پرده اول: شروع زودهنگام
بدون شک، انتخابات عرصه رقابت و پیکار سیاسى میان احزاب، گروهها و جریانهاى سیاسى است که براى ورود به ساختار قدرت نیاز به جلب آراى مردم دارد. با این تفاسیر، طبق روال انتخاباتهای پیشین، فعالیتهای انتخاباتی دو جـریـان اصـلى سیاسی با عناوین اصلاحطلب و اصولگرا از ماهها پیش از شروع فرآیندهای انتخاباتی در منطقه ترشیز آغاز شد؛ اما بیش از همه، جریان اصولگرایی به جبران شکستهای قبلی، خود را آماده حضور میکرد و مدعیان این طیف، فعالیتهای خود را آغاز کردند البته تعداد زیاد آنان و تلاشهای خُرد و کلانشان برای رسیدن به اجماع هم بسیار پرماجرا بود. در این میان، حضور عجیب و غریب چهرههایی در جرگه اصولگرایی که هیچ شناسنامه سیاسی نداشتند و صرفا بنا به ادعایشان در این طیف گنجانده شده بودند و برخی که در دورههای گذشته با پرچم مستقل در عرصه حضور یافتند و در این دوره دو آتشه، زیر بیرق اصولگرایی سینه زدند را شاهد بودیم. آنان در این سالها میان جریان چپ و راست، در نوسان بودند و گاه سرشان را روی شانه این یکی گذاشته و گاهی برای آن یکی پیام ارسال کردند.
البته مردم ترشیز با چهرههای کمتر شناخته شده و مدعی کسب مقبولیت هم مواجه بودند که به دلیل حضور فصلی در بهار فعالیتهای سیاسی (انتخابات) در منطقه به چشم آمدند و آنها برای مردم ناآشنا و ایضا مردم هم برای آنها ناآشنا بودند. با این حال به رغم افزایش47 درصدی افراد ثبتنام کننده برای حضور در انتخابات، باز هم تعداد انگشتشماری از زنان در این عرصه ثبتنام کردند که پرداختن به موضوع مشارکت سیاسی کم رنگ زنان در این عرصه، نیازمند کار پژوهشی دقیقی است اما برخی تبعیضهای جنسیتی، فرصتهای نابرابر و عدم اعتماد به نفس زنان و ترس از برخی انگها و… در کنار بار مسئولیت مدیریت خانه و فرزندان، خود در مشارکت اندک زنان موثر به نظر میرسد. اما نکته قابل توجه در انتخابات این دوره مجلس شورایاسلامی، حضور و ثبتنام 70 درصدی افراد زیر50 سال و به نوعی چهرههای جوان بود.
پرده دوم: اصلاحطلبان و اما و اگرها
در آستانه انتخابات مجلس یازدهم در شرایطی که تنور فضای انتخاباتی هنوز برای مردم روشن نشده و جامعه ارتباط معناداری با این فضا برقرار نکرده بود، چهرههای سیاسی اصولگرای ترشیز، رفتهرفته به صحنه آمدند و کمکم آرایش انتخاباتی به خود گرفتند. این را از مجموع فعل و انفعالات و موضعگیریها و خبرها و از گپوگفت چهرههای منتسب به این طیف میشد؛ فهمید. در این فضا، اصولگرایان همچون همه دورههای قبل، از لزوم وحدت گفتند و لیدرهای خودخوانده آنان تلاش بیهوده داشتند تا در مرکزیت این ماجرا جایی مناسب برای خود دستوپا کنند. اصلاحطلبان البته شرایط متفاوتی داشتند. هرچه حرف و حدیثها و گمانهزنیها درباره عدم حضور دکتر بنیادی در انتخابات برای حوزه انتخابیه ترشیز بیشتر مطرح میشد؛ جو رسانهای و بازار اصولگرایان برای انسجام و اتحاد و رسیدن به اجماع، بیشتر گرم شد. در این میان حضور دو چهره جوان اصلاحطلب (آقایان صادقی و حسینی) و اقبال اصلاحطلبان به این دونفر، اردوگاه آنان را به رغم همه رخوتها به تکاپوی انتخاباتی کشاند و به تدریج در سپهر سیاست ترشیز، برخي از اصولگرایان! با بیم شکست به دلیل تعدد کاندیداها و پراکندگی آراءشان، دست به تخریب این دو کاندیدای جوان اصلاحطلب زدند. این در حالی است که حرف آخر را در تعیین سرنوشت اصلاحطلبان ترشیز، شورای نگهبان زد و با ردصلاحیت دکتر