ایران از معدود کشورهاییست که با وجود منابع عظیم انرژی، امروز گرفتار “بحران” مزمن ناترازی برق است؛ بحرانی که نه حاصل کمبود منابع طبیعی بلکه نتیجه سوءمدیریت، ناکارآمدی سیاستهای غلط، و غفلت از توسعه همهجانبه، متوازن و پایدار است. سالهاست با آغاز فصل تابستان یا زمستان، خاموشیهای گسترده و هشدارهای وزارت نیرو نشان میدهد که میان تولید و مصرف برق، شکافی عمیق و حتا خطرناک شکل گرفته است.
در نگاه نخست، عوامل ریشهدار و شناختهشدهای مانند: رشد سریع جمعیت شهری، تغییرشکل و سبک زندگی سنتی و روستایی، گسترش و تنوع سایل برقی، و استفاده از کولرهای گازی، آسانسور، وسایل برقی متعدد، اینترنت و سرورها، و…، عدم گسترش و تقویت شبکهی تولید و توزیع، ضعف زیرساختها، و… نقش پررنگی دارند. اما اگر دقیقتر بنگریم، دو عامل تازه و بهشدت تعیینکننده نیز به این معادله افزوده شدهاند:
۱. مزارع مجاز و غیرمجاز استخراج رمز ارز:
ایران بهدلیل برق ارزان یارانهای، برای فعالان و ویژهخواران ارزهای دیجیتال، به بهشت ماینرها تبدیل شده است. هزاران مکان و مزرعه قانونی و غیرقانونی در سراسر کشور برق را به کامپیوترهای پرمصرفی متصل میکنند، که جز تولید سود برای عدهای محدود و خاص، آوردهای برای اقتصاد مملکت ندارند. بسیاری از مزارع استخراج رمز ارز، از برق یارانهای ارزان(برق صنعتی، کشاورزی، دامپروری، و…) استفاده میکنند؛ بدنیست بدانیم که برخی از این مزارع، به اندازه یک شهر، مصرف برق دارند؛ این در حالیست که همهروزه، بسیاری از شهروندان و صنایع با خاموشی و محدودیت مکرر دست و پنجه نرم میکنند. در حقیقت بخشی از ظرفیت تولیدی برق کشور بهطور مستقیم به جیب استخراجکنندگان رمز ارز میرود. این تناقضهای آشکار، نمادی از سیاستهای معیوب، ویژهخواریها، و فساد ساختاری در مدیریت انرژی کشور است.
۲. هجوم و غارت معادن پس از تحریمهای نفتی:
هرچند بهرهبرداری و استخراج معادن مسبوق به سابقه است و موضوع تازهای نیست؛ اما با شدت گرفتن تحریمهای نفتی، سیاست رسمی دولت به سمت جایگزینی صادرات معدنی و افزایش فرآوری مواد کانی معطوف گردید. هزاران معدن جدید فعال شد و واحدهای فرآوری بزرگی شکل گرفتند؛ و بهرهبرداری به شکلی بیسابقه و افراطگونه آغاز شد. صنایعی که برای استخراج، و بهویژه فرآوری سنگآهن، مس، طلا، آلومینیوم، و سایر موادمعدنی برق عظیمی را میبلعند. بدتر آنکه بسیاری از این واحدها بدون محاسبه ظرفیت شبکه برق محلی یا ملی به بهرهبرداری رسیدهاند. تاسفبارتر آنکه، در همین شرایط اسفبار ناترازیها و خاموشیهای مکرر برق، معادنی که چندین سال است با موتورهای دیزلی (۲۴سیلندر کشتی) به تخریب محیط زیست، و استخراج معادن مشغول هستند، به شبکه سراسری وصل میشوند. نمونه آن در منطقه خودمان (معادن طلای کبودان ـ سه معدن مجزا) که هرکدام به تنهایی همتراز دهها روستا، و یا یک شهر، مصرف انرژی دارند.
نتیجه روشن است: خاموشیهای مکرر در روستاها و شهرهای اطراف، افت فشار در صنایع دیگر و تشدید نارضایتی عمومی.
