برای چهل و پنجمینبار است که بهمنماه انقلاباسلامی را درک میکنیم. بازماندگان نسلِ انقلاب کرده که عمدتا میانسالی را گذرانده و دوران سخت کهنسالی را شروع کردهاند!، نسلی ستم کشیدهاند که امروزه علاوه بر تحمل مشکلات طاقتفرسای اقتصادی، باید پاسخگوی همه مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مملکت به نسلهای بعد از خود هم باشند. اولین سوال جدی و پررنگی که در ذهن جوانان امروز نقش بسته و پاسخی قانع کننده میخواهند این است که: “چرا انقلاب کردید؟” یا به عبارتی هدفتان از انقلاب چه بود؟ نگارنده که در آن موقع نوجوانی دوازده ساله بوده همان ابتدای بحث خود را تبرئه کرده، ولی در دفاع از مردم انقلابی به سراغ رهبر انقلاب رفته و نقل میکنم که: «مردم میدیدند این کشورِ با این عظمت، حکامش و زمامدارانش استقلال رأی ندارند؛ تابع بیگانه و تابع قدرتهای مستکبرند و طوق اطاعتِ آنها را به گردن انداختهاند؛ در مقابلِ آنها ضعیف و غیرمستقل، اما نسبت به مردم خودشان سختگیر، متفرعن و با آنها با فشار و سختگیری و زور رفتار میکردند؛ شلاق را بر گُردهی این مردم میکوبیدند و به آنها اجازهی انتخاب نمیدادند. در طول سالهای مشروطیت و تا قبل از انقلاباسلامی، هرگز اتفاق نیفتاد که این مردم با شوق، با رغبت و با معرفت به پای صندوق رأی بروند و کسی را انتخاب کنند. انتخاب معنی نداشت: حکومت، حکومت موروثی؛ مسئولان و زمامداران، سفارششدهی قدرتهای بیگانه؛ مجلسی که به نام مجلس شورا از مشروطیت بوجود آمده بود، مجلس دست نشانده و غیرمنتخب مردم! مردم هم اسیر و دستخوش تصمیمهایی بودند که این مجموعهی غیرمسئول و غیرمتعهد برای آنها میگرفتند. مردم خواستند استقلال به دست بیاورند، آزادی داشته باشند، عزت ملیشان را تأمین کنند، سعادت و رفاه دنیوی و سربلندی معنوی و اخروی را بدست بیاورند؛ این آرزوی مردم بود و وارد این میدان شدند.»
ملت سالها قبل از 57 برای رسیدن به استقلال و آزادی با پیشتازی روشنفکران و دانشگاهیان به پاخاست و توانست تودههای عظیم مردم را با خود همراه کند! روحانیت سردمدار انقلابی هم عمدتا از مراجع تقلید و نخبگان دانشگاهی بودند، افرادی همچون آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، شهید بهشتی، هاشمینژاد، مطهری و مفتح و سایرین به رهبری آیتالله خمینی و جانفشانی مردم، میخواستند ایرانی بسازند که: «مستقل، آزاد، برخوردار از ثروت و امنیت، متدین و بهرهمند از معنویت و اخلاق، پیشرو در مسابقهی جامعهی عظیم بشری در علم و بقیهی دستاوردها، برخوردار از آزادی با همهی معانی آزادی» باشد. مردم میخواستند بتوانند آزادانه فکر کنند، آزادی بیان و قلم داشته باشند. آنها میخواستند آزادی انتخاب داشته باشند. آنها میخواستند آقای خودشان باشند!
از اهداف دیگر انقلاب! عدالت و رفع تبعیض بود. «مردم میدیدند که جامعه، جامعهی غیرعادلانهای است. بیدریغ از بالا تا پایین ظلم میکردند؛ خودشان هم به خودشان ظلم میکردند. در داخل رژیم طاغوت، آنجا هم نسبت به همدیگر ظلم و بیعدالتی روا میداشتند؛ به مردم هم بینهایت ظلم میشد. در قضاوت ظلم میشد، در تقسیم ثروت ظلم میشد، در کار ظلم میشد، به شهرهای دور دست ظلم میشد، به آدمهای ضعیف ظلم میشد. همه جا ظلم محسوس بود و انسان با پوست و گوشتِ خودش ظلم را حس میکرد. مردم به دنبال عدالت و رفع شکاف طبقاتی و رفع فقر بودند.»