بنیادی، حسینی و صادقی، فضای انتخاباتی را برای اصولگرایان بیرقیب نمود. هرچند همچنان رقابت درون حزبی اصولگرایان، خودنمایی میکرد. البته در این انتخابات، استراتژیهای متفاوتی پیشروی اصلاحطلبان قرار داشت؛ گروهی میانه با دوگانه استقلال ـ ائتلاف که بر سر اصل مشارکت متفقالقول بوده و ترجیح میدادند اراده سیاسیشان از مسیر صندوق رای پیگیری شود و گروهی دیگر، نگاه صفر و صدی به انتخابات را در دستور کار قرار داده و معتقد بودند یا باید با کاندیداهایی حداکثری و بدون توجه به ملاحظات شورای نگهبان وارد انتخابات شد یا آنکه قید انتخابات را زد، لذا ایده مشارکت مشروط صرفا به شرط تایید صلاحیتها مطرح شد. با این حال پیامدهای اعتراضات بنزینی آبانماه و برخورد شدید حاکمیت با معترضان، ردصلاحیتهای گسترده شورای نگهبان، سقوط هواپیمای مسافربری اکراینی و برخی پنهانکاریها و اطلاعرسانیهای نامناسب در این خصوص سبب شد؛ بخش قابل توجهی از طرفداران این طیف سیاسی در ترشیز همانند سایر نقاط کشور، جریان انتخابات را ولو بهصورت چراغ خاموش تحریم کنند و همین امر باعث کاهش مشارکت در ترشیز همانند سراسر کشور شد. (اگر چه مسئولان آماری از واجدین شرایط و میزان مشارکت شهروندان ارائه ندادند).
پرده سوم: جدال بر سر اجماع
سالهای پیش، بارها اصولگرایان از تفرقه ضربه خوردند اما همواره از وحدت و اجماع سخن گفتند. از اینرو آنان در انتخابات اخیر در دیار ترشیز با تقلید از استراتژی شورایراهبردی اصلاحطلبان در انتخابات، دم از اجماع و تن دادن به تصمیم شورای نیروهای انقلاب زدند. حال آنکه شواهد و قرائن نشان داد آنان وحدت و اجماع را در باطن قبول ندارند و سخن گفتن آنان از اجماع بیشتر جنبه ظاهری دارد و تنها اجماع را در صورتی قبول میکنند که به شخص آنان ختم شود و بر همین اساس بود تا روزهای پایانی هم این جماعت با یکدیگر به توافق نرسیدند و دست آخر هم راهشان را از یکدیگر جدا کردند. هرچند برخی از آنان به صورت مصلحتی و با پایان یافتن کارزار انتخابات و مشخص شدن فرد منتخب، دست دوستی به سوی رقیب درون حزبی خود دراز نمودند. اما با این حال، در میان مدعیان طیف اصولگرایان، هریک از آقایان سرسختانه بر روی سلیقه خود اصرار داشتند و همین باعث شد به یک اجماع دست نیابند و به رغم هم قسم شدن و تعهد دادن به یکدیگر، قسم خود را شکسته و تمام قول و قرارها را زیر پا گذارند تا این رویه عبرتآمیز جریان اصولگرایی در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورایاسلامی دیار ترشیز شکل بگیرد. عبرتهای شکست اجماع اصولگرایی را میتوان در مشخص نبودن شناسنامه اصولگرایی افراد، نبودِ لیدر توانمند و کارآمد جهت مهندسی فعالیتهای انتخاباتی این جریان سیاسی خلاصه کرد و در نتیجه چالشهایی چون جمع پذیر نبودن مدعیان اصولگرایی زیر یک پرچم، تعدد داعیهداران رهبری در این جریان، وزن نامتناسب افراد در روند تصمیمسازی، شفاف نبودن سازوکار تصمیمگیری در آن و… موجب شد اجماع بینتیجه بماند و یک جمع چهارنفره نتوانند در بین خود به توافق برسند که سه نفر کنار بروند و یک نفر در صحنه بماند و با قدرت و با پشتوانه کسب اکثریت آراء در میدان حضور داشته باشد. جالب آنکه در این دوره انتخابات یک جناح سیاسی از کثرت نامزدهای تایید صلاحیت شده رنج میبرد و دیگری از نبود نامزد تایید صلاحیت شده، به همین دلیل هم در یک سو درگیری شدید بر سر وحدت وجود داشت و در سوی دیگر، وحدت هم مشکلی را حل نکرد.