اینها همه در کنار ساختار فرسوده نیروگاهها، تلفات بالای شبکه، قیمتگزاری یارانهای و شدت مصرف کارخانهها، تصویری تیره از وضعیت برق کشور را به نمایش میگزارد. پیامدهای ناترازی برق تنها به “خانههای تاریکشده مردم” خلاصه نمیشود؛ صنایع بزرگ فولاد و سیمان، و… مجبور به توقف تولید میشوند، کارگران بیکار میشوند، صادرات غیرنفتی ضربه میخورد و در نهایت امنیت انرژی، و به تبع آن ملی کشور زیر سوال میرود.
در این میانه، طنز تلخ این خاموشیها، قطع اینترنت و اختلال در شبکه تلفنهای همراه (بهویژه در مناطق روستایی) است، و فرسودگی زیرساختهای دفاتر مخابراتی روستاها، که اداره مخابرات به جای تعویض باتریهای فرسوده ذخیره نیروی و به روز کردن تاسیسات مورد نیاز، ازجمله خرید موتور برق، دهیاریها را موظف به خرید موتور برق اضطراری کرده است! (ای دوستان یاری کنید/تا من علمداری کنم)!!!
بگذریم که اگر این روند ادامه یابد، خاموشیها تنها هشداری کوچک، از بحرانی بزرگتر خواهند بود؛ بحرانی که میتواند، امنیت اجتماع، اقتصاد، آموزش، بهداشت، … و زندگی روزمره مردم را فلج کند.
راههای برونرفت از این مصیبت مدرن چیست؟
راهحلها منطقا روشن اما پیچیده و پرهزینه است؛ چرا که به مجموعه عواملی متفاوت، اما در اساس مرتبط و درهم تنیده، در پیوند است:
ـ اصلاح تدریجی، عادلانه و پلکانی قیمت برق، با توجه به زمینههای مصرف، و مصرفکننده.
ـ مهار و ساماندهی جدی ماینرها و مزارع رمز ارز، بیهیچ مماشاتی با رانتخواران در هرسطح و مقام. (بدون تردید مصرفکنندگان باتوجه به میزان مصرف برای وزارت نیرو شناخته شده هستند؛ اما ارادهای همآورد مقابله با آنان نیست!)
ـ توزیع عادلانه انرژی و رعایت حال بدون قید و شرط طبقات کمدرآمد، که فقط با حذف ویژهخواران، و تبعیضهای کمرشکن در ساختار قدرت، میسر خواهد بود.
ـ بازنگری در توسعه و بهرهبرداری مفرط و بیمحابای معادن و فرآوری، با در نظر گرفتن ظرفیت انرژی موجود؛ لازم است بدانیم که استخراج و فرآوری صنایع و معادن آهن، مس، آلومینیوم، طلا، و… از پرمصرفترین و برق برترین صنایع هستند. (بماند که این ذخایر و پتانسیلهای درحال غارت، به نسلهای بعد نیز تعلق دارند)
ـ نوسازی نیروگاهها و توسعه عملی انرژیهای تجدیدپذیر، بهویژه خورشیدی و بادی، که ایران در این خصوص نیز ظرفیت والایی دارد.
نکته مهمتر آنکه، به جای خامفروشی و مصرف برق بیحساب در صنایع، باید تمرکز مسوولین، بر تولید محصولات با ارزش افزوده، و صادرات و فنآوری باشد.
ناترازی برق پیش و بیش از آنکه مسألهای فنی باشد، آینه تمامنمایی از ناکارآمدی، بیبرنامهگی و فقدان استراتژی کلان انرژی در ایران است. اگر امروز برای این زخم چارهای اندیشیده نشود، فردا نهتنها صنعت و اقتصاد، و… بلکه زندگی روزمره مردم نیز در تاریکی مطلق فرو خواهد رفت؛ و ای بس که امنیت ملی کشور را نیز نشانه رود!
“ناترازی انرژی” در میان بیشمار زخمهای پیکر این ارگانیسم (ایران عزیز) زنده و پویا، تنها “یک زخم از هزاران” است. یک زخم؛ فقط همین!