• امروز : پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 21 November - 2024
پارس وی دی اس
13

مقامی که به تاراج می‌رود!

  • کد خبر : 8907
  • ۲۲ تیر ۱۴۰۲ - ۹:۱۸
مقامی که به تاراج می‌رود!
صدای خاوران-این استاد موسیقی مقامی می‌گوید: «تاکنون برای تربیت نسل جوان کاری نشده و اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، به‌ندرت کسی از این خطه دوتار به دست می‌گیرد و در جشنواره‌ها می‌نوازد.» او با همان صدای گرفته‌اش می‌گوید: «هنرمند اگر دغدغه نان داشته باشد، ساز را کنار می‌گذارد و به دنبال حرفه دیگری می‌رود، از این رو باید این هنر مورد توجه قرار گیرد.» وقتی از او می‌پرسم که آیا توانسته فرزندان خود را در این مسیر هدایت کند، سرش را برای لحظه‌ای پائین می‌اندازد، دستی بر چشمانش می‌کشد و از جیبش بسته سیگاری بیرون می‌آورد و روشن می‌کند، با صدای بغض گرفته‌ای می‌گوید: چهار فرزند داشتم اما پسر22 ساله‌ام غرق شد و دختر 25 ساله‌ام را کرونا از من گرفت.

مگر می‌شود؛ سخن از هنر موسیقی مقامی خراسان به میان بیاید و ذکر بزرگان این عرصه چون عثمان محمدپرست، غلامحسین سمندری، ذوالفقار عسگریپور، استاد غلامعلی پورعطایی، حاج قربان سلیمانی و خنیاگران دیگر نرود که سالیان سال در این خطه با سرپنجه‌های سحرانگیزشان دل هر عاشقی را سرمست از صدای دوتار می‌کردند.

اساتیدی که هرکدام‏ یکی از حلقه‌های زنجیره طلایی موسیقی مقامی و دوتارنوازان بزرگ خراسان هنرخیز بودند که با رفتن‌ آنها، جان این هنر کمرمق شد و موسیقی مقامی خراسان را به سوگ نشاند.

بهانه‌ای فراهم گردید تا پس از اجرای زیبای استاد حسن سمندری از معدود بازماندگان موسیقی مقامی شرق خراسان در محضرش باشیم و از روزگاری که بر او و دوتارش می‌رود با حال و هوای این روزهای موسیقی مقامی گپ و گفتی داشته باشیم.

***

با همان لباس محلی خطه باخرز بر روی صندلی پلاستیکی می‌نشیند. با دو دستش به‌آرامی دستار از سرش بر می‌دارد و با انگشتان پینه‌بسته‌، عرقی که از خستگی بر پیشانی‌اش نشسته را پاک کرده و با صدای گرفته‌اش خوش‌وبش می‌کند.

او خود را شاگرد همه هنرمندان خراسانی می‌داند و با افتخار می‌گوید؛ «فرزند کوچک استاد غلامحسین سمندری‌ام.»

این خنیاگر موسیقی مقامی که هنرش را از پدر فرا گرفته، می‌گوید: «بیش از 40 سال است که این ساز را کنار نگذاشته و دوتار همدم شب‌ها و روزهایم است.»

سمندری با بیان این‏که خوانندگی را از استاد شریف‌زاده و نوازندگی را از استاد سمندری فرا گرفتم، در پاسخ به این سؤال که آیا وارث خوبی برای این هنر بوده‌ یا نه؟ می‌گوید: «در این مسیر جانم را گذاشته‌ام.»

او که انگشت‌هایش بر اثر نواختن دوتار دچار ساییدگی شده و به جزء دنبال کردن موسیقی مقامی، حرفه دیگری ندارد؛ به حال‌وروز این روزهای موسیقی مقامی اشاره کرده و می‌گوید: «وقتی ساز دل‌ها کوک نباشد، دوتار هم کوک نیست. با فعالیت یک سمندری هیچ‌وقت بهار نمی‌شود، باید در خراسان سمندری‌ها باشند تا حال و روز این هنر خوش باشد.»

وی با اشاره به این‏که اگر دل پیران موسیقی کوک باشد، دل فرزندان و جوانان هم کوک می‌شود و این می‌طلبد که هنرمندان این عرصه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند، اظهار کرد: «وقتی مشکلات‏مان روزبه‌روز بیشتر شود، هیچ‌گاه حتی فرزندانم این هنر را دنبال نخواهند کرد.»

