به نظر میرسید برخی از افرادی که خود را به اردوگاه اصولگرایی منتسب میکنند، بسیار مشتاق استعفای سلیمانی بودند و آن را در هر محفل و مجلسی مطرح کردند. نکته مشکوک در این باره آن بود که منتقدین شهردار، حتی پیام هواداری از او در انتخابات فرستادند و قول در رکاب او قرار گرفتن و تبلیغ کردن برایش میدادند! در حالیکه تا قبل از آن، با تهیه و انتشار گزارشهایی بر علیه شهردار، صدای تخریب و انتقادشان نسبت به او بلند بود.
اینک پرسش این است که چرا مخالفین شهردار بهطور گسترده در این ایام و پس از ناکامی از حذف او از مدیریت شهری، ساز استعفایش را نواختند؟! دست زدن به اینروش، بیش از هر چیز نشان از بیسروسامانی اردوگاه آنان داشت. البته روشن است که سناریوی استعفای شهردار، با هدف گزینه تراشی برای اردوگاه اصلاحطلبان و عبور از دکتر بنیادی دنبال میشد زیرا در اردوگاه اصولگرایان با وجود گزینههای متعدد و عدم اجماع آنان، تنها راه را در گزینه تراشی برای اصلاحطلبان و به هم ریختن اردوگاه رقیب میدیدند و خروج خود از این بُنبست را به «استعفای شهردار» گره میزدند.
بدون شک اصولگرایان به دنبال این بوده و هستند که در مجموعه منسجم جریان اصلاحات که با تمکین به نظرات “شورای راهبردی اصلاحات” طی طریق نموده و اینروزها دامنه نفوذ و قدرت خود را بیش از هر زمان دیگری به رخ جریان رقیب میکشد، تفرقه ایجاد کنند؛ غافل از اینکه روش آنان نخنما شده و ظرفیت سیاسی “سلیمانی” بسیار بیشتر از آن بود که رؤیای رقبا را محقق کند.
تیر مخالفین به خطا رفت
موضوع استعفای شهردار و کنار رفتن سلیمانی از رأس مجموعه مدیریت شهری با توجه به تماسهای تلفنی جالب و خندهداری که گرفته شد و پیشنهادات عجیب و غریب عدهای که سعی بر این داشتند موضوع کاندیداتوری شهردار را به جریان اصلاحات بقبولانند؛ در جای خود قابل بحث است که پرداختن به آن در این مجال نمیگنجد بهویژه آنکه شورای راهبردی اصلاحات به توانمندی و کارآمدی شهردار و قابلیتها و پتانسیلها او آگاه است و سلیمانی نیز با تیزبینی و آگاهی از مشکوک بودن موضوع، به استعفا تن نداد تا تیر مخالفینش به خطا رود و هدف موردنظر آنان دستنیافتنی باشد، چراکه بسیاری از شهروندان میدانند با تغییر مدیریت شهری، بسیاری از پروژههای عمرانی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی شهر نیمهتمام میماند.
این عده از اصولگرایان سعی داشتند مسئله استعفا را در راستای صحنهآرایی سیاسی پررنگ جلوه دهند و حتی با سیاهنمایی، کارنامه قابلقبول شهردار را غیرقابل قبول بدانند اما با نگاهی به وضعیت اینروزهای اردوگاه مدعیان اصولگرایی، بهخوبی میتوان دریافت ریشه این بحثها از کجا شکل گرفته و آنان چگونه در گردونه تشتت و چندپارگی و تعدد کاندیداها روزهای سختی را در پیش دارند! تکلیف آنان هنوز برای اجماع بر روی گزینهای خاص مشخص نیست. نبودِ مدیریتی واحد در رأس این جریان دردسرساز است. هیچ فردی در این جریان در شهر ما، توان ریشسفیدی و هماهنگ کردن این طیف را ندارد و برخی افراد هم که میخواهند چنین نقشی را ایفا نمایند، با توجه به آنکه بر سایر اصولگرایان روشن است آنها نهتنها به هیچ اصولی پایبند نیستند بلکه به دنبال منافع شخصی خود میباشند، اقبالی به آنان نشان نمیدهند و وزنی برایشان قائل نیستند.
شاید مشکل اصولگرایان در تعدد کاندیداها برای انتخابات مجلس یازدهم با توجه به حضور افراد روحانی و چهرههای دانشگاهی و حتی کاندیداهایی که در دوره قبل بخت خود را آزمودهاند، آن باشد که کاندیداهای آنان هیچکدام بر دیگری تفوق و برتری ندارند و همه دارای جایگاه یکسانی هستند، لذا برخی مدعیان جریان اصولگرایی شهرمان چون میدانند امیدی به اجماع نیست کمر به تخریب رقیب بستهاند هرچند در اولین حرکت خود ناکام ماندند.
بدون شک یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورایاسلامی که در تاریخ دوم اسفند امسال برگزار خواهد شد؛ اهمیت و جایگاه خاصی برای مردم دیار ترشیز دارد. اصلاحطلبان، اصولگرایان و افراد مستقل تشکیل دهنده مثلث هر انتخاباتی هستند اما در این دیار، دو ضلع اصلاحطلبان و اصولگرایان حضوری جدیتر دارند؛ لذا جریان اصلاحطلبی اگرچه تاکنون خروجی روشنی برای انتخابات مجلس یازدهم نشان نداده و منتظر نظر شورای راهبردی اصلاحات کشور است، اما یکی پس از دیگری کاندیداهای جریان اصولگرا اعلام حضور میکنند و از هماکنون بیمِ عدم اجماع در بین گزینههای مطرح این طیف به چشم میخورد. هرچند باید منتظر ماند و دید که طیفهای سیاسی دیار ترشیز در مراحل پایانی چه گزینههایی را روانه انتخابات میکنند.