• امروز : یکشنبه, ۲ دی , ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 22 December - 2024
پارس وی دی اس
12

مدیریت: علم یا هنر؟!

  • کد خبر : 6423
  • ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۹
مدیریت: علم یا هنر؟!
صدای خاوران-مدیریت شهرستان (فرماندار) از آن روی حائز اهمیتی والاست ،که به‌واسطه‌ی گسترده‏گی حوزه‌ی کار، سال‌ها زمان می‌برد تا مدیر تازه‌وارد به ظرفیت‌های مادی و معنوی و سرمایه‌های انسانی منطقه آشنایی پیدا کند، حال‌آن‏که تنها نکته‌ای که در تغییر و تحولات مغفول می‌ماند، اکتساب همین تجربه و آشنایی با ظرفیت‌ها و ظرایف منطقه است! آنچه از این تغییر و تحولات دنبال می‌شود مصالح و منافع شخصی و باندی است، نه ملّی ـ میهنی یا مردمی!

در نگاه نخست به این مدخل، چنین به نظر می‌رسد که بین هنر و علم تمایزی وجود دارد؛ و یا هنر، برتر از علم است، حال‌آن‏که هنر نیز خود شاخه‌ای از دانش بشری است و هر دانشی به‌جای خود ارجمند است و ضرور؛ امّا اگر هنر با هر شاخه‌ای دیگر از معارف بشری درآمیزد، آن علم را به مرحله‌ای از کمال می‌رساند که پیش از آن خود به‌تنهایی موجد آن نبوده است. برای مثال مدیریت (به‌ویژه در زمانه‌ی ما) یکی از شاخه‌های دانش بشری و رشته‌ای تحصیلی در نظام آموزشی است. برای نیل به مقصود بهتر است از هر یک تعریفی جداگانه داشته باشیم و آنگاه به تماشا نشینیم حاصل تلفیق هنر و مدیریت را.

هنر: ابتدایی‌ترین تعریف هنر، انجام کارهای خارق‌العاده و زیبا، نظیر نقاشی، خطاطی، شاعری، نواختن ساز و یا… اما این‌ها معانی درست هنر نیست! هنر عبارت است از: علم و معرفت و دانش و فضل و فضیلت و کمال. و در معنای واقعی کلمه، آن درجه از کمال آدمی است که هوشیاری و فراست و فضل و دانش را در بردارد که نمودهای آن صاحب‌ هنر را برتر از دیگران می‌نشاند و می‌نماید.

نکوهش رسیدی به هر آهویی

ستایش بُد از هر هنر هر سویی (ابوشکور بلخی)

مدیریت: برای این واژه تعاریف بسیاری آورده شده است، امّا رایج‌ترین آن: استفاده‌ی مؤثر از منابع و به‌کارگیری نیروی انسانی جهت رسیدن به هدفی خاص معنا شده است؛ برخی نیز هنر انجام دادن کار به‌ وسیله‌ی دیگران را مدیریت نامیده‌اند. که هدف ما در این نوشتار نیز معطوف به همین تعریف است!

مدیریت عبارت است از: «هنر انجام مطلوب کارها توسط دیگران».

ظرافت و اهمیت این تعریف از مدیریت آنگاه آشکاره‌تر می‌گردد که هر واژه از این جمله را (هنرِ، انجامِ، مطلوبِ، کارها، توسطِ دیگران) جدا جدا و با تأنّی بخوانیم تا به اهمیتِ هنرِ مدیریت در هر سازمان و نهادی پی‌ببریم. در این صورت متوجّه خواهیم شد که مدیریت بدان معنا نیست که مدیری، به‌موجب یک ابلاغ، همه‌چیز دان شود و در هیأت دیکتاتوری بر صدر نشیند، دستور صادر کند و امر و نهی فرماید؛ بلکه در مفهوم روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و زیبایی شناسانه آن است که جدای دانش تخصصی در حوزه‌ی مورد تصدّی، مدیر می‌باید به مبانی زیباشناسانه‏ی هنر و ظرایف و دقایق هنری مسلّط و رفتارشناسی افراد درون سازمان و شهروندان را لحاظ کند؛ چنین است که می‌توان گفت: هنر برتر از علم آید پدید! معجونی از دانش تخصصی، تجربه و هنر، کمال مدیریت است.