یقینا هر انسان آزادهای برای تحقق چنین اهدافی جانفشانی خواهد کرد. یقینا همه تایید و تصدیق خواهند کرد که اهدافی همچون آزادی در همه ابعاد آن، عدالتخواهی و دفع ظلم و تبعیض، امنیت و رفاهاجتماعی و اقتصادی، پیشرفت و همگام شدن با جهان پیشرفته، ارزش جانفشانی دارند.
حالا این سوال پیش میآید که آیا به این اهداف رسیدهایم؟ پاسخ قاطع آن “خیر” است. ولی این نرسیدن به اهداف به معنی اشتباه مطلق راه نیست. هر ملت آزادهای وقتی ببیند که ظلم از یک مرحلهای گذشت، قیام میکند! همه عدالتخواهان در برابر تبعیض و فقر و فلاکت مردمشان سکوت نخواهند کرد! ذات انسان با دیکتاتوری و زورگویی همخوانی ندارد! بیشک در هر دوره و زمانی که باشد، بلاخره روزی طاقت مردم در برابر ظلم و فساد طاق خواهد شد.
جوانان منتقد چنانچه امروز برخی مسئولان بیسواد و نالایق را بر مصدر امور ببینند، نباید آن را به اصل انقلاب ربط دهند. اکنون که به برکت فضای مجازی، دسترسی به اطلاعات راحت شده، بهتر است توان علمی و شخصیتی افرادی همچون شهید بهشتی، کابینه دولت موقت و نمایندگان مجلس اول شورایاسلامی را بررسی کنند تا متوجه شوند که مشکل چگونه ریشه گذاشته است.
اگر وزیرخارجه ما بر زبان خارجه تسلط ندارد و موجب تحقیر یک ملت می شود! اگر رئیس جمهور ما در تراز ملت فرهیخته ایران نیست، اگر فلان سردار پیشنهاد میدهد با گروگانگیری اتباع بیگانه اقتصاد کشور را بچرخاند! اگر هواپیمای خودی هدف موشک قرار میگیرد! اگر با شلیک موشک به کشور همسایه، اوضاع منطقه متشنج شده و ارزش پول ملی سقوط میکند! اگر کسی عوامل مسمومیت دانشآموزان دختر را شناسایی و مجازات نمیکند! اگر به خاطر امر به معروف، دختری میمیرد! اگر شوراینگهبان برترین بانیان انقلاب را برای تصدی نمایندگی مردم فاقدصلاحیت تشخیص میدهد! اگر برخی مسئولان حکم خدمت مادامالعمری دارند! اگر با شعار فریبمان میدهند! اگر فقر و فلاکت بیداد میکند! اگر حقوق و دستمزدها کمتر از نصف تورم افزایش مییابد! اگر محیط زیست تخریب و صاحبان معادن به فکر غارت منابع کشور هستند! اگر فسادهای اقتصادی دامن سیاست را گرفته است! و حتی اگر باران نمیبارد!! قبول کنید که مقصر خومان هستیم با این انتخابهایمان! اگر مجلس شورایاسلامی در راس امور قرار میگرفت، یقینا شرایط کشور متفاوت بود! اکنون نیز وظیفه ملت پالایش نااهلان و سپردن کار به دست دانشمندانی شجاع و حقیقتطلب است که توان تحقق اهداف اصلی انقلاب 57 یعنی آزادی زیستن، اندیشیدن، گفتن و نوشتن در کنار مبارزه با ظلم، فساد و تبعیض در همه شئون زندگی از جمله اقتصادی، اجتماعی و قضایی را داشته باشند و بتوانند به ملت ثابت کنند که کشور بر مدار استقلال بینالمللی و بر اساس منافع ملی حرکت میکند!