پرده چهارم: رونمایی از چهرههایی کمتر شناخته شده و راهبردهای انتخاباتی آنان
اگر قبول کنیم که احزاب و جریانهای سیاسی نمایندگی بخشی از جامعه را برعهده دارند، میبینیم با وجود تمام ضعفهایی که بر نظام حزبی کشورمان حاکم بوده و هست و با وجود آنکه انتخابات در بسیاری از حوزهها از جمله ترشیز صبغه قومی و قبیلهای دارد، اما بخشی از آراء بالقوه به گروههای سیاسی تعلق ميگيرد. البته بخش قابل توجهی از آراء نیز در طیف آرای خاکستری قرار میگیرند که در طول ادوار مشخص شده درصد بالایی از آنان صرفاً با شعارها و برنامههای اصلاحطلبانه به صحنه میآیند. اما متأسفانه در این دوره، با تنگ شدن فیلتر نظارت استصوابی و ردصلاحیت حداکثری اصلاحطلبان و نیروهای مستقل و اعتدالی، شرایطی به وجود آمد که عملاً رقابت بین خود گروههای اصولگرا در جریان بود و طبیعتاً برای حامیان تفکر اصلاحطلبی و بخش گستردهای از آراء خاکستری، بستر مناسب برای مشارکت سیاسی فراهم نشد و آش نظارت هیئتهای نظارت و شورای نگهبان به قدر شور شد که صدای همه را درآورد. البته بودند کسانی که صلاحیتشان تایید شد؛ اما پرونده ردصلاحیت شدهها از آنان به مراتب پاکتر و کم حاشیهتر بود!! با این حال به مدد همین مکانیزم رد و تایید صلاحیت شورای نگهبان در حوزه انتخابیه ترشیز با چهرههایی روبروشدیم که با شگردهای نوین تبلیغاتی! نام ترشیز را جهانی کردند و گویا ندانسته با استفاده از شگردهای تبلیغات معکوس میخواستند آراء مردم را کسب نمایند و وعدههای صد تا یک غاز دادند و به قدری عرصه انتخابات را سخیف جلوه دادند که خلقا… از تایید صلاحیت آنها به همان اندازه ردصلاحیت چهرههای موجه متاسف بودند!
در این میان چهرههای کمتر شناخته شده با راهبردهای انتخاباتی نامناسب هم خود را به مردم حوزه انتخابیه ترشیز عرضه داشتند، نامهایی ناآشنا و با چهرههایی ناآشناتر که هر کدام با دهها شعار و حرف و حدیث و البته بیتوجه به برنامه محوری، خود را نامزد انتخاباتی معرفی مینمودند و همین دست مایهای شد برای اینکه 34 نفر در مرحله ثبتنام وارد گود شوند. در این میان برخی با امید فراوان به موفقیت، هزینههای زیادی متحمل شدند ولی با آدرسهای غلط اطرافیان و مشاوران نتوانستند توفیقی به دست آورند.