می‌دانیم که در شرایط برابر و مناسب، تقریباً تمام معارف بشری اکتسابی هستند، امّا برخی از شاخه‌های علوم انسانی از جمله هنر را نمی‌توان با قطعیّت مشمول اکتساب دانست! تا جایی که برخی بر این باورند که: هنر، ذاتی برخی از آدمیان است، یا آن را موروثی می‌دانند یا مختص نوابغ، یا …

بگذریم، که مراد از این نوشته، پرداختن به نقش و کارکرد مدیریت است و اهمیت جایگاه مدیران؛ با این مقدمه‌ی نسبتاً طولانی به این نکته رسیدیم که مدیریت صرفاً یک علم نیست که آمیزه‌ای است از دانش تخصصی و هنر انجام مطلوب آن توسط دیگران. پذیرفتن این نکته (انجام کار توسط دیگران) از اساس در تعارض با خودمحوری و دیکتاتوری است، بدین معنا که شخص خودمحور و دیکتاتور اساساً به درد مدیریت نمی‌خورد، چراکه قرار بر انجام کار توسط (تعامل) دیگران است. به قول یکی از بزرگان: یک پزشک حاذق در خوش‏بینانه‏ترین حالت، ممکن است جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات دهد، امّا یک مدیر ناکارآمد ممکن است میلیون‏ها نفر را به کام مرگ (جنگ) بفرستد!

مدیریت موفق مورد ظر ما عبارت بود از: هنر انجام مطلوب کار توسط فردی متخصص. حال باید دید که آیا مدیران جامعه‌ی ما (در سطح ملی و منطقه‌ای) این دو مشخصه را دارند یا خیر؟! بی‌درنگ مخاطب ما خواهد گفت: خیر؛ غالب مدیران ما، نه تخصص لازم و مرتبط با حوزه‌ی تصدّی خود را دارند و نه از هنر بویی برده‌اند! برای اثبات این ادّعا نمونه‌هایی را به مصداق می‌آورم:

در ابتدای شروع به کار مجلس فعلی گفت‌وگویی با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس را خواندم که از آنان در مورد کتاب‌ها (یا آخرین کتاب)یی که خوانده بودند پرسش شده بود! جای تأسف، حیرت و حسرت داشت پاسخ‌هایی که اعضای کمیسیون فرهنگی!! مجلس داده بودند! اخیراً نیز هنرمند سرشناس کشور (رضا کیانیان) به گلایه و اعتراض پرسش‌هایی را از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس پرسیده بود: شمایی که نه تآتر رفته‌اید، نه سینما، نه کنسرت موسیقی و نه گالری نقاشی و یا… چگونه به خود اجازه می‌دهید که عنوان کمیسیون فرهنگی را به خود اختصاص دهید؟!

در سطح فراملّی، وضعیت به‌مراتب تأسف‌بارتر است! کشوری مانند ایران که در بسیاری از شاخصه‌های ترقی و پیش رفت در جایگاه‌های نخست جهان قرار دارد (نفت، گاز، معادن و… نخبگان) اگر ضعف مدیریت عامل شرایط نابسامان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… نیست، پس چه چیز است؟!

همه‌ی شرایط برای ترقی و تعالی در این کشور مهیاست به‌جز مدیریت کارآمد. هنر مدیریت است که از سرزمین بی‌آب‌وعلف،کشوری چون امارات می‌سازد، از کشوری بدون ذخایر کانی کره و ژاپن، یا سنگاپور و مالزی و…

اگر کاتالیزورِ مدیریتِ کارآمد، موفق و آوانگارد را آمیزه‌ای از تخصص و هنر بدانیم، بی‌گمان سمّ مهلک و آفت مدیریت، سیاست (زدگی) است! سرطانی که در تمام سال‌های پس از انقلاب متاستاز مدیریتِ کارآمد این کشور شده است!

مصداق این‌گونه از مدیریت را لازم نیست جای دوری برویم؛ از همین کاشمر مثالی می‌آورم که غالب مسئولین و اکثریت شهروندان کاشمر گواهِ آنند و بر آن صحه می‌گذارند: تغییر مدیریت پیشینِ شهری!

اجازه دهید اندکی به حاشیه رفته و به متن بازگردم: تغییر و تحول در مدیریت‌ها نه‌تنها بد نیست که گاه از ضروریات است؛ امّا نه با نگاه مسموم و جانبدارانه‏ی سیاسی ـ مصلحتی. تغییر مدیران در غالب نهادها و ادارات بنا به‌ضرورت و حتا مصلحتِ منفعت‏اندیشانه گرچه مطلوب نیست، امّا از حساسیت بالایی برخوردار نیست! امّا تغییر و تحولات سیاست‏زده‌ی مدیریتِ شهرستان (فرماندار) و شهر (شهردار) از آن دست تغییر و تحولاتی است که دودش مستقیم به چشم شهروندان می‌رود و گاه کور می‌کند!

