وقتی خبرنگاری، هم دستت میلرزد و هم دلت، استرس نه فقط روزها بلکه شبها هم تو را رها نمیکند، اضطراب و نگرانی با پوست و خونت عجین شده و با تو رفیق است! یا باید عطایش را به لقایش ببخشی و یا با خوشی و ناخوشی آن بسازی؛ آخر، خبرنگاری که شغل نیست، نوعی عشق و دیوانگیست؛ اینکه مدام با این و آن سر و کله بزنی و برای تولید یک خبر سالم و دقیق و سریع، تلاش کنی و هزار نوع دلخوری و گله و انتقاد نصیبت شود آیا غیر از دیوانگی و عشق، نام دیگری دارد؟ در آستانه بازنشستگی هستم؛ هم خوشی دیدم هم ناخوشی، هم تمجید شدم و هم سرزنش، هم خندیدم و هم در خفا بغض کردم؛ این، همه قصه خبرنگاریست! اما اگر باز هم به سال 1370 برگردم باز هم خبرنگاری را انتخاب میکنم، انتخاب اول و آخر من همین دیوانگی و عشق خبر است، ما خبرنگاران، یک روز را نمیتوانیم بدون خبر سر کنیم، چه تلخ باشد و چه شیرین، اگر باز به گذشته باز گردم باز هم به همین عرصه بر میگردم. باز هم مینویسم و مینویسم و مینویسم و خسته نخواهم شد.
خبرنگاری یک ظاهر دارد و یک باطن! ظاهرش دیگران را کشته و باطنش خبرنگاران را! ظاهرش فریبنده و قشنگ است! زرق و برق دارد! شغل با پرستیژی است! پوزیشن اجتماعیاش شاید بالا باشد! برای خیلیها حکم سوپرمن دارد! فکر میکنند خبرنگار دستش به همهجا میرسد و حلال تمام مشکلات عالم بشریت است!
همه از خبرنگار انتظار دارند و او حق ندارد از کسی تقاضا و توقعی داشته باشد! باید مثل پلیس فتا حواسش به همه چیز باشد، ولی هیچکس حواسش به زندگی خبرنگاران نیست! همه، مسئولیتها را به گردن خبرنگاران میاندازند ولی هیچکس مشکلات و معیشت خبرنگاران را گردن نمیگیرد!
همگی میدانیم شروع مسیر رشد حرفهای یک خبرنگار با تهیه یا انعکاس خبر شروع میشود، وقتیکه آنها یک رویداد یا واقعیتی از محیط را آشکار و منعکس مینماید تا جامعه از آن باخبر گردد، بعد از آن اگر حیطه اطلاعات و دانش خبرنگار گستردهتر باشد به تفسیر خبر نیز روی میآورد و با انجام آن، لایههای پنهان آن رویداد یا واقعیت را با افزودن اطلاعات سازگار دیگر به آن، آشکار و افق دید وسیع و عمیقتری را پیش روی خواننده باز میکند، اما فراتر از اینها اگر حیطه دانش خبرنگار فراتر از مرزهای رویداد و وقایع باشد و علوم اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را هم در برگیرد، او میتواند اخباری که تهیهشده را تحلیل کند یعنی اثرات آتی آن واقعیت یا رویداد را بر جامعه تبیین نماید. بهعبارتدیگر نوعی پیشبینی یا پیشگویی انجام دهد و وارد حیطههایی از آیندهپژوهی و آیندهنگاری بشود ازاینرو است که اکنون ایجاد قدرت پیشبینی مزیت رقابتی پایدار برای معدود نشریات معتبر است.
اما متأسفانه اینروزها فضا به سمتی پیش رفته که برخی رسانهها به «پادوی رسانهای» برخی مدیران مبدل شدهاند و گاها وقتی رسانه دیگری نقدی منصفانه را متوجه آن ارگان یا سازمان خاص میکند قبل از مدیر آن سازمان «رسانه پادوگر و مجیزگو» بر آشفته شده و به دنبال دفاع غیرمنصفانه و رفتار خارج از اصول حرفهای رسانه میرود.
امروزه یکی از چالشهای کار خبرنگاری مجاب کردن مدیر برای پاسخگویی به سوالات خبرنگاران است، برخی از مسئولان مصاحبهگریز هستند و خود را ملزم به پاسخگویی نمیدانند و در برابر این مسئله گاهی توجیهاتی مطرح میشود که هیچ عقل سلیمی آن را نمیپذیرد، مدیری که در جایگاه مسئولیت قرار میگیرد باید خود را پاسخگوی افکار عمومی بداند.
حال نکته جالب داستان ارتباط برخی از مدیران با رسانهها این است که برخی از مدیران در طول ایام مسئولیت خود حتی یک نشست خبری با اصحاب رسانه برگزار نکردهاند و حتی یک خبر از این مدیر بر روی خروجی هیچ رسانه مکتوب و مجازی منتشر نمیشود، این مسئله در حالی است که برخی نهادهای امنیتی و نظامی که اطلاعات آنها نیز طبقهبندی شده است و نمیتوانند هر اطلاعاتی را در اختیار اصحاب رسانه قرار بدهند، باز هم خود را ملزم به پاسخگویی و برگزاری نشست خبری میدانند.
خبرنگار هراسی میتواند دلایل متعدد داشته باشد، شاید اصلیترین دلیل آن عملکرد ضعیف آن مسئول باشد، مدیری که شجاعانه در برابر خبرنگار حاضر میشود، هیچ ابایی در قبول نقاط ضعف خود ندارد و در برابر آماج سوالات ریز و درشت خبرنگاران با صبوری پاسخگو است، تعداد انگشتشماری از مدیران در هر موقعیتی جوابگوی خبرنگاران هستند و اگر در آن لحظه نتوانند پاسخگو باشند با یک پیامک به خبرنگار، زمانیکه میتوانند پاسخگو باشند را اطلاع میدهند.
حال یک سوأل اساسی در ذهن خبرنگاران وجود دارد و آن این است که چه کسی باید بر پاسخگو بودن مدیر در برابر اهالی رسانه نظارت کند؟ آیا نهادی میتواند این مدیر را ملزم به پاسخگویی کند یا نه؟ یک سال دیگر را نیز با تمام سختیهایش به سر کردیم . امید به روزهای خوب