پرده پنجم : حمایتهای عجیب و غریب
نگاهی به انتخابات و مبارزات سیاسی در نقاط مختلف جهان نشان میدهد، افراد، اندیشهها و گروههای سیاسی بسیاری بودهاند که تواناییهای بسیاری به منظور انتخاب شدن در یک مبارزهی انتخاباتی را داشتهاند ولی به دلیل عدم آشنایی با تکنیکهایی که بتوانند خود را بهتر به جامعهی هدف معرفی نمایند، نتوانستهاند در انتخابات توفیقی حاصل کنند. در موارد بسیاری نیز مشاهده شده افراد، احزاب و اندیشههایی هم وجود داشتهاند که با استفاده از فنون و تکنیکهایی برای معرفی خود به جامعهی هدف، پیروز انتخابات شدهاند، درحالیکه تواناییها و شایستگیهای لازم برای انتخاب شدن را دارا نبودهاند. در حقیقت، تنها ایدئولوژی سیاسی نیست که در رقابت سیاسی برنده میشود، بلکه استفادهی ماهرانه از استراتژیهای بازاریابی مناسب برای ذینفعان سیاسی منجر به پیروزی میشود. با اینحال در فرآیند انتخابات یازدهمین دوره مجلس شوراي اسلامی شاهد برخی اعلام حمایت نامزدهای انتخاباتی از یکدیگر و کنار رفتن به نفع دیگری بودیم اما این حمایتها چندان کارآیی و اثربخشی نداشت زیرا چه بسا برخی از نامزدها خود در زمره افراد مرجع و تاثیرگذار به شمار نمیآمدند که حمایت یا عدم حمایت و حضور و کنار کشیدنشان از میدان انتخابات تاثیری بر وضعیت مقبولیت دیگر کاندیدا داشته باشد. این در حالی است که در بحثهای مربوط به بازاریابی سیاسی که در دنیای مدرن، از جمله تکنیکهای موثر بر تبلیغات انتخاباتی است، حمایت گروههای مرجع و توانایی گروههای سیاسی در جلب حمایت افراد و گروههایی از اجتماع باعث میشود؛ عمل آنها ملاک عمل بخش عمدهای از جامعه قرار گیرد و به تعبیر دیگر این افراد و گروهها از نفوذ اجتماعی در جامعه رأی برخوردارند لذا حمایتشان در میزان کسب رأی موثر است. حتی حضور و ورود چهرهای سرشناس، خاص، محبوب و یا منفور اعم از سیاسی و غیرسیاسی در انتخابات به عنوان حامی اصلی کاندیدا میتواند الگوی رأیدهی جامعه را تحت تأثیر قرار دهد، البته مشروط بر اینکه فرد نامزد انتخاباتی از حداقل معیارها برای انتخاب شدن از سوی مردم برخوردار باشد و گرنه دیدیم در انتخابات اخیر در دیار ترشیز اعلام حمایتها و حضور چهرههای شاخص در نتیجه انتخابات اثری نداشت. علاوه بر این، برخی مدعیان رسانهای با رفتار و عملکردشان نشان دادند که با رفتارهاي تبليغاتی خود نتوانستند نقشی تعيين كننده در گرايشهای رأی دهندگان و چگونگی به كار گرفتن منابع و ابزارهای رسانهای داشته باشند و تأثير قاطعی در ترجيحات مخاطبان بگذارند.
ازعبرتهای این انتخابات آن بود که نمونههای بینظیری از مواضع ژلاتینی افراد را شاهد بودیم و حمایت همزمان از دو نفر! که البته در آخر هم مشخص نشد کدام حمایت حقیقی است و کدام یک ساختگی! البته ما عادت داریم به حضور برخی در فصل تبلیغات و فرقی نمیکند انتخابات پرشور یا کمشور باشد، ردصلاحیتها گسترده یا محدود باشند، انتخابات شورای شهر باشد یا مجلس، خبرگان یا ریاستجمهوری، در همه حال عدهای همزمان از چند نفر حمایت میکنند تا بعدها ماهی مقصود را صید کنند.
پرده ششم: تبلیغات اثربخش و تیم رسانهای کارآمد
بدون شک فرصت محدود رويارويی انتخاباتی نامزدها، جايگاه ويژهای در نظام اجتماعی و سياسی جامعه دارد و از حساسترين موضوعات در حوزه تبليغات سياسی محسوب میشود و جهتدهی و بسيج جامعه، به رفتار انتخاب شوندگان و كيفيت تبليغات آنها وابسته است. نحوه تبليغات باید در اختيار افرادی باشد كه عهدهدار نقش مرجع، برای اعضای خود هستند بدین ترتیب لزوم درک اهمیت توجه به راهبردها و شیوههای تبلیغاتی صحیح در دنیای مدرن ضروری است. با نگاهی به رویکرد تبلیغات انتخاباتی کاندیداها میتوان دریافت؛ امروز بیش از هر زمان دیگری برای توفیق در جلب آراء مردم، نیاز به تبلیغات اثربخش است و گرنه، نه توزیع روغن و چادرمشکی، نه ولخرجیهای قدیم و روشهای سنتی تاثیرگذار است. استفاده بهجا و بهنگام از ابزار حقیقی و مجازی و محتوای ایجابی و سلبی مؤثر تبلیغی برای اقناع کردن مخاطب میتواند در راستای اثبات خود و نفی رقیب به موثرترین نحو ممکن در اختیار افکارعمومی قرار گیرد تا تبلیغات اثربخش باشد. در این بلندگوها، فحاشی و توهین و… ، قهر مردم را به همراه داشت و رأیآور نبود.