مدیریت شهرستان (فرماندار) از آن روی حائز اهمیتی والاست ،که به‌واسطه‌ی گسترده‏گی حوزه‌ی کار، سال‌ها زمان می‌برد تا مدیر تازه‌وارد به ظرفیت‌های مادی و معنوی و سرمایه‌های انسانی منطقه آشنایی پیدا کند، حال‌آن‏که تنها نکته‌ای که در تغییر و تحولات مغفول می‌ماند، اکتساب همین تجربه و آشنایی با ظرفیت‌ها و ظرایف منطقه است! آنچه از این تغییر و تحولات دنبال می‌شود مصالح و منافع شخصی و باندی است، نه ملّی ـ میهنی یا مردمی!

در خصوص مدیریت شهری (شهردار) شوربختانه اهداف، مصالح و یا منافع به‌مراتب حقیرتر، شخصی‌تر و بی‌مقدارتر است! تغییر مدیریت قبلی (شهردار) کاشمر نماد و نمودی تمام‌عیار از این نوع نگاه در مدیریت در سطحی کوچک‌تر (بومی) است، که دست‌کم برای شهروندان کاشمر، نیاز به واکاوی نیست! امّا این‌قدر می‌توان گفت: به گواه عمل‌کرد هشت‌ساله‌ی شهردار قبلی، رضایت نسبی شهروندانِ بی حاشیه، کاربلدی و پاک‏دستی، زیباسازی مبلمان شهری و … نمونه‌ای از «هنر مدیریت» موفق به نمایش گذاشته شد؛ امّا آفت مدیریت یا همان سیاست‏زدگی، کار را به‌جایی کشانیده است که با گذر حدود نُه ماه از آغاز به کار شورای جدید، شهری به قد و قامت کاشمر (جایگاه دوم استانی و چهارم کشوری گردش‏گر ـ زایر) و نهادی به اهمیت شهرداری، رنج بی‌مدیریتی را یدک بکشد!

هدف این نوشتار، پرداختن به «هنر مدیریت» بود و این‌که مدیر اگر از هنر مدیریت برخوردار باشد، حکایت آراستن گل به سبزه در پدید آید؛ موفقیتی مثال‌زدنی رخ دهد؛ رضایت شهروندان را سبب شود؛ پیش‌گیری از هدر رفت سرمایه، بهره‌وری و تولید سرمایه و ثروت فراهم آید.

حال که از مدیریت شهری سخن به میان آمد و بهره‌وری و تولید سرمایه، بد نیست اشاره‌ای بکنیم به هنر ـ صنعت گردش‌گری (به معنای عام آن در سطح کشور و خاص در کاشمر) و نسبت آن به شهرداری‌ها.

می‌دانیم که هنر ـ صنعت توریسم ارتباط تنگاتنگی با میزان درآمد و سطح معیشت مردم دارد. این صنعت در کشورهای پیش رفته عمر طولانی‌تری دارد، منتها در کشور ما با نظر داشت شرایط اقتصادی ـ فرهنگی، پیوسته در نوسان بوده و در قیاس با جوامع پیش‌رفته رشد چشم‌گیری نداشته است؛ امّا در سالیان اخیر متأثر از سیاست خارجی، که تحریم‌های نفتی فشار مضاعفی به دولت و ملّت وارد کرده است، در سطح کلان مورد توجه بیش‌تری واقع شده، در چارچوب اقتصاد مقاومتی و توجه به صادرات غیرنفتی، چندسال قبل از سازمان به وزارت ارتقاء یافت که این، نشان از اهمیت اقتصادی آن دارد.

بر این اساس و با توجه پتانسیل‌های ویژه‌ی منطقه‌ی ترشیز (پیشینه‌ی کهن تاریخی، وجود عوارض باستانی، بقاع متبرکه، ظرفیت‌های کشاورزی نظیر انگور، پسته، زعفران و…) لازم است بستر مناسب برای ترویج و گسترش بیش از پیش این صنعت توسط نهادهای مربوطه فراهم گردد.