سمندری که از اوضاع این روزها نالان است، می‌گوید: «به دلیل حرمتی که برای این دوتار قائلم تاکنون هیچ‌گاه برای کسب درآمد در محافل خانگی و مجالس عروسی اجرا نداشته‌ام و تنها درآمدم از طریق شرکت در جشنواره‌های موسیقی است.»

او که در چند کشور اجرا داشته است، می‌گوید: «متأسفانه موسیقی مقامی در پستوی فراموشی جا گذاشته شده، مگر نه این‏که در زیر عکسم عبارت آخرین نسل طلایی موسیقی مقامی خراسان ‌نوشته شده است.»

سمندری که تاکنون50 سال از روزهای زندگی‌اش را سپری نموده، معتقد است؛ دوتار برای نواختن در عروسی و خواندن ترانه نیست، دوتار زندگی‌نامه و زبان مادری‌ است که به فراموشی می‌رود، البته بماند که برخی هم به‌ناچار برای امرارمعاش مجبورند.

سمندری یاد قدیم کرده و می‌گوید: کوچک‌تر که بودم از رادیو و تلویزیون در منطقه ما خبری نبود، دور هم جمع می‌شدیم و پیرمردها سرگذشت زندگی را با ساز می‌زدند، به طوری‌که مقام الله، اشترخجو، مقش پلتان، پرش جل و… از جمله سرگذشت‌هایی است که با آهنگ و مقام درست کرده‌اند.

این استاد موسیقی مقامی ادامه می‌دهد: “پرش جل” ویژه منطقه باخرز است که بر اساس آن پر زدن، نوع آواز خواندن و رقص پرنده را با ساز می‌گویند، یا اشترخجو مقامی است که وقتی کاروان شترها از ولایتی به ولایت دیگر می‌رفتند پیر و جوان آواز ناله و درد یا شادی را با موسیقی منتقل می‌کردند.

وی از بی‌مهری‌ها به موسیقی مقامی گله‌مند است و می‌گوید: «شاهد بودیم افرادی از اتریش و المان آمده و به دلیل همین مقام‌ها سراغ حسن سمندری را در خراسان گرفته بودند، ولی ما نسبت به آن‌ها بی‌توجه هستیم.»

این استاد موسیقی مقامی می‌گوید: «تاکنون برای تربیت نسل جوان کاری نشده و اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، به‌ندرت کسی از این خطه دوتار به دست می‌گیرد و در جشنواره‌ها می‌نوازد.»

او با همان صدای گرفته‌اش می‌گوید: «هنرمند اگر دغدغه نان داشته باشد، ساز را کنار می‌گذارد و به دنبال حرفه دیگری می‌رود، از این رو باید این هنر مورد توجه قرار گیرد.»

وقتی از او می‌پرسم که آیا توانسته فرزندان خود را در این مسیر هدایت کند، سرش را برای لحظه‌ای پائین می‌اندازد، دستی بر چشمانش می‌کشد و از جیبش بسته سیگاری بیرون می‌آورد و روشن می‌کند، با صدای بغض گرفته‌ای می‌گوید: چهار فرزند داشتم اما پسر22 ساله‌ام غرق شد و دختر 25 ساله‌ام را کرونا از من گرفت.

پکی به سیگارش ‌زده و می‌گوید: اکنون نوه دختری‌ام که به مدرسه می‌رود و پسرم که به سربازی رفته، دوتار نواز هستند.

وی در ادامه با بیان این‏که سازی نداریم که بیشتر از دوتار پیشینه و سابقه‌ای داشته باشد، می‌گوید: «هنوز هنرمندانی در خراسان داریم که گمنام هستند.»

او آرزو می‌کند دل‌ مردم خوش باشد و قبل از مرگ موسیقی مقامی را در اوج ببیند.

***

صدای دوتار او، یادآور صدای دوتار غلامحسین است؛ صدای نابی که درست از دل تاریخ می‌آید؛ این بزرگان در گمنامی و گاه فقر و تنگدستی روزگار گذرانده‏اند. اینان از روستاهایی دور به اوج شهرت رسیده و سرمایه هنر ایرانی شده‌اند. نام و یادشان مانا و هنرشان پایدار. امید که بسترهای بهرهمندی از هنر این بزرگان بیش از پیش فراهم آید.

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=8907
  • نویسنده : جواد افتخاری
  • منبع : صدای خاوران
پارس وی دی اس

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.