پرده هفتم: پیروزی شیخ پایان کارزار انتخابات
ماهها جدال بر سر كرسیهای مجلس، بالاخره به روز جمعه دوم اسفندماه ختم شد و در شرايطی كه 90 درصد اصلاحطلبان با تصميم شورای نگهبان از دايره رقابت بيرون مانده بودند، نتيجه 290 كرسی در يك مشاركت 42 درصدی تعيين شد؛ حالا اصولگرايان، خود را فاتح اين نبرد میدانند؛ البته نبردی كه نتيجهاش پيشاپيش، مشخص بود. در ترشيز هم اوضاع تفاوت چندانی نداشت. اصلاحطلبان پس از ردصلاحیت کاندیداهایشان، دو هفته مانده به روز رایگیری ناچار شدند یکی از کاندیداها را از تهران به ترشیز بیاورند و در این مدت کوتاه موفق نشدند تمام سرمایه اجتماعی خود را به صحنه بیاورند و عملاً در یک میدانی که آیتمهای گوناگون، عامل قهر حامیان آنها با انتخابات شده بود؛ نتیجه را با فاصلهای اندک واگذار کردند، اما پیامد این شرایط را نمیتوان شکست اصلاحات در ترشیز نامید. اگرچه باید این جریان به آسیبشناسی انتخابات اخیر و نتایج آن بپردازد. البته آنها با علم به اینکه بخش عظیمی از حامیانشان در این دوره تصمیم به مشارکت نداشتند و با آگاهی از اینکه دو هفته فرصت کمی برای انجام کار تبلیغاتی است، نشان دادند که حاضر نیستند شاهد پراکنده شدن آراء آن عده از حامیانشان که تصمیم به مشارکت دارند، باشند. بنابراین پس از رد صلاحیت کاندیداهای خود از خباز دعوت نمودند حوزه انتخابیهاش را به منطقه تغییر دهد و این چنین، این عده از حامیان خود را منسجم و حفظ نمودند که اگر برنده انتخابات میشدند حرکتی شگفتانگیز رقم میخورد؛ کافی بود از خیل عظیم کسانی که تصمیم به مشارکت نداشتند، حدود سه هزار نفر را قانع میکردند. با این حال نكتهای که بعضا كمتر مورد توجه قرار گرفته، کاهش مشاركت در انتخابات و حمايت مردمی از این نهاد است و اين موضوع میتواند در مواجهه با مجلس يازدهم در قالب چالشی جدی و شكافی عميقتر با مطالبات مردم، ظهور كند.
اینک ضمن عرض تبریک و آرزوی موفقیت برای منتخب این دوره انتخابات مجلس شورایاسلامی، باید اذعان داشت که این انتخابات در دیار ترشیز هم با مشارکت پایین مردم رقم خورد و از 134 هزار و 797 رأی ماخوذه 126 هزار و 696 رأی صحیح بود و منتخب این دوره، رأی 29 هزار و 487 نفر را کسب کرد و با پشتوانه 21 درصدی آراء شرکتکنندگان به مجلس راه یافت که اگر جمعیت کل واجدین شرایط رأی دادن را در منطقه در نظر بگیریم، پشتوانه مردمی منتخب مردم به میزان چشمگیری کاهش مییابد. در این میان آراء آقایان جلالی و کوهسرخی هم قابل قبول بود به طوریکه میتوان در معادلات آینده منطقه با توجه به اینکه بخش اعظم رأیآوری آنها به دلیل برخی حساسیتهای قومی و قبیلهای است؛ توجه نمود.