هرچند احیا، ترویج و گسترش صنعت توریسم، اجماع همه‏ گانی را می‌طلبد. از فعال کردن بخش خصوصی تا فراهم آوردن بستر مناسب اجتماعی ـ رفاهی و فرهنگی توسط نهادهای متولّی؛ امّا باید دانست که شهرداری‌ها ویترین این بازار آزاد هستند. آن‌ها می‌توانند با استفاده از هنرمندان، صاحب‌نظران، کارشناسان، مورخان و… هویت تاریخی منطقه، ظرفیت‌های بالقوه و نماد و نمودهای مادی و معنوی ترشیز را شناسایی و در قالب المان‌ها، دیوارنوشت، بنر، بیلبورد و… زیبا و جذاب، در مبادی ورودی شهرهای منطقه‌ی ترشیز و اماکن پررفت و آمد در معرض دید شهروندان و به‌ویژه مسافران نوروزی به نمایش بگذارند. جدای از این، احداث اقامتگاه‌های مناسب، بازارچه و یا نمایشگاه‌های فصلی و موسمی، احداث پارک‌های مدرن و فضای سبز جذاب، خط‌کشی معابر، تابلوهای راهنما و مکان‌نما، پارکینگ مناسب، زیباسازی پیاده‌روها، نورپردازی رنگینِ ورودی شهر و خیابان، دفع زباله و… از جمله خدمات و فعالیت‌هایی است که شهرداری‌ها می‌توانند در احیا و گسترش این هنر ـ صنعت و اقتصاد مقاومتی ایفای نقش کنند.

در پایان بی‌مناسبت نخواهد بود به نکته‌ای اشاره کنم که زبان مشترک تمام مدیران به‌ویژه مدیران خدمات شهری در دو سه دهه‌ی اخیر بوده است: «کاشمر دومین شهر زیارتی ـ سیاحتی استان و چهارمین آن در کشور است و سالانه پذیرای سه تا چهارمیلیون زایر ـ گردش‌گر». نمی‌دانم این حکمت فرموده‌ی کیست؟! امّا هرچه هست به گمان نگارنده کلامی دهان‌ پُرکن است و محتوایی شعارگونه دارد! چرا که اگر چنین باشد با تعریفی که از کارکرد توریسم و گردش‌گر و… داریم، بیکاری در این شهر فاقد معنا می‌گردد! امّا اگر این ادعای بزرگ را قرین واقعیت بدانیم، دریغ است برای کهن شهر تاریخی ترشیز (کاشمر، بردسکن، خلیل‌آباد و کوه‏سرخ) با این همه سوابق و نشان‌ها و شخصیت‌های تاریخی کاری نکنیم و در منظر زایر ـ گردش‌گر، آن را تنها به سه قبرستان محدود کنیم! ترشیزی که، سر بربالین کوهستان سرد و خوش آب‌وهوای صفحات شمالش می‌ساید و پای در کویر گرم و سوزان جنوب دارد، به مدیرانش می‌گوید: “اجتماع نقیضین” محال نیست! گردو و بادام و گیلاس و آلبالو و هلو و زردآلو (محصولات سردسیر) را توأمان دارد با پسته، انگور و انار و گندم و جو و… (محصولات گرم‌سیر!) بیش از ده قلعه‌ی تاریخی دارد از خاور روستای نای تا باختر روستای درونه. برج بلند فیروزآباد و کشمر دارد و سرو کاشمر را، چندین و چندده اثر ماندگار تاریخی دارد، و فزون از ده بوم‌گردی از کبودان بردسکن تا نصرآباد خلیل‌آباد؛ قوژد و فروتقه‏ی کاشمر و طرق و کریز و… در کوه‏سرخ. تاکستان‌های زیبای انگور و باغات انار و پسته و… و این همه و بسیارانی دیگر فقط و فقط توانمندی‌ها و پتانسیل‌های ویژه گردش‏گری هستند به ترشیز بزرگ؛ شهری بزرگ که مدیرانی بزرگ می‌طلبد و صدالبته هنرمند تا بتوانند این قوه‌ی محرکه را به فعل درآورند. همه‌چیز داریم و هیچ کم نداریم. مگر مدیرانی هنرمندِ توانمند! که اگر چنین شود آنگاه می‌توانیم بگوییم: هنر برتر از علم آید پدید!

 

لینک کوتاه : https://sedayekhavaran.ir/?p=6423
  • نویسنده : حسن قربانی
  • منبع : صدای خاوران
پارس وی دی اس

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.