراف کامل اطلاعاتی بر آسمان و زمین کشور دارد، حالا هر روز با فاجعهای وحشتناک مواجه است که تاکنون غیر از “سکوت” چیزی برای گفتن نداشته است.
در دیدگاه اسلام، امنیت یک موهبت الهی همچون سلامتی است که تا از انسان سلب نشود قدر آن را نمیداند. همچنین اسلام امنیت را از اهداف استقرار حاکمیت خداوند میداند و تأمین آن را برای مؤمنان “جهاد” میشمارد و برای آن اهمیت زیادی قائل است، زیرا در سایه امنیت است که میتوان عدالت را اجرا کرد و چنانچه این نعمت الهی مورد تهدید قرار بگیرد، حتی ارتزاق و اجرای عدالت نیز طعم و حلاوت خود را از دست خواهد داد.
اصلاً “امنیت” به مفهوم ساده آن، یعنی اینکه انسان ترس و نگرانی از به خطر افتادن منافع حیاتی وجود نداشته باشد و به عبارتی منافع ما توسط عوامل بیرونی یا درونی مورد تهدید قرار نگیرد. تاریخ بارها ثابت کرده که تهدیدات امنیتی از درون، بسیار خطرناکتر از تهدیدات بیرونی است، چرا که تهدیدات خارجی موجب شکلگیری وحدت و انسجام ملی در برابر بیگانگان میگردد اما تهدیدات داخلی منجر به بروز جنگهای داخلی و به جان هم افتادن دولت و ملت میگردد که نتیجهای جز قتل و ویرانی و از بین رفتن منافع ملی در پی ندارد.
لازم به ذکر است که وقتی از امنیت سخن میگوییم، فقط منظورمان جنبههای فیزیکی آن نیست که مثلاً زیرساختها و جان افراد و ملتی از داخل یا خارج مرزها مورد تهاجم قرار بگیرند، بلکه امنیت ابعاد دیگری از جمله ابعاد روانی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مدیریتی نیز دارد که گاه به علت ترس از تهدیدات مرزهای جغرافیایی و بروز جنگهای مستقیم، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
در شرایط کنونی و به دنبال تغییرات شدید ارزی و کاهش لحظهای ارزش پول ملی و ناتوانی دولت در کنترل آن، بهاندازه کافی “امنیت روانی” جامعه مورد تهدید قرار گرفته است. اگر فشارهایی همچون تبعیض در پرداختها و اختلاف فاحش درآمدهای اقشار مردم را در کنار گزارشهای اختلاسها، رانتها و تجملگرایی مسئولان از یکطرف و سکوت معنادار نمایندگان مجلس و خواص و علمای دینی، بهعنوان مدافع حقوق ملت را از طرف دیگر کنار هم قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که حوادث اخیر حمله شیمیایی به مدارس، چگونه میتواند امنیت روانی یک ملت را تهدید کند. مضافاً اینکه برخی بهاصطلاح مدعیان دفاع از حقوق مردم که در دولت قبلی گاه با عربدهکشی فضا را متشنج کرده و دولتیان را مینواختند، اکنون در مقابل گرانیها و افزایش نرخ ارز و سخت شدن معیشت مردم سکوت کرده و زبان و قلم خویش غلاف کردهاند.
با “یکدست شدن حاکمیت” و تفکیک مردم و نخبگان به انقلابی و غیرانقلابی یا ارزشی و غیرارزشی و به حاشیه راندن بخش عظیمی از نخبگان سیاسی و اجتماعی مردم، در کنار ناکارآمدی و نابلدی مدعیان، این اوضاع قابل پیشبینی بود و بارها توسط دلسوزان هشدار داده شده بود. اینکه خواسته باشیم ناکارآمدی خود را در همه امور و در همه زمینهها، از امور فرهنگی و اجتماعی گرفته تا اقتصاد و سیاست و اخیراً امنیت را به “دشمن” نسبت دهیم، همانند یک تیغ دو دَم است که یک دم آن حاکی از ضعف شدید ما در مقابل دشمن خواهد بود، دشمنی که میتواند در بالاترین سطوح امنیتی ما نفوذ کرده و دانشمندان ما را ترور نماید، دشمنی که میتواند یکشبه ارزش پول ملی ما را به هر میزان که بخواهد کاهش دهد، دشمنی که میتواند ثبات را از اقتصاد ما بگیرد، دشمنی که میتواند فرهنگ ما را هدف قرار دهد، دشمنی که در چهلسال گذشته علیرغم پیشرفتهای فوقالعاده نظامی و موشکی، مانع تولید یک خودروی ملی در شأن ملت ایران و کاهش مرگومیر آنها در تصادفات جادهای شده است، دشمنی که اعتقادات دینی و مذهبی ما را بهشدت مورد هجمه قرار داده است، دشمنی که توانسته فساد اداری و اختلاس را توسعه دهد، دشمنی که با گسترش فقر، اعتیاد، طلاق و بی و بند و باری بنیان خانوادهها و اجتماع را تهدید کرده است، و نهایتاً دشمنی که امروز با حملات بیولوژیکی، امنیت روانی و اقتدار یک نظام را هدف قرار داده است، چگونه توانسته در همه موارد فوق موفق عمل کند؟! پس نظام مقتدری که قرار بود “اَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ” باشد را چه شده است؟ اینها چه کسانی هستند که آزادانه میتوانند در هر نقطه کشور فاجعهای بیافرینند و موجب تشویش اذهان عمومی شوند؟!
نگارنده به سیاستگذاران و تصمیمسازان پیشنهاد میکند که به بهانه نوروز و آشتی ملی، بهجای حاکمیت یک گروه حداقلی که ثابت کردهاند بلدِ کار نیستند و فرصتها و منابع ملی را هدر میدهند، مجدداً به یک رویکرد مبتنی بر وحدت ملی و مشارکت بیقید و شرط همه مردم در قدرت و تعیین سرنوشت بازگشته و هرگونه امید دشمن برای ایجاد تفرقه و بروز اختلافات داخلی را ناکام بگذارند. البته اگر هوای نفس و طعم قدرت اجازه فرماید.!