خودمونی!
مروری گذرا بر اتفاقاتی که در یک سال گذشت
به قلم محمد جواد افتخاری
طبق روال همهساله در آخرین نشریه آوایکاشمر بر آن شدم تا مطلب «کاشمر در سالی که گذشت» را برای خوانندگان عزیز به رشته تحریر درآورم، چه کنم که در لابهلای نشریه هرچه گشتم کمتر وعده خوشایندی را توانستم برای دلخوشی اندک پیدا کنم، بهجرئت میتوان گفت؛ «1402 برای شهروندان، یکی از سالهای بدی بود که گذشت.»
در ابتدای سال، پدر و مادرها برای لحظاتی هرچند اندک در کنار فرزندانشان سر سفره هفتسین کنار یکدیگر نشستند، در بسیاری از خانوادهها خبری از مسافرت و لباس نو نبود، کودکان حسرتبهدل سالی پر پول برای پدر و مادر و والدین سالی پر خیروبرکت و بهدور از مشکلات برای خانوادهشان آرزو کردند، گرچه بسیاری گمانشان این بود با توجه به شعارهای دولتمردان، سال خوبی در پیشرو باشد، اما چه کنیم که بیشتر از تمامی سالها آرزوهایشان محال باقی ماند.
صف گوشتهای یخزده و هجوم مردم به مغازهها برای خرید یارانههای ناچیزشان بیشتر شد، سفرهها کوچکتر و شرمندگی پدران بیشتر! چه شبهایی که پدران برای اینکه فرزندانشان سهم بیشتری از سفره کوچک نصیبشان شود، با گفتن اینکه میل ندارم و یا سیرم شکم گرسنه سر بر بالین گذاشتند.
دولت و مسئولانش در استان و شهرستانها هم هرچند رؤیاهای قشنگی را در سر داشتند، اما چون روش وعده دادن را بهخوبی فرا گرفته بودند، بدون هیچ طرح کارشناسی شدهای در پشت حرفهایشان، وعدههای زیبایی را به مردم میدادند، و نمیدانم چرا از همان روزهای اول سال خبرنگاران از حضور در تمامی جلسات منع شده بودند و این طرح عجیب و بس خطرناک! همچنان ادامه دارد؛ البته از حق نگذریم کمی هم تقصیر خود خبرنگاران است که نتوانستند اعتراضشان را نشان دهند!
برخی هم چند کانال تلگرامی زدند و با بیاحترامیهایی که میدیدند، باز هم انعکاس اخبار ادارات را وظیفه میدانستند و نقش روابطعمومیچی و سوگلی مسئولان را بر عهده گرفتند و خوشحال از اینکه هر آنچه به خوردشان میدادند، در فضای مجازی منتشر میکردند و با چند بار تعریف و تمجید امنترین فضا را برای بعضی از مدیران متخلف ایجاد کردند! بگذریم که امسال امنیتیترین فضا برای خبرنگارانی که بیان مشکلات مردم دغدغهشان بود و مانع از ادامه تخلفات مسئولان را وظیفه اصلی میدانستند، ایجاد شد! بهطوریکه پس از درج گزارشات مردمی و مستند، بهجای اینکه متخلف پاسخگو باشد خبرنگار احضار و با خطونشانهای فراوانی مواجه میگردید.
متأسفانه در همان روزهای ابتدایی سال تنها فرودگاه فوق سبک بخش خصوصی کشور در این شهر تعطیل شد و کسی هم کَکش نگزید، از طرفی آمارها افزایش طلاق زنان زیر 25 سال را نشان میداد، اداره کردن زندگی روزبهروز سختتر میشد کار بهجایی رسید که بر در و دیوارهای این شهر برای گذران زندگی آگهی فروش کلیه و حتی فروش موی سر! نقش بست.
سال انتخابات و وعدههای رنگارنگ فرا رسیده بود، آنهایی که در دولت قبلی به دلیل مشکلات یقه چاک میدادند در این دولت سکوت و بهبه و چهچه را پیشه کردند، همین هم شد که در همان مرحله اول تائید صلاحیت شدند! و هر آنکس که در این مدت حرفی زد و واقعیتها را گفت، بدون توجه به خواست طرفداران بهتر دیدن رد صلاحیت شود!
قیمت سکه و طلا به بالاترین حد خود رسید و افزایش قیمت دلار زندگی را خیلی سخت کرد، و در این بین بعضی از تریبونداران بدون اینکه کوچکترین خبری از درد و مشکلات مردم را واگویه کنند، همهچیز را گلوبلبل فریاد میزدند.
هر روز که در خیابانها گشت میزدی بر تعداد مغازههایی که به دلیل ورشکستگی، اجناس مغازهشان را به حراج گذاشته بودند افزوده میشد. برخی صاحبان مغازهها هم بیانصاف شده بودند البته اداراتی هم که در توانشان بود بیانصافتر از همه بدون اینکه ببینند فروش هست یا نه؟ کرایه مغازههای در اختیارشان را به بالاترین حد رساندند، مغازهدار هم که ناخواسته مجبور به افزایش قیمت اجناس بود بلافاصله بر سرش خراب میشدند و بدون توجه به بانی اصلی، مغازهدار را جریمه میکردند.
بهجای رسیدگی به مشکلات معیشتی مردم، حجاب شده بود دغدغه اصلی مجلسیان و تریبونداران، دولت برای پر کردن خزانه از هیچ روشی دریغ نکرد، جریمه حجاب، مالیات، افزایش کارمزدهای خدمات بانکی، اخذ مالیات از دستگاههای کارتخوان و…، فقط مانده برای زندهبودن روزانه مبلغی از حساب کسر کنند. جمعیت روستاهای منطقه روزبهروز آب رفت و بر تعداد حاشیهنشینان افزوده شد.
همین روزها بود که سکان مهمترین مسئولیت شهر یهویی تغییر کرد و به یکی دیگر از نیروهای آستان قدسی، سپرده شد! بیست و سومین فرماندار هم تمایلی به دعوت خبرنگاران به جلسات تا الان که ندارد!
روزها با همه خوبی و بدیهایش میگذشتند و هر روز در این شهر اتفاقی میافتاد، قرعهکشیهای نهضت ملی مسکن که جانمایی آن در بدترین جای ممکن صورت گرفته بود، انجام شد و دولت هم این کار را در بوق و کرونا کرده و اعلام نمود؛ محرومان بهزودی خانهدار خواهند شد. اما تورم آنقدر قد کشیده بود که جزء خوشحالی برای دلالان و افزوده شدن بر نگرانیهای مددجویان و بیخانهمانان، تا الان سود دیگری نداشته است.
گرچه قیمت مرغ پرکشیده بود اما اگر حرفی میزدیم احضار میشدیم که شدیم! و خطونشان کشیده شد که استثنا از آقای مرغ حرفی نزنیم، مهم نبود که کسبه برای چند نفرِ خاص نابود شوند!
صفحات نشریه را که ورق میزدم بهروزهای پایان نیمه اول سال رسیده بودیم و جزء وعدههای عملی نشده چیز دیگری به چشم نمیآمد، دولت آرمانی به دوسالگی خودش رسیده بود و پروژههای نیمه تمام چندین ساله مانند ساختمان زندان، محور شادمهر به کاشمر، استخر، خانه جوان و بسیاری دیگر همچنان منتظر تخصیص اعتبار بودند.
این سال نشریه آوایکاشمر بارها در شمارههای مختلف در خصوص فاجعه زیستمحیطی در نهضت ملی مسکن هشدار داد، هرچند متولیان مربوطه ابتدا مخالف اجرای پروژه در مکان فعلی بودند، اما در ادامه نمیدانم چطور باز یهویی اجرای آن هیچ مشکلی پیدا نکرد، بماند که جدیداً هم اعلام شده اجرای پروژه فاضلاب بهشرط تأمین اعتبار است! البته امیدواریم در آینده اگر بر آنچه به سر مردم آمد و ما هشدار دادیم با بانیان آن حتما برخورد شود.
با شروع نیمه دوم سال هنوز انتخابات فرا نرسیده بود که جامعه سیاسی کشور و بهخصوص کاشمر شاهد از دست دادن یکی از فرزندان عزیز دیارش بود، هرچند در این دوره از انتخابات رد صلاحیتش کرده بودند، اما انبوه جمعیت حاضر در تشیع جنازهاش مُهر تائیدی بر صلاحیتش زدند. از سویی انگار هراس از پیروزی اصلاحطلبان در این ماراتن، تنها گزینه مدنظر این تشکل سیاسی را رد صلاحیت کردند که همین منجر شد تا اصلاحطلبان منطقه در بیانیهای با دعوت مردم به انتخابات، برخلاف میل باطنی اعلام کنند؛ «در این دوره از انتخابات هیچ کاندیدایی ندارند.»
محورهای منطقه همچنان جان میگیرد و هنوز حتی یک متر از محور شادمهر به کاشمر زیر بار ترافیکی نرفته است، مشکلات هم به حدی رسیده بود که خبر میرسید خانوادهها ناخواسته سالمندان خود را به خانه سالمندان میبردند، تعدادی از خانوادهها فرزندانشان را از مدارس گرفتند و به سرکار فرستادند. این سال حوزه آموزشوپرورش عملکرد خوبی نداشت و مدیر جوان جویای نامش نتوانست به خوبی از عهده کار برآید، دریافت شهریه در مدارس دولتی، کمبود شدید فضای آموزشی و معلم، نبودِ اعتبار هم شده بود قوز بالای قوز! و البته بازار توجیه مدیران هم حسابی گرم بود. این وضعیت تنها مختص آموزشوپرورش نبود و وضعیت تنها دانشگاه دولتی منطقه هم مشکلات خاص خودش را داشت که در این مجال نمیگنجد!
فقط امیدواریم نماینده جوانمان در این دوره از فعالیتش، از نیروهای باسواد و با تجربه هم استفاده نماید و صرفا برای جبران زحمات کسانی که در ستادش فعالیت داشتند، مسئولیت ادارهای را به آنها نسپارد!
انتخابات با تمامی تخلفاتش به پایان رسید. و در کنار مشکلاتی که برشمردیم شاهد اتفاقات خوشایندی هم بودیم که استقلال دانشکده علوم پزشکی، افتتاح بزرگترین بلوک زنان و زایمان شرق کشور، نخستین مرکز درمان ناباروری سطح ٢ کشور و افتتاح دفتر گمرکی و استاندارد و آغاز پروژه اولین نیروگاه ۲۰۰ کیلوواتی انشعابی کشور و تعدادی دیگر از جمله آنها هستند.
در پایان برای تمامی زنان و مردان و دختران و پسران سرزمینم در سال جدید بهترینها را آرزو دارم. امیدوارم در این سال هیچ پدری برای تهیه حداقلها شرمنده زن و فرزندانش نشود، هیچکسی گذرش به دکتر نیفتد، جیب همه پر پول باشد. هیچ دانشآموزی از تحصیل جا نماند، نقاشی آسمان آبی هیچ کودکی سیاه نباشد، هیچ پدری برای تأمین هزینههای زندگی مجبور به فروش کلیه نشود و…
سال نو مبارک